معلم موسی
مدیر بخش
بسم الله الرحمن الرحیم , اللهم صلي علي محمد وال محمد الائمة المهديين وسلم تسليما كثيرا
قانون شناخت حجت در تورات و انجيل
برخی متون روايت شده در تورات و انجيل، چه روايت مستقل يا جامع که برخی برخی ديگر را در قانون شناخت حجت الهی موجود در اديان سابق همراهی میکنند.
ديدار خداوند با نوح:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۱۴:
(... و خدا، نوح و پسرانش را با وی خطاب کرده و فرمود: ۹ اينک من عهد خود را با شما و بعد از شما با نسل شما استوار سازم، ۱۰ و با همهی جانورانی که با شما باشند، از پرندگان و بهائم و همهی حيوانات زمين با شما، با هر چه از کشتی بيرون آمد، حتی تمام حيوانات زمين، ۱۱ عهد خود را با شما استوار میگردانم که بار ديگر هر ذیجسد از آب طوفان هلاک نشود و طوفان بعد از اين نباشد تا زمين را خراب کند، ۱۲ و خدا فرمود: اين است نشان عهدی که من میبندم، در ميان خود و شما و همهی جانورانی که با شما باشند، نسل اندر نسل تا به ابد، ۱۳ قوس خود را در ابر میگذارم، و نشان آن عهدی که در ميان من و جهان است، خواهد بود. ۱۴ و هنگامیکه ابر را بالای زمين گسترانم و قوس در ابر ظاهر شود، ۱۵ آنگاه خود را که در ميان من و شما و همهی جانوران ذیجسد میباشد، به ياد خواهم آورد و آن را خواهم نگريست تا به ياد آورم آن عهد جاودانی را که در ميان خدا و همه جانوران است از هر ذیجسدی که بر زمين است. ۱۷ و خداوند به نوح فرمود: اين است نشان عهدی که استوار ساختم در ميان خود و هر ذیجسدی که بر زمين است).[SUP]([1])[/SUP]
ديدار خداوند با ابراهيم:
عهد قديم و جديدج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۲۲:
(۱ بعد از اين وقايع کلام خداوند در رويا به ابرام رسيده گفت: ای ابراام مترس، من سپر تو هستم، و اجر بسيار عظيم تو. ۲ ابرام گفت: ای خداوند يهوه، مرا چه خواهی داد، و من بیاولاد میروم، و مختار خانهام اين العاذار دمشقی است؟ ۳ و ابرام گفت: اينک مرا نسلی ندادی، و خانهزادم وارث من است. ۴ در ساعت، کلام خداوند به وی در رسيده، گفت: اين وارث تو نخواهد بود، بلکه کسی که از صُلب تو درآيد، وارث تو خواهد بود. ۵ و او را بيرون آورده، گفت: اکنون به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار، هرگاه آنها را توانی شمرد. پس به وی گفت: ذُرّيت تو چنين خواهد بود. ۶ و به خداوند ايمان آورد، و او، اين را برای وی عدالت محسوب کرد. ۷ پس وی را گفت: من هستم يهوه که تو را از اور کلدانيان بيرون آوردم، تا اين زمين را به ارثيت، به تو بخشم. ۸ گفت: ای خداوند يهوه، به چه نشان بدانم که وارث آن خواهم بود؟ ۹ به وی گفت: گوساله ماده سه ساله و بز ماده سه ساله و قوچی سه ساله و قمری و کبوتری برای من بگير. ۱۰ پس اين همه را بگرفت، و آنها را از ميان، دو پاره کرد، و هر پارهای را مقابل جفتش گذاشت، لکن مرغان را پاره نکرد. ۱۱ و چون لاشخورها بر لاشهها فرود آمدند، ابرام آنها را راند. ۱۲ و چون آفتاب غروب میکرد، خوابی گران بر ابرام مستولی شد، و اينک تاريکی ترسناک سخت، او را فرو گرفت. ۱۳ پس به ابرام گفت: يقين بدان ذُريت تو در زمينی که از آن ايشان نباشد، غريب خواهند بود، و آنها را بندگی خواهند کرد و آنها چهار صد سال ايشان را مظلوم خواهند داشت. ۱۴ و بر آن اُمتی که ايشان بندگان آنها خواهند بود، من داوری خواهم کرد. و بعد از آن با اموال بسيار بيرون خواهند آمد. ۱۵ و تو نزد پدران خود به سلامتی خواهی رفت، و در پيری نيکو مدفون خواهی شد. ۱۶ و در پشت چهارم بدينجا خواهند برگشت، زيرا گناه اموريان هنوز تمام نشده است. ۱۷ و واقع شد که چون آفتاب غروب کرده بود و تاريک شد، تنوری پر دود و چراغی مشتعل از ميان آن پارهها گذر نمود. ۱۸ در آن روز، خداوند با ابرام عهد بست و گفت: اين زمين را از نهر مصر تا به نهر عظيم، يعنی نهر فرات، به نسل تو بخشيدهام، ۱۹ يعنی قينيان و قنّزيان و قدمونيان حُتيان و فرزيان و رفائيان، ۲۰ و امُوريان و کنعانيان و جرجاشيان و يبوسيان را).[SUP]([2])[/SUP]
عهد خداوند با ابراهيم:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۲۴:
(۱ و چون ابرام نود و نه ساله بود، خداوند بر ابرام ظاهر شده، گفت: من هستم خدای قادر مطلق. پيش روی من بخرام و کامل شو. ۲ و عهد خويش را در ميان خود و تو خواهم بست، و تو را بسيار بسيار کثير خواهم گردانيد. ۳ آنگاه ابرام به روی در افتاد و خدا به وی خطاب کرده، گفت: ۴ اما من اينک عهد من با توست و پدر امتهای بسيار خواهی بود. ۵ و نام تو بعد از اين ابرام خوانده نشود بلکه نام تو را ابراهيم خواهد بود، زيرا که تو را پدر امتهای بسيار گردانيدم. ۶ و تو را بسيار بارور نمايم و امتها از تو پديد آورم و پادشاهان از تو به وجود آيند. ۷ و عهد خويش را در ميان خود و تو، و ذُريتت تو را خدا باشم. ۸ و زمين غربت تو، يعنی تمام زمين کنعان را، به تو و بعد از تو به ذريت تو به مِلکيتِ ابدی دهم و خدای ايشان خواهم بود.).[SUP]([3])[/SUP]
عهد خدا با يعقوب:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۵۸:
(۹ و خدا بار ديگر بر يعقوب ظاهر شد، وقتی که از فدّان ارام آمد، و او را برکت داد. ۱۰ و خدا به وی گفت: نام تو يعقوب است اما بعد از اين نام تو يعقوب خوانده نشود، بلکه نام تو اسرائيل خواهد بود. پس او را اسرائيل نام نهاد. ۱۱ و خدا وی را گفت: من خدای قادر مطلق هستم. بارور و کثير شو. امتی و جماعتی از امتها از تو بوجود آيند، و از صلب تو پادشاهان پديد شوند. ۱۲ و زمينی که به ابراهيم و اسحاق دادم، به تو دهم؛ و به ذريت بعد از تو، اين زمين را خواهم داد. پس خدا از آنجائی که با وی سخن گفت، از نزد وی صعود نمود. ۱۴ و يعقوب ستونی بر پا داشت، در جايی که با وی تکلم نمود، ستونی از سنگ، و هديهای ريختنی بر آن ريخت، و آن را به روغن تدهين کرد. ۱۵ پس يعقوب آن مکان را که خدا با وی در آنجا سخن گفته بود، «بيتئيل» ناميد).[SUP]([4])[/SUP]
عهد خدا با موسی:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۱۲۶:
