سوالات متداولسوالات متداول اهل سنت

حضرت علی و شورا‌

آیا امام علی موافق انتخاب حاکم با شورا است؟

با توجه به نامۀ ۶ نهج البلاغه اهل سنت ادعا دارند که حضرت امام علی به صراحت به شورا اعتقاد دارد. در این‌ صورت مسئله تنصیب الهی ایشان منتفی است!

«وَ إِنَّمَا اَلشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ فَإِنِ اِجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اِتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ وَلاَّهُ اَللَّهُ مَا تَوَلَّى» «همانا شوراى مسلمين از آن مهاجرين و انصار است، پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است حال اگر كسى كار آنان را نكوهش كند يا بدعتى پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانونى باز مى‌گردانند، اگر سرباز زد با او پيكار مى‌كنند، زيرا كه به راه مسلمانان در نيامده، خدا هم او را در گمراهى‌اش رها مى‌كند.» [نهج البلاغه، نامۀ 6 ( نامه به معاويه‏)]

برای دریافت صحیحِ گفتمان امام علی، به چند نکته توجه کنید.

نکته اول: اینکه این نامه در دیگر کتب دارای چندین بخش است که سید رضی تنها این بخش را ذکر کرده و امام در جاهای مختلف به مسئله حاکمیت پرداخته و در دیگر خطبه‌های ایشان این مسئله به وضوح روشن است که موضع‌ گیری ایشان در خصوص خلافت برگرفته شده از قرآن و تعالیم رسول اکرم بوده است.

برای نمونه ایشان در خطبه اول نهج البلاغه می فرمایند: «وَ خَلَّفَ فِيكُمْک طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لاَ عَلَمٍ قَائِمٍ»

 رسول الله در ميان شما جانشينانى برگزيد كه تمام پيامبران گذشته براى امّت‌هاى خود برگزيدند، زيرا آن‌ها هرگز انسان‌ها را سرگردان رها نكردند و بدون معرّفى راهى روشن و نشانه‌هاى استوار، از ميان مردم نرفتند.

در خطبه دوم می فرمایند: «لاَ يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلى ‌الله ‌عليه ‌و آله مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لاَ يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً» «كسى را با خاندان رسالت نمى‌شود مقايسه كرد و آنان كه پروردۀ نعمت هدايت اهل‌بيت پيامبراند با آنان برابر نخواهند بود.»

«هُمْ أَسَاسُ اَلدِّينِ وَ عِمَادُ اَلْيَقِينِ» «عترت پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) أساس دين، و ستون‌هاى استوار يقين مى‌باشند.»

«إِلَيْهِمْ يَفِيءُ اَلْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ اَلتَّالِي» «شتاب كننده، بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد.»

«وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ اَلْوِلاَيَةِ وَ فِيهِمُ اَلْوَصِيَّةُ وَ اَلْوِرَاثَةُ» «زيرا ويژگى‌هاى حقّ‌ ولايت به آن‌ها اختصاص دارد و وصيّت پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) نسبت به خلافت مسلمين و ميراث رسالت، به آنها تعلّق دارد.»

نکته دوم: امام در احتجاج خود، معاویه را به آنچه خود به حقانیت آن اعتقاد دارد ملزم می‌کند تا راه بیعت نکردن او را ببندد.

«انما بایعنی الذین بایعوا ابوبکر و عمر علی ما بایعوهم علیه.»

اگر فرض را بر این بگذاریم که اهل حل و عقد از میان انصار و مهاجرین بر خلافت ابوبکر و عمر اتفاق نظر پیدا کردند -که هرگز اینچنین نبوده است- همان افراد با علی بیعت کردند و از طرفی شورا مختص مهاجرین و انصار است نه فرزندان بندگان آزاده شده ای -الطلقاء- مانند معاویه و مسلمانان عقد شورا بوسیله ان‌ها را مشروع نمی دانند.

نکته سوم: هنگامی که اهل حل و عقد بر خلافت کسی اتفاق نظر پیدا کردند دیگر نه حاضر حق مخالفت دارد و نه غایب حق رای. پس معاویه به مانند دیگر مسلمانان بایستی به بیعت امام علی در می آمد.

نکته چهارم: هیچ کدام از صحابه در حقانیت علی به خلافت هر چند مخالف وی بودند شکی نداشتند و از همه مهم‌تر از آنجایی که مهاجرین و انصار با امام بیعت کردند، این معاویه است که از ملت خروج کرده و می بایست مسلمانان با وی به جنگ می پرداختند.

نکته پنجم: همانطور که در بند اول گفته شد امام از باب الزام مسئله شورا را مطرح کردند و هیج کس اعتقاد ندارد که علی بر خلاف پیامبر رفتار کرده باشد. بر اساس فقه سیاسی اهل سنت خروج بر ولی امر جایز نیست.

همانگونه که خروج علیه ابوبکر و عمر و عثمان را جایز نمی شمارند و حکم ارتداد علیه آنها داده می‌شود، لذا محاربه با علی نیز این حکم را دارد و معاویه از این قاعده مستثنی نیست!

نکته ششم: پیامبر خلافت را بر بنی امیه حرام کرده است. در روایتی از امام حسین‌(ع‌)، از پیامبر اسلام نقل شده است که «الخلافة محرمة علی آل ابی‌سفیان» «خلافت بر آل ابوسفیان حرام است‌.» [ابن‌کلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۳۸؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸-۱۰]

خلاصه اینکه

اگر امام علی(ع) معاویه را به چیزی ملزم کرد که خود معاویه آن را قبول دارد پس صحیح نیست، سخنی را که ایشان از باب الزام مطرح کرد، مساوی عقیده آن حضرت قرار گیرد. بلکه عقیدۀ ایشان با برسی جامع و دقیق سخنان آن حضرت مشخص خواهد شد که همان عقیده به حاکمیت الله یا تنصیب الهی است.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دکمه بازگشت به بالا