
- چهارشنبه, 15 شهریور 1396
- ادله دعوت برای مسیحیان
حضرت محمد در کتاب مقدس؛ قسمت دوم
حضرت محمد در عهدین قسمت دوم
در قسمت پیشین به جهت رد فرضیه مسیحیان، مبنی بر نبوتی نبودن آیه (تثنیه 33: 2)، به آیه (حبقوق 3: 3) اشاره شد که ازاینقرار است:
(خدا از تیمن خواهد آمد و قدّوس از جبلِ فاران، سِله. جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملو گردید).
در ارتباط باحالت فعل در این آیه، مشخصاً فعل (יבוא) در حالت آینده قرار دارد و ترجمههای منتشرشده نظیر ((DRA) و (The Holy Scriptures) و (WYC)) بهدرستی آن را ترجمه کردهاند؛ برای اطمینان از زمان فعل که آینده میباشد، به سخن یکی از مفسرین یهودی رجوع خواهیم داشت؛ ربی مالبیم عالم یهودی، استاد دستور زبان عبری و مفسر کتاب مقدس هنگامیکه میخواهد آیه (حبقوق 3: 3) را شرح دهد، در بخشی از تفسیرش در ارتباط با این آیه میگوید:
(«אלוה מתימן יבא, ההנהגה הזאת תמשך עד שיגיע עת הגאולה שאז יכא אלוה מתימן לגאלם...» که معنای آن اینچنین است: «خدا از تیمان خواهد آمد» این اوضاع طول خواهد کشید تا زمان رستگاری، زمانی که خدا خواهد آمد از تیمان تا آنها را رهایی ببخشد...).([1])
بنابراین این ربی یهودی، آیه را به اتفاقی در آینده تفسیر مینماید به جهت وجود فعل آینده در آیه (صرفنظر از آنکه او چه مفهومی را از آیه ارائه مینماید).
احمدالحسن بر طبق ترجمهای که مسیحیان منتشر کردهاند بیان نمودند:
(معنای خدا از تیمان آمد یعنی اینکه: خدا از یمن آمد، و قدوس از کوه فاران یعنی: قدوس از مکه آمد... بلکه کسی که میآید عبدالله (بنده الله) محمد (ص) و خاندانش علیهم السلام بعد از او هستند، بدین طریق که آنان از مکه، و محمد و آل محمد نیز یمانی هستند…).([2])
و در (حبقوق 3: 5) اشارهشده است: «לפניו ילך דבר...»؛ معنی این عبارات این است که: «بیماری مُسری مقابلش میرفت...»؛ در مورد عبارت «דבר» در آیه، معنی دقیق آن را از سایتی یهودی پرسش نمودیم که ربی آن سایت، «رئوون لافر» در پاسخ به سؤال ما بیان نمود: ( (دِور یا داور) درواقع یک واژه عمومی برای آفت (مرض مسری) است. این واژه مشخص نمیکند که آنچه نوع بیماری مسری است).([3]) به تاریخ رجوع مینماییم؛ چراکه ظاهر این آیه نیز منطبق است با شواهد تاریخی؛ لطفاً به این سخن بانو آمنه، مادر حضرت محمد، که به دایه او، حلیمه بیان نموده است توجه نمایید: (پسرم را بازگردان آنکه من از وبای مکه بر او بیمناکم).([4]) بنابراین همهگیری وبا، در زمان حضرت محمد، در مکه، موجب شد که جانش به خطر بیافتد و مادر وی، خواستار آن شد که دایۀ حضرت محمد، او را باز پیش خود بهدوراز شهر مکه نگهداری نماید.
اما در مورد تیمن؛ یهودیان یمن را تیمن مینویسند و میخوانند.([5])
همچنین درگذشتههای دور، سرزمینی به اسم تهامه وجود داشت و تهامه قسمتهایی از عربستان کنونی، ازجمله مکه را پوشش میداد و بهصورت یک نوار در کنار دریای سرخ قرارگرفته بود و آن جزو یمن بود.
پس مکه از تهامه و تهامه از یمن بود، و محمد و خاندان محمد همگی یمانی هستند چنانکه احمدالحسن به آن اشاره نمودند؛ نکات مهم حول این آیات در بخشهای بعدی تقدیم میشود.
ادامه مطالب این بخش:
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
روشنگری از دعوت حضرت محمد
ادله دعوت سید احمد الحسن برای مسیحیان | https://goo.gl/PFPbpc |
پاسخ به شبهات مسیحیان | https://goo.gl/bQ4r3r |
تهیه شده توسط لجنه علمی ادله مسیحیت تحت اشراف موسسه وارثین ملکوت
ادامه مطلب...- شنبه, 14 مرداد 1396
- ادله دعوت برای یهودیان
محمد نبی در تنخ (اثبات پیامبر اسلام در عهد عتیق)
در کتاب حبقوق، باب ۳، آیه ۳ آمده است:
خد-ا از تیمان آمد و قدّوس از جبلِ فاران، سِله. جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملّو گردید.