(۱ و خداوند موسی را خطاب كرده، گفت: ۲ «به بنیاسرائيل بگو كه برای من هدايا بياورند؛ از هر كه به ميلِ دل بياورد، هدايای مرا بگيريد. ۳ و اين است هدايا كه از ايشان میگيريد: طلا و نقره و برنج، ۴ و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازک و پشم بز، ۵ و پوست قوچ سرخ شده و پوست خز و چوب شطيم، ۶ و روغن برای چراغها، و ادويه برای روغن مسح، و برای بخور معطر، ۷ و سنگهای عقيق و سنگهای مرصعی برای ايفود و سينه بند. ۸ و مقامی و مَقدَسی برای من بسازند تا در ميان ايشان ساكن شوم. ۹ موافق هر آنچه به تو نشان دهم از نمونة مسكن و نمونة جميع اسبابش، همچنين بسازيد. ۱۰ « و تابوتی از چوب شطيم بسازند كه طولش دو ذراع و نيم، و عرضش يک ذراع و نيم و بلنديش يک ذراع و نيم باشد. ۱۱ و آن را به طلای خالص بپوشان. آن را از درون و بيرون بپوشان، و بر زبرش به هر طرف تاجی زرين بساز. ۱۲ و برايش چهار حلقهی زرين بريز، و آنها را بر چهار قايمهاش بگذار، دو حلقه بر يک طرفش و دو حلقه بر طرف ديگر. ۱۳ و دو عصا از چوب شطيم بساز، و آنها را به طلا بپوشان. ۱۴ و آن عصاها را در حلقههائی كه بر طرفين تابوت باشد بگذران، تا تابوت را به آنها بردارند. ۱۵ و عصاها در حلقههای تابوت بماند و از آنها برداشته نشود. ۱۶ و آن شهادتی را كه به تو میدهم، در تابوت بگذار. ۱۷ و تخت رحمت را از طلای خالص بساز. طولش دو ذراع و نيم، و عرضش يک ذراع و نيم. ۱۸ و دو كروبی از طلا بساز، آنها را از چرخكاری از هر دو طرف تخت رحمت بساز. ۱۹ و يک كروبی در اين سر و كروبی ديگر در آن سر بساز. كروبيان را از تخت رحمت بر هر دو طرفش بساز. ۲۰ و كروبيان بالهای خود را بر زِبَر آن پهن كنند، و تخت رحمت را به بالهای خود بپوشانند. و رویهای ايشان به سوی يكديگر باشد، و رویهای كروبيان به طرف تخت رحمت باشد. ۲۱ و تخت رحمت را بر روی تابوت بگذار و شهادتی را كه به تو میدهم در تابوت بنه. ۲۲ و در آنجا با تو ملاقات خواهم كرد و از بالای تخت رحمت از ميان دو كروبی كه بر تابوت شهادت میباشند، با تو سخن خواهم گفت، دربارة همهی اموری كه بجهت بنیاسرائيل تو را امر خواهم فرمود).[SUP]([5])[/SUP]
عهد خدا با موسی:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۱۲۶:
(۱ و خداوند موسی را خطاب كرده، گفت: ۲ «در غُرّة ماه اول مسكن خيمة اجتماع را برپا نما. ۳ و تابوت شهادت را در آن بگذار. و حجاب را پيش تابوت پهن كن. ۴ و خوان را درآورده، چيزهائی را كه میبايد، بر آن ترتيب نما. و چراغدان را درآور و چراغهايش را آراسته كن. ۵ و مذبح زرين را برای بخور پيش تابوت شهادت بگذار، و پردهی دروازه را بر مسكن بياويز. ۶ و مذبح قربانی سوختنی را پيش دروازة مسكن خيمه اجتماع بگذار. ۷ و حوض را در ميان خيمه اجتماع و مذبح بگذار، و آب در آن بريز. ۸ و صحن را گرداگرد برپا كن. و پرده دروازه صحن را بياويز. ۹ و روغن مسح را گرفته، مسكن را با آنچه در آن است مسح كن، و آن را با همه اسبابش تقديس نما تا مقدس شود. ۱۰ و مذبح قربانی سوختنی