دلایل دعوت یمانیدلایل دعوت یمانی برای اهل سنت

آیا وصف مهدی در قرآن و تفاسیر قرآنیِ اهل‌سنت وارد شده است؟

پیش از این راجع به تصورات رایج در نظام اعتقادی اهل‌سنت سخن گفتیم و بیان کردیم که انطباق یا انطباق‌ نداشتن تصوراتمان را نسبت به مهدی منتظر، باید به متون وحیانی ارائه دهیم و نسبت به آن، سنجشی صحیح و به دور از تعصبات و افکار قدیمی داشته باشیم. در این راستا بنا داریم تا به قرآن، این گنجینۀ عظیم هدایت، سر بزنیم. می‌خواهیم ببینیم آیا به شخصیت مهدی در قرآن پرداخته شده است؟ اگر جواب «بله» باشد، صفات و ویژگی‌هایی که برای او در نظر گرفته شده است، چیست؟

شخصیت مهدی در قرآن

اشارات قرآنی مربوط به مهدی در احادیث وارد شده است که تعدادی از آن‌ها را در این مبحث بررسی خواهیم کرد‌، تا دلالتی روشن و محکم باشد بر اینکه مهدی، شخصیتی الهی است.

حق‌تعالی می‌فرماید: «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» (او کسی است که فرستادۀ خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همۀ ادیان پيروز گرداند؛ هرچند مشرکان را خوش نيايد.) (توبه: 33)

در تفسیر این آیه وارد شده است: «از ابوهریره روایت شده است که گفت: این وعده‌ای از سوی خداوند است که اسلام را بر تمام ادیان برتری خواهد داد و این کار در آستانۀ خروج عیسی کامل خواهد شد.» و سُدی می‌گوید: «این [مسئله] هنگام قیام مهدی است. پس کسی باقی نخواهد ماند؛ مگر مسلمان شده باشد یا خراج (جزیه) بدهد.» [تفسیر فخر رازی، فخرالدین رازی، دار الفکر، بیروت/لبنان، چاپ اول، 1401ق/1981م، ج16، ص42؛ و مراجعه شود به تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد قرطبی، د. عبدالله بن عبدالمحسن ترکی، موسسۀ الرسالة، بیروت/لبنان، چاپ اول، 1427/ 2006، ج10، ص179؛ والکشف و البیان (تفسیر ثعلبی)، ابواسحاق ثعلبی، ت، ابومحمد بن عاشور، دار احیاء التراث العربی، بیروت/لبنان، چاپ اول، 1422/ 2002، ج5، ص35 و 36]

و حدیث وارد شده از ام‌سلمه -همسر پیامبر- این حدیث را تأیید می‌کند. از پیامبر نقل شده است که فرمود: «هنگام مرگ یک خلیفه، اختلاف ایجاد می‌شود. پس مردی از اهل مدینه گریزان به‌ سمت مکه خارج می‌شود. مردمی از اهل مکه به‌ سوی او می‌آیند، او را خارج می‌کنند و بین رکن‌‌ و مقام با او بیعت می‌کنند؛ در حالی که او مایل به این کار نیست. لشکری از شام به‌ سویش هجوم می‌آورند که زمین، آن‌ها را بین مکه و مدینه در “بیداء” در خود فرو می‌برد! هنگامی که مردم این واقعه را می‌بینند، ابدال (توبه‌کنندگان) از شام و گردان‌هایی از عراق نزد او آمده، بین رکن‌ و مقام بیعت می‌کنند. سپس مردی از قریش ظاهر می‌شود که دایی‌هایش از قبیلۀ کلب هستند، به‌سوی او هجوم می‌آورند و بر شورش آنان پیروز می‌شوند. ناکامی برای کسی خواهد بود که غنیمت شورش قبیلۀ کلب را درنیابد! او اموال را تقسیم و بین مردم به سنت پیامبرشان عمل می‌کند. اسلام بر جای‌جای زمین استوار می‌شود و هفت‌ سال بین مردم می‌ماند. سپس می‌میرد و مسلمانان بر وی نماز می‌گزارند.» [سنن ابو‌داوود، ج2، ص310 و 311، و در پی‌نوشت آمده است: «اسلام استوار می‌شود؛ یعنی به عزت و سلطۀ سابقش بازمی‌گردد… و منظور این است که در آن هنگام فتنه و درگیری نخواهد بود.»]