אלוה מתימן יבוא וקדוש מהר־פארן סלה כסה שמים הודו ותהלתו מלאה הארץ׃
אלוה: خد-ا
מ: از
תימן: [تیمن]
יבוא: [آمد یا خواهد آمد؟ در ادامه به جواب این پرسش خواهیم رسید].
ו: و
קדוש: قدوس
מ: از
הר־: کوه
פארן: فاران
סלה: سِله
כסה: پوشانید
שמים: آسمانها را
הודו: جلال او
ו: و
תהלתו: تسبیح او
מלאה: مملو گردید
הארץ: زمین
در ترجمهها، این عبارت [יבוא] به صورت گذشته ترجمه شده است، حال آنکه زمان فعل در این عبارت با اضافه شدن پیشوند [י] به فعل [בוא] تغییر میکند؛ و آن از گذشته به آینده تبدیل میشود و همچنین میتوان به سایتهای زیر رجوع نمود:
https://goo.gl/GmkGT7
و
https://goo.gl/FuBfGv
پس آیه را باید اینگونه نوشت و خواند:
حبقوق ۳:۳
خد-ا از تیمن خواهد آمد و قدّوس از جبلِ فاران، سِله. جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملّو گردید.
اما «حبقوق» یکی از آخرین انبیای بنی اسرائیلی بود که محققین معتقدند حدود ۶۰۰ سال پیش از میلاد زندگی میکرد.
حال این بشارتِ حبقوق نبی که در مورد آینده است به چه چیزی اشاره دارد؟ و پس از حبقوق نبی که سالها پس از مُشِه رَبِنو (موسی) میزیست، چه کسی از کوه فاران و تیمن آمد؟
باید بیان نمود که بعد از حبقوق هیچ اتفاق خاصی از فاران در شبه جزیرهی سینا و همچنین تیمن در جنوب ادوم حادث نشد که به آمدنِ خد-اوند تلقی شود، اما در یک فاران دیگر اتفاق خاصی بعد از حبقوق رخ داد یعنی همان فارانی که در سرزمین حجاز واقع بود.
یاقوت حموی جغرافیدان و تاریخ نویس مشهور قرن هفتم هجری می نویسد :
فاران نام سه جایگاه است، یکی: دهكدهاى است در سغد سمرقند. از منسوبان بدان: ابو منصور محمد پسر بكر پسر اسماعيل سمرقندى فارانى. دوم –به نقل از ابو عبد اللّه قضاعى-: بلوكی از بلوكهاى روبروی مصر است. سوم: -به نقل از ابن ماكولا-: من شنیدهام كه: ابوبکر نصر پسر قاسم پسر قضاعه قضاعى فارانى اسكندرانى منسوب به همين كوههاى فاران است كه كوههاى حجاز است. [الحموی، شهابالدین ابیعبدالله یاقوت، معجم البلدان، ج ۴، ص ۲۲۵].
اما سوال بعدی آن است که تیمن، به کدام ناحیه تعلق دارد؟
اگر به سایت یهودیان یمن رجوع نمائیم، آنها یمن را به صورت ِِتیمن نوشته و معرفی مینمایند:
https://goo.gl/aazRU5
و همچنین میتوانید به لینکهای مقابل رجوع نماییم:
https://goo.gl/oGXKAf
https://goo.gl/bY9z5Y
در کتاب «دوازده پیامبر» اثر ماروین آلان سوینی، دِیوید دابلیو. کاتر، یروم تی. والش چریس فرانک آمده است:
"خد-ا آمد از تیمان و کوه فاران. تیمان است نامی برای یمن در عبری مدرن. اصطلاح تیمان گرفته شده است از ریشهی یمن که معنی میدهد راست، و به کار میرود برای اشاره به جنوب، جهتی که در یک دست راست است وقتی صورت مقابل شرق میباشد".
https://goo.gl/MbOsKS
اما در گذشتههای دور، سرزمینی به اسم تهامه وجود داشت و تهامه قسمتهایی از عربستان، از جمله فاران را پوشش میداد و به صورت یک نوار در کنار دریای سرخ قرار گرفته بود و آن از یمن بود و هنوز نیز بعد از تقسیمات و تغییر مرزها اقلیمی به همان اسم در کنار دریای سرخ و در کشور یمن موجود است و به همان نام وجود دارد. پس فاران از تهامه بود و تهامه از یمن بود.