را با همه اسبابش مسح كرده، مذبح را تقديس نما. و مذبح، قدس اقداس خواهد بود. ۱۱ و حوض را با پايهاش مسح نموده، تقديس كن. ۱۲ و هارون و پسرانش را نزد دروازه خيمه اجتماع آورده، ايشان را به آب غسل ده. ۱۳ و هارون را به رخت مقدس بپوشان، و او را مسح كرده، تقديس نما، تا برای من كهانت كند. ۱۴ و پسرانش را نزديک آورده، ايشان را به پيراهنها بپوشان. ۱۵ و ايشان را مسح كن، چنانكه پدر ايشان را مسح كردی تا برای من كهانت نمايد. و مسح ايشان هر آينه برای كهانت ابدی در نسلهای ايشان خواهد بود.» ۱۶ پس موسی موافق آنچه خداوند او را امر فرموده بود كرد، و همچنين به عمل آورد. ۱۷ و واقع شد در غُرّة ماه اول از سال دوم كه مسكن برپا شد، ۱۸ و موسی مسكن را برپا نمود، و پايههايش را بنهاد و تختههايش را قايم كرد، و پشت بندهايش را گذاشت، و ستونهايش را بر پا نمود، ۱۹ و خيمه را بالای مسكن كشيد، و پوشش خيمه را بر زبر آن گسترانيد، چنانكه خداوند به موسی امر نموده بود. ۲۰ و شهادت را گرفته، آن را در تابوت نهاد، و عصاها را بر تابوت گذارد، و كرسی رحمت را بالای تابوت گذاشت. ۲۱ و تابوت را به مسكن درآورد، و حجاب ستر را آويخته، آن را پيش تابوت شهادت كشيد. چنانكه خداوند به موسی امر فرموده بود.).[SUP]([6][/SUP])[HR][/HR][1]. سفر التکوين الإصحاح التاسع.
[2]. سفر التکوين الإصحاح الخامس عشر.
[3]. سفر التکوين الإصحاح السابع عشر.
[4]. سفر التکوين الإصحاح الخامس والثلاثون.
[5]. سفر الخروج الأصحاح الخامس والعشرون.
[6]. سفر الخروج الإصحاح الخامس والعشرون.
قانون شناخت حجت در تورات و انجيل
برخی متون روايت شده در تورات و انجيل، چه روايت مستقل يا جامع که برخی برخی ديگر را در قانون شناخت حجت الهی موجود در اديان سابق همراهی میکنند.
ديدار خداوند با نوح:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۱۴:
(... و خدا، نوح و پسرانش را با وی خطاب کرده و فرمود: ۹ اينک من عهد خود را با شما و بعد از شما با نسل شما استوار سازم، ۱۰ و با همهی جانورانی که با شما باشند، از پرندگان و بهائم و همهی حيوانات زمين با شما، با هر چه از کشتی بيرون آمد، حتی تمام حيوانات زمين، ۱۱ عهد خود را با شما استوار میگردانم که بار ديگر هر ذیجسد از آب طوفان هلاک نشود و طوفان بعد از اين نباشد تا زمين را خراب کند، ۱۲ و خدا فرمود: اين است نشان عهدی که من میبندم، در ميان خود و شما و همهی جانورانی که با شما باشند، نسل اندر نسل تا به ابد، ۱۳ قوس خود را در ابر میگذارم، و نشان آن عهدی که در ميان من و جهان است، خواهد بود. ۱۴ و هنگامیکه ابر را بالای زمين گسترانم و قوس در ابر ظاهر شود، ۱۵ آنگاه خود را که در ميان من و شما و همهی جانوران ذیجسد میباشد، به ياد خواهم آورد و آن را خواهم نگريست تا به ياد آورم آن عهد جاودانی را که در ميان خدا و همه جانوران است از هر ذیجسدی که بر زمين است. ۱۷ و خداوند به نوح فرمود: اين است نشان عهدی که استوار ساختم در ميان خود و هر ذیجسدی که بر زمين است).[SUP]([1])[/SUP]