حق‌تعالی می‌فرماید: «وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ‏» (و به‌راستی او نشانه‌ای برای آن ساعت است؛ پس در آن شک نکنید و از من پیروی کنید که این است راه مستقیم.) (زخرف: 61)

ابن‌حجر این آیه را وصف مهدی در قرآن می‌داند و می‌گوید: «مقاتل بن سلیمان و مفسران پیرو او می‌گویند که این آیه در شأن مهدی نازل شده است و احادیثی که صراحت دارد بر اینکه او از اهل‌بیت پیامبر است گفته خواهد شد؛ بنابراین، در این آیه دلالتی است بر برکت در نسل فاطمه(س)‌ و اینکه خداوند از فرزندان آن دو، پاکان بسیاری قرار خواهد داد و نسل آن دو را کلیدهای حکمت و منابع رحمت قرار خواهد داد؛ و سرّش این است که خداوند فاطمه و فرزندانش را از شیطانِ رانده‌شده حفظ می‌فرماید.» [الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، احمد بن حجر الهیتمی المکی، تعلیق و پی‌نوشت و مقدمه از عبدالوهاب عبداللطیف، مکتبة القاهره، مصر، چاپ دوم، 1385ق/ 1965م، ص162]

حق‌ تعالی می‌فرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (و چه کسی ستمکارتر از کسی است که مردم را از ذکر خداوند در مسجدهای الهی بازدارد و برای تخریب آن‌ها تلاش کند. آنان حق ندارند واردشان شوند؛ مگر ترسان و لرزان! در این دنیا برای آنان خواری است و در آخرت، عذابی بزرگ خواهد بود.) (بقره: 114)

بیان طبری نیز نشان می دهد که این آیه مصداق مهدی در قرآن است، چنان که می‌گوید: «موسی برای ما روایت کرده که بزرگانی همچون عمرو و اسباط از السدی چنین نقل کرده‌اند که گفت: «در این دنیا برای آنان خواری است»؛ خواری آنان در دنیا چنین است: هنگامی که مهدی قیام کند و قسطنطنیه را فتح نماید، آنان را می‌کُشد! و این برایشان خواری خواهد بود. اما عذاب بزرگ، عذاب جهنم است که برای اهلش تخفیفی نخواهد داشت، و در آن (جهنم) آن‌ها را نمی‌کُشد تا بمیرند.» [جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری، تصحیح و مستندسازی، صدقی جمیل العطار، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1415/ 1995، ج1، ص699؛ و از او «الحاوی فی الفتاوی»، دار الکتب العلمیه، بیروت/لبنان، 1403ق/ 1983م، ج2، ص57]

خداوند متعال می‌فرماید:«وَ لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُواْ فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُواْ مِن مَّكاَنٍ قَرِيبٍ» (و اى كاش مى‌ديدى هنگامى را كه [كافران‌] وحشت‌زده‌اند؛ [آنجا كه راهِ‌] گريزى نمانده است و از جايى نزديک گرفتار شده‌اند.) (سبأ: 51)

طبری در تفسیر این آیه دو حدیث آورده است: «22081- ابن‌حمید چنین برای ما روایت کرده که یعقوب از جعفر از سعید دربارۀ سخن حق‌تعالی چنین می‌گوید: «وَ لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُواْ فَلَا فَوْتَ» (اى كاش مى‌ديدى هنگامى را كه [كافران‌] وحشت‌زده‌اند.) این همان لشکری است که زمین، آن‌ها را در «بیداء» در خود فرومی‌برد. یکی از آنان زنده می‌ماند که به مردم خبر بدهد چه اتفاقی برای همراهانش افتاده است!»