احمد الحسن در بخشی از سخنانش بر حسب همان ترجمه ای که یهودیان آنرا ارائه می نمایند، معنای آیه را مشخص می نماید و می گوید: «معنای خد-ا از تیمان آمد یعنی این که: خد-ا از یمن آمد، و قدوس از کوه فاران یعنی: قدوس از مکه آمد؛ و خد-اوند برتر از این است که به آمدن از آسمان وصف شود، چه برسد از زمین زیرا که آمد و رفت لزوم به حرکت دارد و در نتیجه حدوث یا اتفاق افتادن آن در نهایت نفی الوهیت مطلق است؛ پس اینکه شخصی که از تیمان و یا یمن میآید، خد-اوند است غیر ممکن میباشد، و نیز کسی که از فاران میآید قدوس سبحانه و تعالی نمیباشد. گذشته از اوصافی دیگر مثل دست که خد-اوند متعال بالاتر از همه و برتر است (و پرتو او مثل نور بود و از دست وی شعاع ساطع گردید و ستر قوت او در آنجا بود. ۵ پیشروی وی وبا میرفت و آتش تب نزد پایهای او میبود). بلکه کسی که میآید عبدالله (بنده الله) محمد (ص) و خاندانش (ع) بعد از او هستند، بدین طریق که آنان از مکه، و محمد و آل محمد نیز یمانی هستند…» [کتاب سیزدهمین حواری، صفحه ۶۶]
در حبقوق ۴:۳ اشاره شده است که پرتوش همانند نور بود که آنرا می توان مطابق با فرموده آمنه، بیابیم که در زمان تولد محمد یاد می کند «پس از او نوری ساطع شد كه همه چیز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهای شام را دیدم»[ابن هشام، سیره النبویه،داراحیاء التراث العربی، بیروت،لبنان،جلد ۱،ص ۱۶۶].
و در حبقوق ۵:۳ اشاره شده است که:« לפניו ילך דבר...»؛ که معنی این عبارات این است که: «بیماری مُسری مقابلش می رفت...»؛ در مورد عبارت [דבר] در آیه، معنی دقیق آنرا از سایتی یهودی پرسش نمودیم که ربی آن سایت، « روون لافر» در پاسخ به سوال ما بیان نمود:
«دِور (یا داور) در واقع یک واژه عمومی برای آفت(مرض مسری) است. این واژه مشخص نمی کند که آن چه نوع بیماری مسری است.»[https://goo.gl/Z7rUoa] ؛ به تاریخ رجوع می نماییم؛ چراکه ظاهر این آیه نیز منطبق است با شواهد تاریخی؛ لطفا به این سخن بانو آمنه، مادر حضرت محمد، که به دایه او، حلیمه بیان نموده است توجه نمائید:
« پسرم را بازگردان که من از وبای مکه بر او بیمناکم ». [علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۴۰۱/ ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۱۲/ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم والملوک، ج ۲، ص ۲۶۹/ نورالدین حلبی، علی بن ابراهیم، السیره الحلبیه، ج ۱، ص ۱۴۸].
بنابراین همه گیری وبا، در زمان حضرت محمد، در مکه موجب شد که جانش به خطر بیافتد و مادر وی خواستار آن شد که دایه حضرت محمد، او را باز پیش خود بدور از شهر مکه نگهداری نماید.
اما یکی از اشکالاتی که ممکن است حول تفسیر احمد الحسن بیان شود، این است که چگونه یک عبارت مفرد در آیه بر جمع تفسیر شده است و منظور از «خدا» در بخشی از آیه «خاندان حضرت محمد» میباشند؟!
در پاسخ میگوییم کسی که با سبک بشارات «تنخ» آشنا باشد، به این تفسیر نمیتواند اشکالی بگیرد و برای آن مثالی خواهیم آورد. در هوشع ۱:۱۱ آمده است:
«... پسر خود را از مصر خواندم» که منظور از «پسر خود را » در آیه که به صورت مفرد آمده است، «قوم اسرائیل» که حالت جمع دارد میباشند، همچنانکه در تفاسیر یهودیان آن را میخوانیم، به طور مثال میتوان به این لینک رجوع نمود:
https://goo.gl/qztCbR
و همچنین میتوانید به این لینک که در صفحهی ۴ آن در مورد این آیه، توضیح داده شده است رجوع نمائید:
https://goo.gl/Cdm4zj
در نتیجه آیه حبقوق ۳:۳ که آیهای ست بشارتی، در مورد شخص یا اشخاصی ست که بعد از «حبقوق نبی» میآیند و آنها کسی نیستند جز حضرت محمد و خاندان او که در ادامه، شواهد دیگر آن را به برکت علم احمد الحسن و با توجه به آنچه که او روشن نموده است، ارائه خواهیم نمود.
