طوفانِ تحریفشده
آیا واقعاً طوفان نوح سراسر زمین را در بر گرفت؟!
امروزه کمتر کسی در سراسر جهان وجود دارد که داستان طوفان را به جهت جذابیت روایی آن نشنیده باشد. تا جایی که به عنوان یکی از مشهورترین داستانهای مذهبی، منبع اقتباس برخی از آثار هنری و سینمایی نیز بوده است. همین مسئله باعث شده به جنبۀ اساطیری روایت طوفان دامن زده و زمینۀ تحریف نیز فراهم شود. حال برخی با استناد به آیات تحریف شدۀ تورات، مدعی وجود تناقض بین متون دینی و یافتههای علمی هستند؛ از جملۀ این آیات، آیات مربوط به طوفان نوح است که طبق آنها آب کل سیارۀ زمین را در بر گرفته بوده است، در حالی که این روایت با شواهد علمی و تاریخی مطابقت ندارد. اکنون سؤال اینجاست آیا طوفان نوح صرفاً افسانهای مهیج است یا ما دوباره بر سر دوراهی ساختگی علم و دین قرار گرفتهایم؟ برای یافتن پاسخ این سؤال تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
تمامی متون دینیِ روایتگرِ طوفان، با شواهد علمی تناقض ندارند
اگر چه متن تحریف شدۀ تورات با حقایق علمی ناسازگار است و پذیرفتن آن به منزلۀ رد شواهد ثابت شدۀ علمی است، اما این مسئله سبب تعمیم ناسازگاری علم با تمام متون دینی و کتب الهی نمیشود و برای درک روایت صحیح طوفان نوح کافی است به متون سومری (که روایتکنندگان اولیۀ این رخداد بودهاند)، آیات قرآن، روایات معتبر و یافتههای علمی مرتبط مراجعه کنیم. این کار در کتاب توهم بیخدایی نوشتۀ سید احمدالحسن انجام شده و یگانه روایت صحیحی که موافق با تمامی موارد مذکور است توسط ایشان در این کتاب ارائه شده است؛ روایتی که موافقت قرآن و الواح گلین سومری را با یافتههای علمی ثابت میکند. احمدالحسن با استناد به شواهد علمی و متون دینی از تناقضات روایت طوفان گره میگشاید.
کیفیت طوفان نوح چگونه بود؟
برای بررسی کیفیت طوفان و مقایسه آن با متن تورات، ابتدا باید ببینیم نوح و قومش دقیقاً در کدام منطقۀ جغرافیایی ساکن بودهاند، و اینکه از نظر منطقی و تاریخی غرق شدن تمام خشکیهای زمین تا چه اندازه امکانپذیر است؟
سید احمدالحسن در این باره مینویسند: طبق تاریخ باستان، نوح در بینالنهرین یا در جنوب آن یعنی درۀ حاصلخیز (خلیج کنونی) زندگی میکرده است. تاریخ دینی نیز مؤید این مدعا است. کشتی او در همین منطقه یا اطراف آن ساخته شده و تورات و لوح گِلینی که داستان طوفان را نقل کرده، بر این موضوع تأکید ورزیده است. اما اینکه محدودۀ طوفان چقدر بوده، از روایت تورات چنین برمیآید که طوفان سراسر زمین حتی قلۀ کوهها را درنوردید و پانزده ذراع، از قلهها نیز بالاتر رفته است: «19 آب بسیار بر زمین فزونی گرفت و روی هر کوه بلندی را که زیر چتر آسمان بود، فراگرفت. 20 آب به اندازۀ پانزده ذراع از کوهها بالاتر رفت.»
این روایت که در توراتِ متداول امروزی نقل شده است، در برابر نقد و بررسی علمی تاب هیچ مقاومتی ندارد؛ چرا که روی زمین و درون آن، مقدار آبی که بتواند قلۀ تمام کوهها را بپوشاند، وجود ندارد. از سوی دیگر، میلیونها سال است که جانداران روی زمین هیچ مرگ دستهجمعی بزرگی را تجربه نکردهاند و آخرین دورهای که در آن مرگومیر گروهی اتفاق افتاد، عصر کرتاسه یعنی تقریباً 65 میلیون سال پیش بوده است، و حال آنکه انسان امروزی (هوموساپینس) فقط از 200 هزار سال پیش به وجود آمده است و حتی تکامل آن به وضعیت امروزی حدود 100 هزار سال تخمین زده میشود، در حالی که طبق نقل خودِ تورات، از طوفان نوح چند هزار سال بیشتر نمیگذرد!
به این عناوین، اِشکال حیوانات جزیرهها و خشکیهای جدا افتاده را نیز اضافه کنید.
بنابراین این روایت تورات که اکثر فقهای مسلمان نیز آن را تأیید میکنند، در برابر نقد علمی رنگ میبازد و به هیچوجه نمیتوان توجیه علمی برای آن ارائه کرد: یا باید علم را رد کنیم و به جهل راضی شویم، یا اینکه بگوییم طوفان نوح محدود بوده و منطقۀ مشخصی از زمین را در بر گرفته است.
فرضیات مختلف در رابطه با منشأ طوفان نوح
اکنون پس از پذیرفتن نادرستی روایتِ تورات از کیفیت طوفان، باید به بررسی صحت فرضیات مختلفی که برای منشأ واقعه ذکر شده و با دادههای علمی و باستانی همخوانی دارد بپردازیم.
احمدالحسن در ادامۀ سخنان خویش 3 فرض را بررسی کرده و این موضوع را به روشنی تشریح میکند.
فرض اول: طوفان در عراق و به دلیل بارش باران و سیل رخ داده است.