ديدار خداوند با ابراهيم:
عهد قديم و جديدج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۲۲:
(۱ بعد از اين وقايع کلام خداوند در رويا به ابرام رسيده گفت: ای ابراام مترس، من سپر تو هستم، و اجر بسيار عظيم تو. ۲ ابرام گفت: ای خداوند يهوه، مرا چه خواهی داد، و من بیاولاد میروم، و مختار خانهام اين العاذار دمشقی است؟ ۳ و ابرام گفت: اينک مرا نسلی ندادی، و خانهزادم وارث من است. ۴ در ساعت، کلام خداوند به وی در رسيده، گفت: اين وارث تو نخواهد بود، بلکه کسی که از صُلب تو درآيد، وارث تو خواهد بود. ۵ و او را بيرون آورده، گفت: اکنون به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار، هرگاه آنها را توانی شمرد. پس به وی گفت: ذُرّيت تو چنين خواهد بود. ۶ و به خداوند ايمان آورد، و او، اين را برای وی عدالت محسوب کرد. ۷ پس وی را گفت: من هستم يهوه که تو را از اور کلدانيان بيرون آوردم، تا اين زمين را به ارثيت، به تو بخشم. ۸ گفت: ای خداوند يهوه، به چه نشان بدانم که وارث آن خواهم بود؟ ۹ به وی گفت: گوساله ماده سه ساله و بز ماده سه ساله و قوچی سه ساله و قمری و کبوتری برای من بگير. ۱۰ پس اين همه را بگرفت، و آنها را از ميان، دو پاره کرد، و هر پارهای را مقابل جفتش گذاشت، لکن مرغان را پاره نکرد. ۱۱ و چون لاشخورها بر لاشهها فرود آمدند، ابرام آنها را راند. ۱۲ و چون آفتاب غروب میکرد، خوابی گران بر ابرام مستولی شد، و اينک تاريکی ترسناک سخت، او را فرو گرفت. ۱۳ پس به ابرام گفت: يقين بدان ذُريت تو در زمينی که از آن ايشان نباشد، غريب خواهند بود، و آنها را بندگی خواهند کرد و آنها چهار صد سال ايشان را مظلوم خواهند داشت. ۱۴ و بر آن اُمتی که ايشان بندگان آنها خواهند بود، من داوری خواهم کرد. و بعد از آن با اموال بسيار بيرون خواهند آمد. ۱۵ و تو نزد پدران خود به سلامتی خواهی رفت، و در پيری نيکو مدفون خواهی شد. ۱۶ و در پشت چهارم بدينجا خواهند برگشت، زيرا گناه اموريان هنوز تمام نشده است. ۱۷ و واقع شد که چون آفتاب غروب کرده بود و تاريک شد، تنوری پر دود و چراغی مشتعل از ميان آن پارهها گذر نمود. ۱۸ در آن روز، خداوند با ابرام عهد بست و گفت: اين زمين را از نهر مصر تا به نهر عظيم، يعنی نهر فرات، به نسل تو بخشيدهام، ۱۹ يعنی قينيان و قنّزيان و قدمونيان حُتيان و فرزيان و رفائيان، ۲۰ و امُوريان و کنعانيان و جرجاشيان و يبوسيان را).[SUP]([2])[/SUP]
عهد خداوند با ابراهيم:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۲۴:
(۱ و چون ابرام نود و نه ساله بود، خداوند بر ابرام ظاهر شده، گفت: من هستم خدای قادر مطلق. پيش روی من بخرام و کامل شو. ۲ و عهد خويش را در ميان خود و تو خواهم بست، و تو را بسيار بسيار کثير خواهم گردانيد. ۳ آنگاه ابرام به روی در افتاد و خدا به وی خطاب کرده، گفت: ۴ اما من اينک عهد من با توست و پدر امتهای بسيار خواهی بود. ۵ و نام تو بعد از اين ابرام خوانده نشود بلکه نام تو را ابراهيم خواهد بود، زيرا که تو را پدر امتهای بسيار گردانيدم. ۶ و تو را بسيار بارور نمايم و امتها از تو پديد آورم و پادشاهان از تو به وجود آيند. ۷ و عهد خويش را در ميان خود و تو، و ذُريتت تو را خدا باشم. ۸ و زمين غربت تو، يعنی تمام زمين کنعان را، به تو و بعد از تو به ذريت تو به مِلکيتِ ابدی دهم و خدای ايشان خواهم بود.).[SUP]([3])[/SUP]