در سفر بِرِشيت، هنگامی که با قضیهی تشنگی طفل [اسماعیل] و کوشش مادرش هاجر بجهت پیدا کردن آب مواجه میشویم، میخوانیم که فرشتهای از سوی خداوند هاجر را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید:
«ای هاجر، چه مشکلی داری؟ نترس. خدا گریهی طفل را شنیده است. برخیز، برو طفل را بردار و آرام کن. من از نسل او امتی عظیم به وجود میآورم». (پیدایش ۱۸:۲۱-۱۷)
احمد الحسن میفرماید: "گمان نمیکنم که انسان عاقلی اعتقاد داشته باشد که کافران و مشرکان و بت پرستان نزد خد-اوند متعال امت بزرگی باشند یا این که خداوند متعال، زیادیِ افراد را امت بزرگی بشمارد. و منظور از امت بزرگ -و عظمت از آن خد-اوند سبحان است- همان انبیاء و اوصیاء (علیهم السلام) هستند، یعنی مقصود از این امت عظیم که از اسماعیل (ع) بوده، انبیاء و اوصیاء (ع) از نسل او میباشند که آنها بخصوص محمد و آل محمد (ع) هستند که خلفای خداوند بر زمیناند." (سیزدهمین حواری، صفحه ۶۳)
ممکن است یک یهودی بگوید که با توجه به اینکه عهد خد-اوند با اسحاق بسته شد، پس هیچ نبی ای از نسل اسماعیل نخواهد بود و برای اثبات مدعای خویش به پیدایش ۲۱:۱۷ رجوع مینمایند که در آن آمده است: «لکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت، که ساره او را بدین وقت در سال آینده برای تو خواهد زایید».
باید توجه داشته باشید که آن عهد بر طبق شِمُوت و وَييقرا بخشیدن زمین میباشد. کافی ست برای نمونه به خروج (شِمُوت) ۸:۶-۳ رجوع نمائیم که به صورت روشنتر، منظور از آن عهد بیان میشود و در آن آمده است:
«۳ و به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به نام خد-ای قادر مطلق ظاهر شدم، لیکن به نام خود، یهوه، نزد ایشان معروف نگشتم. ۴ و عهد خود را نیز با ایشان استوار کردم، که زمین کنعان را بدیشان دهم، یعنی زمین غربت ایشان را که در آن غریب بودند. ۵ و من نیز چون ناله بنی اسرائیل را که مصریان ایشان را مملوک خود ساختهاند، شنیدم، عهد خود را بیاد آوردم. ۶ بنابراین بنی اسرائیل را بگو، من یهوه هستم، و شما را از زیر مشقتهای مصریان بیرون خواهم آورد، و شما را از بندگی ایشان رهایی دهم، و شما را به بازوی بلند و به داوریهای عظیم نجات دهم. ۷ و شما را خواهم گرفت تا برای من قوم شوید، و شما را خد-ا خواهم بود، و خواهید دانست که من یهوه هستم، خد-ای شما، که شما را از مشقتهای مصریان بیرون آوردم. ۸ و شما را خواهم رسانید به زمینی که درباره آن قسم خوردم که آن را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب بخشم. پس آن را به ارثیت شما خواهم داد. من یهوه هستم».
و همچنین در لاویان (وَييقرا ) ۴۲:۲۶ آمده است:
«آنگاه عهد خود را با یعقوب بیاد خواهم آورد، و عهد خود را با اسحاق نیز و عهد خود را با ابراهیم نیز بیاد خواهم آورد، و آن زمین را بیاد خواهم آورد».
پس از آنکه شواهدی در اثبات حقانیت محمد نبی (ص) ارائه گردید، بحث دیگری را در این رابطه مطرح خواهیم کرد که قبل از آن، نیازمند مقدمهای در ارتباط با آن هستیم:
«تورا» نشانههای مشخصی را در راه شناختِ راستگویی یک نبی یادآور شده است و اگر این آیات را بدون در نظر گرفتن آیات قبلی و نشانههای ثابت فرستادگان خد-اوند بنگریم، همین آیات نیز برای اثبات حق بودن محمد کافیست.
در ارتباط با مدعیان دروغین و کسانی که پیشگوییهای دروغین و رؤیاهایی را به خد-اوند نسبت میدهند، در نويئيم بخش ارمیا ۱۴:۱۴ آمده است که:
«پس خد-اوند مرا گفت: «این انبیاء به اسم من به دروغ نبوّت میکنند. من ایشان را نفرستادم و به ایشان امری نفرمودم و تکلّم ننمودم، بلکه ایشان به رؤیاهای کاذب و سحر و بطالت و مکر دلهای خویش برای شما نبوّت میکنند».
اما در یکی از اسفار «تورا» یعنی در دِواريم با این آیات مواجه میشویم:
تثنیه ٢٢:١٨-٢٠
«۲۰ و اما نبیّای که جسارت نموده، به اسم من سخن گوید که به گفتنش امر نفرمودم، یا به اسم خدایان غیر سخن گوید، آن نبی البته کشته شود.» ۲۱ و اگر در دل خود گویی: «سخنی را که خد-اوند نگفته است، چگونه تشخیص نماییم.» ۲۲ هنگامی که نبی به اسم خد-اوند سخن گوید، اگر آن چیز واقع نشود و به انجام نرسد، این امری است که خد-اوند نگفته است، بلکه آن نبی آن را از روی تکبر گفته است. پس از او نترس.»