این فرضیه که طوفان در جنوب عراق و به دلیل بارش باران و سیل روی داده است، با شرایط منطقۀ مزبور کاملاً مطابقت دارد؛ زیرا جنوب عراق بین دو رودخانه و در پایین مناطق کوهستانی قرار گرفته است که در شمال آن واقع شده است؛ ولی چنین سیلابی محدود خواهد بود. از سوی دیگر تصور اینکه سیل رودخانهها یا بارش باران در یک منطقه بتواند تمام جانداران آنجا را نیست و نابود کند، دشوار است؛ زیرا حداقل برخی جاندارانی که در اطراف منطقۀ سیل زندگی میکنند، فرصت فرار مییابند. همچنین سیلابهایی اینچنینی به تدریج و آرامآرام شکل میگیرد؛ برخلاف شکستهشدن سدها یا سونامی که بهطور ناگهانی به وقوع میپیوندد. بهعلاوه مطابق متن قرآنی، چنین سیلی قادر به ایجاد موجهایی به اندازۀ کوه نخواهد بود.
فرض دوم: لبریزشدن دریای سیاه و به جریانافتادن مقدار زیادی آب
شاید یکی از دلایل وقوع سیل که در برخی تحقیقات به آن اشاره شده است، این فرضیه باشد که چندهزار سال پیش دریای سیاه لبریز از آب شده و احتمالاً یک جهش هیدرولیک به وجود آورده که به نوبۀ خود باعث به جریان افتادن مقادیر انبوه آب بر سطح زمین و سپس وقوع سیل شده و همین رخداد موجب هلاکت جاندارانی شده است که سیل از مکان زندگی آنها میگذشته. اشکال وارد بر این فرضیه آن است که در مسیر عبور چنین سیلی که تا بینالنهرین پیش رفته باشد، هیچ آثار و نشانهای یافت نمیشود. علاوه بر این وجود موانع طبیعی متعدد، میتوانسته مانع از رسیدن مقادیر زیاد آب به بینالنهرین باشد. این را هم اضافه کنید که چنین سیلابی کشتی نوح را به سمت جنوب و خلیج خواهد برد و نه طبق آنچه در افسانۀ سومریان آمده است، به سمت سرچشمۀ رودخانهها! و بنابراین جهت آن از سوی شمال خواهد بود نه آنگونه که در متون سومری آمده است، از سمت جنوب عراق یا خلیج کنونی!
فرض سوم: طوفان در درۀ واقع در جنوب عراق یا خلیج فعلی رخ داده باشد.
فرض دیگر آن است که طوفان در درۀ واقع در جنوب عراق یعنی همان خلیج فعلی، پیش از آنکه از آب پر شود به وقوع پیوسته است، آنهم به دلیل بالارفتن سطح آب دریاها در پایان آخرین عصر یخبندان[1] و شکستهشدن سد طبیعی تنگۀ هرمز. متن قرآنی بر سیلابی که هزاران سال پیش در این دره واقع شده است کاملاً تطبیق دارد. مقادیر آبی که به دلیل شکستهشدن سد طبیعی تنگۀ هرمز، از دریا به دره سرریز شد بسیار زیاد بوده و میتوانیم بگوییم امواجی کوهآسا پدید آورده است؛ همان طور که در قرآن به آن اشاره شده است. در ضمن جزیرههای فعلی موجود در خلیج کنونی، در واقع همان قلۀ ارتفاعاتی هستند که پیش از شکستهشدن سد و لبریزشدن آن از آبهای شور، بلندی داشته است. به این ترتیب، حقیقت آن متن دینی که میگوید پسر نوح میخواست به کوه پناه ببرد تا از آب در امان بماند، تأیید میشود؛ زیرا وی چنین باور داشت که این سیل، همانند سیلهای عادی است که به دلیل بالارفتن سطح آب رودخانههایی نظیر دجله و فرات که به دره میریزند، اتفاق افتاده و با پناهبردن به مناطق مرتفعی همچون کوههای موجود در درۀ حاصلخیز، میتوان از زیان چنین سیلابهایی در امان ماند. البته هیچگاه به ذهن آنها خطور نکرد که این دفعه قضیه فرق میکند و سیلی که نوح (اوت ناپیشتیم-زیوسودرا) نسبت به آن هشدار میدهد، ویرانگر خواهد بود و کوهها را میپوشاند و سراسر این دره را، که مساحتش قابل مقایسه با مساحت کشوری چون عراق است، دربرمیگیرد.
منبع: احمدالحسن، توهم بیخدایی، ترجمۀ فارسی، 1397 ه.ش، صص 418 ـ 420.
سخن پایانی
با توجه به شواهد تاریخی و علمی یقین پیدا کردیم که طوفان نوح برخلاف روایتش سراسر کرۀ زمین را در برنگرفته و محدودۀ آن مربوط به درۀ محل زندگی قوم نوح یعنی خلیج فارس کنونی بوده است. همان گونه که تحقیقات علمی و تاریخی میگوید از آغاز حیات انسان بر روی سیاره هیچ سیلی رخ نداده که تمام خشکیهای زمین را غرق کند، روایت طوفان در متون دینی معتبر مانند الواح سومریان و قرآن کریم نیز با این حقایق همخوانی دارد. روشن است که ما با هیچ تناقض آشکاری میان دادههای علمی و آموزههای دینی مواجه نیستیم و ادامۀ پافشاری بر جدایی این مسیر، منجر به قضاوتی غرضورزانه و خیانت به حقیقت خواهد شد.
[1]. آخرین عصر یخبندان از حدود ۱۱۰ هزار سال پیش آغاز شد و در حدود ۱۰ هزار سال پیش به پایان رسید. (مترجم کتاب توهم بیخدایی)
یا الله