عهد خدا با يعقوب:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۵۸:
(۹ و خدا بار ديگر بر يعقوب ظاهر شد، وقتی که از فدّان ارام آمد، و او را برکت داد. ۱۰ و خدا به وی گفت: نام تو يعقوب است اما بعد از اين نام تو يعقوب خوانده نشود، بلکه نام تو اسرائيل خواهد بود. پس او را اسرائيل نام نهاد. ۱۱ و خدا وی را گفت: من خدای قادر مطلق هستم. بارور و کثير شو. امتی و جماعتی از امتها از تو بوجود آيند، و از صلب تو پادشاهان پديد شوند. ۱۲ و زمينی که به ابراهيم و اسحاق دادم، به تو دهم؛ و به ذريت بعد از تو، اين زمين را خواهم داد. پس خدا از آنجائی که با وی سخن گفت، از نزد وی صعود نمود. ۱۴ و يعقوب ستونی بر پا داشت، در جايی که با وی تکلم نمود، ستونی از سنگ، و هديهای ريختنی بر آن ريخت، و آن را به روغن تدهين کرد. ۱۵ پس يعقوب آن مکان را که خدا با وی در آنجا سخن گفته بود، «بيتئيل» ناميد).[SUP]([4])[/SUP]
عهد خدا با موسی:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۱۲۶:
(۱ و خداوند موسی را خطاب كرده، گفت: ۲ «به بنیاسرائيل بگو كه برای من هدايا بياورند؛ از هر كه به ميلِ دل بياورد، هدايای مرا بگيريد. ۳ و اين است هدايا كه از ايشان میگيريد: طلا و نقره و برنج، ۴ و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازک و پشم بز، ۵ و پوست قوچ سرخ شده و پوست خز و چوب شطيم، ۶ و روغن برای چراغها، و ادويه برای روغن مسح، و برای بخور معطر، ۷ و سنگهای عقيق و سنگهای مرصعی برای ايفود و سينه بند. ۸ و مقامی و مَقدَسی برای من بسازند تا در ميان ايشان ساكن شوم. ۹ موافق هر آنچه به تو نشان دهم از نمونة مسكن و نمونة جميع اسبابش، همچنين بسازيد. ۱۰ « و تابوتی از چوب شطيم بسازند كه طولش دو ذراع و نيم، و عرضش يک ذراع و نيم و بلنديش يک ذراع و نيم باشد. ۱۱ و آن را به طلای خالص بپوشان. آن را از درون و بيرون بپوشان، و بر زبرش به هر طرف تاجی زرين بساز. ۱۲ و برايش چهار حلقهی زرين بريز، و آنها را بر چهار قايمهاش بگذار، دو حلقه بر يک طرفش و دو حلقه بر طرف ديگر. ۱۳ و دو عصا از چوب شطيم بساز، و آنها را به طلا بپوشان. ۱۴ و آن عصاها را در حلقههائی كه بر طرفين تابوت باشد بگذران، تا تابوت را به آنها بردارند. ۱۵ و عصاها در حلقههای تابوت بماند و از آنها برداشته نشود. ۱۶ و آن شهادتی را كه به تو میدهم، در تابوت بگذار. ۱۷ و تخت رحمت را از طلای خالص بساز. طولش دو ذراع و نيم، و عرضش يک ذراع و نيم. ۱۸ و دو كروبی از طلا بساز، آنها را از چرخكاری از هر دو طرف تخت رحمت بساز. ۱۹ و يک كروبی در اين سر و كروبی ديگر