آیا تاکنون به بشارتهای محمد نبی در رابطه با آخرالزمان توجه کرده اید؟ و آیا صدها بشارت و خبر غیبی که از سوی وی بیان گردیده و به تحقق پیوستهاند، برای اثبات حقانیت وی کفایت نمیکند؟
کافیست به پیشگوییهای ایشان در کتب احادیث رجوع کنید تا از صدها پیشگویی وی که تا امروز به تحقق پیوستهاند، آگاه شوید: از مردمانی که بعد از وی به سنتها پشت پا خواهند زد، تا شهادت عزیزترین نزدیکانش و نحوهی شهادت آنان، و تا حوادثی که در آخرالزمان به وقوع خواهد پیوست که امروزه به تحقق پیوستهاند.
پس همهی این نشانهها اثبات میکند که محمد (ص) یک نبی راستگوست و کلامش از سوی خد-اوند است.
ادامه مطلب...- دوشنبه, 18 ارديبهشت 1396
- ادله دعوت برای شیعیان
آیا یمانی از یمن است؟
آیا یمانی از یمن است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما
در روایتهای اهل بیت (ع) در حد تواتر به این اشاره فرمودند که یمانی، زمینه ساز، انقلابگر، فرزند امام، مردی از ما اهل بیت و… از مشرق خروج می کند و اطاعت از ایشان واجب است و این روایت ها از حد تواتر نیز گذاشته اند. جهت اطلاعات بیشتر در این مورد می توانید مطالب زیر را مطالعه فرمایید.
یمانی، همان مهدی اول ذکر شده در وصیت مقدس رسول الله (ص) میباشد
زمینهساز ظهور مقدس کیست؟
یمانی (ع) انقلابگر مشرق
در این مطلب قصد داریم برخی از روایت هایی که بیش از سه یا چهار روایت نیستند و اشاره به این دارند که یمانی از یمن است را مورد بررسی قرار داده و تحریفی که توسط انتشارات صورت گرفته را روشن سازیم.
عن محمد عن محمد بن مسلم التي جاء فيها عن أبي جعفر (عليه السلام) في ذكر القائم فقال (ع): (…وأنه ينصر بالسيف وبالرعب، وأنه لا ترد له راية. وإن من علامات خروجه، خروج السفياني من الشام وخروج اليماني (من اليمن) وصيحة من السماء في شهر رمضان، ومنادِ ينادي باسمه من السماء واسم أبيه).
از محمد بن محمد بن مسلم که از ابی جعفر علیه السلام نقل کرده است در ذکر قائم (ع) فرمود: (او با شمشیر و رعب نصرت داده می شود و هیچ پرچمی از او بر نمی گردد و از علامتهای خروجش خروج سفیانی از شام و خروج یمانی (از یمن) و صیحه از آسمان در شهر رمضان و ندایی ندا می دهد به نامش و نام پدرش…).كتاب كمال الدين ص ۳۱۹.
دقت فرمایید روایت فوق ذکر یمانی را کرده است که از علائم ظهور امام مهدی (ع) می باشد و عبارت “از یمن” را در پرانتز قرار داده است بدون اشاره به این که این عبارت از کجا آمده است و در اکثر روایتها که در کتب مختلف و متواتر نقل است عبارت “از یمن” در روایت نیست و همچنین مؤلفات قدیمی کتابها اصلاً عبارت یمن حتی در پرانتز نیز نبوده است.
اکنون به همین روایتی که در بالا قرار داده ایم دقت فرمایید، منتهی چاپ قدیمی تر و قبل از تحریف.
عن محمد بن مسلم قال دخلت على أبي جعفر عليه السلام وأنا أريد أن أسأله عن القائم من آل محمد فقال: (… وانه لا ترد له راية وان من علامات خروجه خروج السفياني من الشام وخروج اليماني وصيحة من السماء في شهر رمضان ومناد ينادي باسمه واسم أبيه).
از محمد بن محمد بن مسلم که از ابی جعفر علیه السلام نقل کرده است در ذکر قائم (ع) فرمود: (… و از علامتهای خروجش خروج سفیانی از شام و خروج یمانی و صیحه از آسمان در ماه رمضان و ندایی ندا می دهد به نامش و نام پدرش…).اعلام الوری باعلام الهدی شیخ طبرسی ج۲ ص ۲۳۳.
ملاحظه بفرمایید روایت فوق در کتاب اعلام الوری باعلام الهدی شیخ طبرسی ج۲ ص ۲۳۳ نقل شده است که عبارت (از یمن) در آن نیست. و همچنین روایتهای مختلفی با همان مضمون در مورد عدم وجود عبارت (از یمن) ذکر شده است، که آنها را با هم بررسی می کنیم.
محمد بن مسلم الثقفي قال: (دخلت على أبي جعفر عليه السلام وأنا أريد أن أسأله عن القائم من آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم فقال لي مبتدئا يا محمد بن مسلم، إن في القائم من آل محمد…، وأنه لا ترد له راية، وإن من علامات خروجه: خروج السفياني من الشام، وخروج اليماني، وصيحة من السماء في شهر رمضان، ومناد ينادي باسمه واسم أبيه).و در کتاب بحار الأنوار – علامه مجلسی – ج ۵۱ – ص ۲۱۸ – ۲۱۷ این روایت نیز ذکر شده است.