«22082- عصام بن رواد بن جراح روایت کرده است که پدرم گفت: سفیان بن سعید گفت: منصور بن المعتمر از ربعی بن حراش گفت: از حذیفة بن یمان شنیدم که می‌گفت: رسول خدا (صلی‌ الله علیه‌ وسلم) در حالی که یاد می‌کرد از فتنه‌ای که بین مشرق و مغرب پدید می‌آید، فرمود: «آن‌ها در آن حال هستند که ناگهان سفیانی از سرزمین خشک (وادی یابس) به آنان هجوم می‌آورد تا اینکه در دمشق مستقر می‌شود. پس دو لشکر گسیل می‌دارد: لشکری به‌سمت مشرق و لشکری به‌سمت مدینه، تا اینکه در بابِل (عراق)، ‌در آن شهر لعنت‌ شده و آن مکان پلید،‌ فرود می‌آیند. بیش از سه‌هزار نفر را می‌کشند و شکم بیش از یکصد زن را خواهند شکافت و سیصد‌ نفر از سران بنی‌‌عباس را می‌کشند. سپس به کوفه سرازیر می‌شوند و اطرافش را ویران می‌کنند.

سپس متوجه شام شده، حرکت می‌کنند. پس پرچم او در کوفه به اهتزاز درآید و سپاه زیر آن [پرچم] با دو گروه جنگ کرده، آن‌ها را می‌کشند و کسی از وضعیت آنان خبر نمی‌دهد [چون کسی زنده نمی‌ماند]. از آنان اسیران و غنایم می‌گیرند! [سفیانی] لشکر دوم را به مدینه می‌فرستد و سه شبانه‌روز آنجا را غارت می‌کنند. سپس متوجه مکه شده، به‌سوی آنجا خارج می‌شوند تا اینکه به «بیداء» می‌رسند. خداوند جبرئیل را می‌فرستد و به او می‌گوید: ای جبرئیل، برو و نابودشان کن. پس با پایش ضربه‌ای می‌زند و خداوند آنان را در زمین فرو می‌برد؛ و این همان سخن حق‌ تعالی در سورۀ سبأست که می‌فرماید:«وَ لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُواْ فَلَا فَوْتَ» (اگر ببينی آنگاه که سخت بترسند و رهایی‌شان نباشد.) پس جز دو نفر، کسی از آنان بازنمی‌گردند -یکی بشارت‌دهنده و دیگری هشدار‌دهنده‌‌- و هر دو از قبیله جهینه هستند. به همین دلیل گفته شده که خبر دقیق نزد جهینه است.» [جامع‌البیان عن تأویل آي القرآن، ج22، ص129]

و دربارۀ حادثۀ خسف و فرورفتن در سرزمین بیداء رؤیایی از رسول‌الله(ص) نقل شده است که ایشان آن حادثه را در رؤیای خود دیدند و از آن در شگفت شدند؛ آن هم قرن‌ها پیش از وقوع آن. از عایشه نقل شده که می‌گوید: «رسول خدا (صلی‌ الله علیه‌ وسلم) هنگام خواب دست‌و‌پا می‌زد. عرض کردیم: «ای رسول خدا، حالتی در خواب بر شما عارض شد که هیچ‌گاه چنین نشده بود!» فرمود: «عجبا از عده‌ای از امتم که مردی از قریش را در خانه به امامت می‌گزینند. او به‌سوی خانۀ خدا پناه می‌برد؛ تا اینکه به “بیداء” می‌رسند، زمین آن‌ها را فرو می‌برد!» عرض کردیم: «ای رسول خدا! در این راه مردمان دیگر هم هستند؟» فرمود: «بله؛ در بین آن‌ها، هدایت‌یافته، مجبور‌شده، و در‌ راه‌ مانده نیز هست. همگی یکجا نابود می‌شوند و [هرکدام] بازگشت متفاوتی خواهند داشت و خداوند بر اساس نیت‌هایشان آنان را برخواهد انگیخت.» [صحیح مسلم، ج8، ص168]