در آن سر بساز. كروبيان را از تخت رحمت بر هر دو طرفش بساز. ۲۰ و كروبيان بالهای خود را بر زِبَر آن پهن كنند، و تخت رحمت را به بالهای خود بپوشانند. و رویهای ايشان به سوی يكديگر باشد، و رویهای كروبيان به طرف تخت رحمت باشد. ۲۱ و تخت رحمت را بر روی تابوت بگذار و شهادتی را كه به تو میدهم در تابوت بنه. ۲۲ و در آنجا با تو ملاقات خواهم كرد و از بالای تخت رحمت از ميان دو كروبی كه بر تابوت شهادت میباشند، با تو سخن خواهم گفت، دربارة همهی اموری كه بجهت بنیاسرائيل تو را امر خواهم فرمود).[SUP]([5])[/SUP]
عهد خدا با موسی:
عهد قديم و جديد ج۱- مجمع الکنائس الشرقيه ص۱۲۶:
(۱ و خداوند موسی را خطاب كرده، گفت: ۲ «در غُرّة ماه اول مسكن خيمة اجتماع را برپا نما. ۳ و تابوت شهادت را در آن بگذار. و حجاب را پيش تابوت پهن كن. ۴ و خوان را درآورده، چيزهائی را كه میبايد، بر آن ترتيب نما. و چراغدان را درآور و چراغهايش را آراسته كن. ۵ و مذبح زرين را برای بخور پيش تابوت شهادت بگذار، و پردهی دروازه را بر مسكن بياويز. ۶ و مذبح قربانی سوختنی را پيش دروازة مسكن خيمه اجتماع بگذار. ۷ و حوض را در ميان خيمه اجتماع و مذبح بگذار، و آب در آن بريز. ۸ و صحن را گرداگرد برپا كن. و پرده دروازه صحن را بياويز. ۹ و روغن مسح را گرفته، مسكن را با آنچه در آن است مسح كن، و آن را با همه اسبابش تقديس نما تا مقدس شود. ۱۰ و مذبح قربانی سوختنی را با همه اسبابش مسح كرده، مذبح را تقديس نما. و مذبح، قدس اقداس خواهد بود. ۱۱ و حوض را با پايهاش مسح نموده، تقديس كن. ۱۲ و هارون و پسرانش را نزد دروازه خيمه اجتماع آورده، ايشان را به آب غسل ده. ۱۳ و هارون را به رخت مقدس بپوشان، و او را مسح كرده، تقديس نما، تا برای من كهانت كند. ۱۴ و پسرانش را نزديک آورده، ايشان را به پيراهنها بپوشان. ۱۵ و ايشان را مسح كن، چنانكه پدر ايشان را مسح كردی تا برای من كهانت نمايد. و مسح ايشان هر آينه برای كهانت ابدی در نسلهای ايشان خواهد بود.» ۱۶ پس موسی موافق آنچه خداوند او را امر فرموده بود كرد، و همچنين به عمل آورد. ۱۷ و واقع شد در غُرّة ماه اول از سال دوم كه مسكن برپا شد، ۱۸ و موسی مسكن را برپا نمود، و پايههايش را بنهاد و تختههايش را قايم كرد، و پشت بندهايش را گذاشت، و ستونهايش را بر پا نمود، ۱۹ و خيمه را بالای مسكن كشيد، و پوشش خيمه را بر زبر آن گسترانيد، چنانكه خداوند به موسی امر نموده بود. ۲۰ و شهادت را گرفته، آن را در تابوت نهاد، و عصاها را بر تابوت گذارد، و كرسی رحمت را بالای تابوت گذاشت. ۲۱ و تابوت را به مسكن درآورد، و حجاب ستر را آويخته، آن را پيش تابوت شهادت كشيد. چنانكه خداوند به موسی امر فرموده بود.).[SUP]([6][/SUP])[HR][/HR][1]. سفر التکوين الإصحاح التاسع.
[2]. سفر التکوين الإصحاح الخامس عشر.
[3]. سفر التکوين الإصحاح السابع عشر.
[4]. سفر التکوين الإصحاح الخامس والثلاثون.
[5]. سفر الخروج الأصحاح الخامس والعشرون.
[6]. سفر الخروج الإصحاح الخامس والعشرون.