إكمال الدين: الهمداني، عن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن سليمان بن داود، عن أبي بصير، وحدثنا ابن عصام، عن الكليني، عن القاسم بن العلا، عن إسماعيل بن علي، عن علي بن إسماعيل، عن عاصم بن حميد، عن محمد بن مسلم قال: (دخلت على أبي جعفر عليه السلام وأنا أريد أن أسأله عن القائم من آل محمد صلى الله عليه وآله فقال ………….وأن من علامات خروجه خروج السفياني من الشام وخروج اليماني وصيحة من السماء في شهر رمضان ومناد ينادي باسمه واسم أبيه).شرح إحقاق الحق للسيد المرعشي – ج ۱۳.
و روایتهای زیادی در این مورد هستند، لذا به این روایتها بسنده می کنیم، این روایت متواتر است اما عبارت “از یمن” در آن نیست و تواتر آن بر عدم وجود عبارت “از یمن” و محل عدم خروج یمانی از یمن بیان شده است. حال به روایت زیر دقت کنید.
حال به روایت دیگر که قوم به آن استدلال می کنند دقت فرمایید.
عن أبي جعفر قال: (… ثم يسير إليهم منصور اليماني من صنعاء بجنوده وله فورة شديدة يستقبل الناس قتل الجاهلية، فيلتقي هو والأخوص، وراياتهم صفر، وثيابهم ملونة، فيكون بينهما قتال شديد، ثم يظهر الأخوص السفياني عليه، …).
از امام محمد باقر (ع) فرمود: (سپس منصور یمانی از صنعاء با لشگرش به سوی آنها با جنبشی شدید می آید که مردم را مانند قتل جاهلیت استقبال می کند، او با اخوص ملاقات می کند و پرچمهای آنها زرد رنگ است و لباسهایشان رنگی است و در بین آنها جنگی شدید رخ می دهد سپس اخوض سفیانی بر آن خروج می کند…).شرح إحقاق الحق ج۲۹ ص ۵۱۵. عن نعيم ابن حماد في كتاب الفتن ص۱۷۴.
دقت کنید منصور یمانی مردم را مانند زمان جاهلیت استقبال می کند و آن هم با قتل!!! روایت زیر را دقت کنید که اثبات می کند که…
وعن كعب: (لابد من نزول عيسى عليه السلام إلى الأرض، ولا بد أن يظهر بين يديه علامات وفتن. فأول ما يخرج ويغلب على البلاد الأصهب، يخرج من بلاد الجزيرة، ثم يخرج من بعده الجرهمي من الشام، ويخرج القحطاني من بلاد اليمن، قال كعب الأحبار: بينما هؤلاء والثلاثة قد تغلبوا على مواضعهم بالظلم، وإذ قد خرج السفياني من دمشق).
از کعب نقل است می گوید: (عیسی (ع) باید بر زمین نزول کند و باید در بین دستانش علامتها و فتنه هایی باشد و اولین نفری که بر بلاد خروج می کند اصهب است که از بلاد جزیره خروج می کند سپس بعد از آن جرهمی از شام و قحطانی از بلاد یمن است، کعب الأحبار گفت: همه ی آن سه نفر بر موضع هایشان با ظلم منقلب می شوند و سفیانی از دمشق خروج می کند).شرح إحقاق الحق – للمرعشي ج۲۹ ص۵۳۰.
دقت فرمایید که از دو روایت فوق واضح می شود که شخص یمانی که از یمن خروج می کند غیر از یمانی موعود است چرا که یمانی موعود پرچمش پرچم هدایت است و او هدایتگرترین پرچمهاست ولی قحطانی یمانی یا منصور یمانی با ظلم و قتل منقلب می شود و کاملاً با روایت یمانی موعود مخالف و تناقض دارد.
با این حال روایتهای زیادی بر متعدد بودن شخصیت های یمانی است. لطفاً دقت بفرمایید.
فقد روي عن عبيد بن زرارة، قال: ذُكر عند أبي عبدالله السفياني فقال: (أنى يخرج ذلك ولما يخرج كاسر عينيه في صنعاء).
از عبیده بن زراره، گوید: در نزد امام جعفر صادق ذکر سفیانی شد، پس فرمود: (او کجا خروج نموده؟ و حال آنکه شکننده ی چشمش در صنعاء خروج نکرده است).غيبت نعمانی: ۲۷۷.
روايت فوق اشاره بر شخصی از صنعاء یمن که قبل از قیام سفیانی، خروج می کند، دارد.
عن محمد بن مسلم: (يخرج قبل السفياني مصري ويماني).
شیخ طوسی در کتاب غیبت، از محمد بن مسلم روایت می کند که گوید: (قبل از سفیانی مصری و یمانی خروج می کنند).غيبت شیخ طوسی ص۴۴۷.