مقدم نیز با کلامش دلالت این آیه را که مصداق شخصیت مهدی در قرآن است را تایید کرده و می‌گوید: خداوند مهدی را آماده و برای او زمینه‌سازی خواهد فرمود تا دین الهی را از نو بسازد و امر او را در یک شب اصلاح خواهد کرد. سپس خداوند متعال او را با کرامتی خارق‌‌العاده تأیید خواهد فرمود و این کرامت، فرورفتن لشکری در زمین است که او را ‌در حالی که به خانۀ خدا پناه آورده‌، تعقیب می‌کنند.» [المهدی، ص174]

حق‌تعالی می‌فرماید: «قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» ([قوم موسى‌] گفتند: پيش از آنكه تو نزد ما بيايى و [حتى‌] بعد از آنكه به‌سوى ما آمدى در رنج و شکنجه بودیم. گفت: اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاک كند و شما را در زمين جانشين سازد؛ آنگاه بنگرد که چگونه عمل مى‌كنيد.) (اعراف: 129)

ابن ابی‌حاتم با سندش از ابن‌عباس روایت کرده است که گفت: رسول خدا (صلی‌ الله علیه‌ وسلم) فرمود: «یقیناً ابتدا و انتها با ما اهل‌بیت است. پس گریزی نیست از اینکه دولتی از بنی‌هاشم تشکیل شود. پس بنگرید با آنکه از بنی‌هاشم است، چه رفتاری می‌کنید و این آیه برای چه نازل شده است: «عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» (اميد است پروردگارتان دشمن شما را هلاک كند و شما را در زمين جانشين سازد؛ آنگاه بنگرد که شما چگونه عمل مى‌كنيد.) [تفسیر قرآن عظیم، ابن ابی‌حاتم، ت، اسعد محمد الطیب، مکتبة نزار الباز، مکه مکرمه، چاپ اول، 1417/ 1997، ج1، ص1541. مؤلف در مقدمه، صفحۀ 14 گفته است: «پس بر اساس صحیح‌ترین سندها و شبیه‌ترین متن‌ها متون را آوردم.» و محقق در صفحۀ 6 می‌گوید: «و با این حال، امام عبدالرحمن بن ابی‌حاتم رازی در تفسیر خود، گفته‌های پیشینیان را با مستندات و با دقت و امانت‌داری در انجام کار و با محکم‌ترین و صحیح‌ترین مستندات آورده است.»]

 امکان ندارد منظور از دولت بنی‌هاشم حکومتی غیر از دولت امام مهدی(ع) باشد؛ زیرا آخرین دولت است؛ همان طور که خداوند عز و جل وعده فرموده است که زمین به بندگان صالحش به ارث خواهد رسید. حق‌ تعالی می‌فرماید: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» (و به‌راستی در زبور پس از ذکر [تورات]‌ نوشتیم که این زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.) (انبیا: 105) و این یعنی حکومت صالحان پایانی نیک برای تاریخ زمین خواهد بود.

سخن پایانی

تمام این اشارات قرآنی ‌بی‌هیچ تردیدی، دلالت می‌کنند که مهدی، شخصیتی الهی است و اگر برخی سعی کنند این روایات تفسیری را با این بهانه که این‌ها صرفاً بیانگر نظر گوینده‌های این روایات است‌ تضعیف کنند، باید بدانند که این نکته بدیهی و روشن است که این افراد -از جمله صحابه‌ای مثل ابن‌عباس‌- بر اساس شنیده‌هایشان اظهارنظر می‌کرده‌اند؛ یعنی نظر برتر این است که آن‌ها این تفسیرها را از پیامبر شنیده باشند یا از کسی که از پیامبر(ص) شنیده است.

با توجه به این یافته‌ها در متون اهل‌سنت، دسته‌ای از افکار نسبت به مهدی منتظر که اعتقاد دارند مهدی نقش ویژه و پررنگی در دین محمد(ص) ندارد، مخدوش‌ شده و بنیان‌های این تفکر ویران می‌شود؛ چراکه بیان این توصیفات، جز بر شخصیتی الهی منطبق نخواهد شد.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دکمه بازگشت به بالا