کسی که در این روایتها تأمل کند نتیجه را می بیند که یمانی شخصیت های متعددی دارد و همه ی ما می دانیم که خروج یا قیام سفیانی و یمانی در یک روز و ماه و سال واحد است در حالیکه روایت فوق خروج مصری و یمانی را قبل از سفیانی بیان کرده است و از این موضوع پی می بریم که یمانی ذکر شده در روایتهای فوق غیر از یمانی موعود است. در روایتهای سابق اگر آنها را با دو روایت فوق مطابقت دهیم وجه مشترکی پیداست و آن این است که اولاً می دانیم که یمانی با سفیانی خروج همزمانی دارند ولی روایتهای فوق خروج مصری و یمانی و قحطانی را قبل از خروج سفیانی بیان کرده اند، لذا معلوم می شود که همان قحطانی که از صنعاء خروج می کند و قبل از سفیانی است همان کسی است که ظلم را جاری می کند و روایت مصری و یمانی نیز از عبارت یمانی استفاده شده، چون که از یمن خروج می کند و باز هم با روایت امام باقر (ع) در تضاد است چرا که خروج یمانی موعود و سفیانی در یک روز است، لذا اگر آنها را در مطابقت روایی قرار دهیم می بینیم که همان یمانی که برای او جنبشی شدید است و مردم را به قتل جاهلیت سوق می دهد، غیر ممکن است یمانی موعود باشد که مردم را در قتل جاهلیت وا بدارد!!! و همانطور که در روایت معلوم است یمانیی که از یمن خروج می کند قبل از سفیانی است و می دانیم که سفیانی و یمانی در یک سال و ماه و روز واحد خروج می کنند. و در مورد پرچمهای زرد رنگ و لباسهای رنگی آنها اصلاً با اصحاب یمانی موعود در خلاف است چرا که اصحاب یمانی موعود با پرچمهایی سیاه میباشند و همچنین خوب است بدانیم که اشاره مبنی بر اینکه شخصی که از صنعاء (کاسر عینیه، شکننده ی چمشش) یا یمن یا مصری که قبل از سفیانی خروج می کنند مردم را هدایت می کنند، نیست!!! و فقط گفته شده است که از یمن قبل از سفیانی خروج می کند و بر هدایت او اشاره ای نشده است و حتی نگفته شده برای امام مهدی (ع) هدایت می کند، چون اگر آنها را با روایتهای سابق مطابقت دهیم همان کسی که از صنعاء خروج می کند ظلم را جاری می کند و همان قحطانی یمانی که از یمن خروج می کند نیز این چنین است، بنابراین کلاً با روایت امام باقر (ع) در تضاد است چه در موقع خروجشان و چه در مطابقت روایی و هدایتشان!!!
عن الصادق (عليه السلام) انه لما خرج طالب الحق باليمن قال له بعض الصحابة نرجوا ان يكون هذا هو اليماني فاجابهم بقوله: لا اليماني يتوالى علياً وهذا يبرأ منه).
در روایتی از امام صادق علیه السلام زمانی که طالب حق از یمن خروج کند بعضی از اصحاب به وی عرض کردند: (امیدواریم این همان یمانی باشد. پس امام صادق (ع) فرمود: خیر. یمانی دوستدار امام علی (ع) است لیکن این از ایشان (ع) برائت جسته است).الأمالي للطوسي:۶۶۱.
روایت فوق می گوید طالب حق و نگفته است صاحب حق در یمن خروج کند و ممکن است این همان منصور یمانی در روایتهای سابق باشد. لذا امام صادق علیه السلام در ادامه روایت در سؤال اصحاب می فرماید: خیر، یمانی دوستدار امام علی علیه السلام و این از ایشان (ع) برائت می جوید، و این شخصی که در روایت گفته شده است برائت می جوید همان کسی است که اصحاب در مورد او گمان داشته اند که او همان یمانی است که از یمن می آید؛ و این مسأله به واقعیت بسیار نزدیک است همانگونه که می دانید شیعیان یمن زیدی می باشند و نه اثناعشری، در صورتی که یمانیی که به امام مهدی (ع) دعوت می کند باید به ائمه ی دوازده گانه ایمان داشته باشد، واین نیز از آن طرف که اهل بیت (ع) فرمودند: “الناکر لأخرنا کالناکر لأولنا – منکر آخر ما، منکر اول ماست”.
حال به روایت زیر خوب دقت کنید.
عن النبي (ص): (… وسيخرج من هذا – أي علي (ع) – فتى يملأ الأرض قسطاً وعدلاً فإذا رأيتم ذلك فعليكم بالفتى اليمني، فإنه يُقبل من المشرق، وهو صاحب راية المهدي).
از رسول خدا (ص): (… و از این – امام علی (ع) – جوانی خارج می شود که زمین را پر از عدل و داد می کند پس اگر آن جوان یمنی را دیدید به سوی او بروید پس او از مشرق می آید و او صاحب پرچم امام مهدی (ع) می باشد).المهدي المنتظر الموعود/ ب۴: ۱۰۷.
در روایتهای سابق خروج اشخاصی را ذکر کرد که از یمن خروج می کنند و امری بر پیوستن به آنها نشده است و آنها را نیز در مطابقت روایی قرار دادیم و نتیجه را کسب کردیم لذا روایت فوق ما را به همان جوان یمنی که از مشرق خروج می کند امر کرده است و اوست که صاحب پرچم امام مهدی (ع) می باشد و کسی که صاحب پرچم امام مهدی (ع) می باشد یمانی موعود است، و روایت فوق محل خروج یمانی را برای ما ذکر نمود که از مشرق است. و خوب است بدانیم، کسی که از یمن یا حجاز یا مدینه به سمت مشرق حرکت کند کوفه سمت مشرق آن می شود و آمدنش از مغرب به مشرق است نه مشرق به مغرب همانطوری که روایت بیان کرد!!! و روایت فوق خروج آن جوان از مشرق را بیان می کند و نتیجه می گیریم که آن جوان از یمن خروج نمی کند. و یمن مغرب می شود.
حدثنا عبد الله بن مروان عن العلاء عن عتبة عن الحسن أن رسول الله صلي الله عليه وآله و سلم: (ذکر بلاء يلقاه أهل بيته حتي يبعث الله راية من المشرق سوداء، من نصرها نصره الله، و من خذلها خذله الله حتي يأتوا رجلاً اسمه کاسمي، فيوليه أمرهم، فيؤيده الله و ينصره).
رسول خدا (ص) در ذکر بلاها که اهل بیتش می بینند فرمود: (تا اینکه خداوند پرچمی سیاه از مشرق را مبعوث کند؛ هر کس آن را نصرت بخشید خداوند نصرتش دهد و هر کس از آن رو کرد خداوند از او رو خواهد کرد تا اینکه به نزد مردی که نامش مانند نام من است امر را تسلیمش می کنند و خداوند با نصرتش آن را تائید می کند).فتن ابن حماد ص ۲۴۷.
روایت فوق اشاره ای مستقیم روایت باقر علیه السلام دارد. چون که روایت یمانی می گوید: “جایز نیست از او سرپیچی شود” این روایت می گوید: “هر کس از او رو کرد خداوند از او رو خواهد کرد” روایت امام باقر علیه السلام فرمود: ” هدایتگرترین پرچمهاست ” این روایت می گوید: ” تا اینکه خداوند پرچمی سیاه از مشرق را مبعوث کند؛ هر کس آن را نصرت بخشید خداوند نصرتش دهد” لذا هر دو روایت ما را از عدم تبعیت این پرچم بر حذر کردند که مبادا از آنها سرپیچی کنیم. لذا با مطابقت کردن روایتها مشاهده می کنیم که یمانی موعود و زمینه ساز ظهور مقدس همان صاحب پرچم مشرقی است.
عن الصادق (ع) في حديث تعقيب صلاة الظهر في علامات الظهور قال: (خروج راية من المشرق وراية من المغرب، وفتنة تظل أهل الزوراء، وخروج رجل من ولد عمي زيد باليمن،…).
از امام صادق (ع) در حدیث تعقیب نماز ظهر در نشانه های ظهور فرمود: (خروج پرچمی از مشرق و پرچمی از مغرب و فتنه ای که اهل زوراء (بغداد) را گمراه می کند و خروج مردی از فرزندان عمویم زید در یمن…).مستدرك سفينة البحار ج ۷ ص۴۷ / فلاح السائل ص۱۷۰-۱۷۱.
گفته خروج پرچمی از مشرق و اگر به روایت ما قبل از آن دقت کنید پرچمی که از مشرق خروج می کند به دست آن جوان یمنی می باشد و آن صاحب پرچم امام مهدی (ع) که از مشرق می آید. و اما در مورد خروج مردی که از فرزندان زید باشد و از یمن است اشاره ای به حال و افعال ایشان نشده است چرا که ممکن است این شخص بر ضد اهل بیت و امام مهدی (ع) عمل کند و همچنین می توانیم آن را در مطابقت با روایتهای فوقی که توضیح دادیم نقد کنیم که ممکن است همان شخصی که مردم را با قتل جاهلیت و ظلم منقلب شود باشد که با استناد به روایت زیر می توانیم این استنباط را اثبات کنیم.
وباسناده رفعه إلى جابربن يزيد، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: (إذا بلغ السفياني أن القائم قد توجه إليه من ناحية الكوفة، يتجرد بخيله حتى يلقى القائم فيخرج فيقول: أخرجوا إلى ابن عمي…).
از امام محمد باقر (ع) فرمود: (هنگامی كه سفيانى متوجه مى شود حضرت قائم عليه السلام از سمت كوفه بسوى او مى آيد، همراه سپاهيانش مى آيد تا حضرت قائم عليه السلام را ملاقات مى نمايد پس می گوید: به طرف عمو زاده ام بروید…).الإمام الثاني عشر ج۲ ص ۴۱۱ المكتبه الشامله.
حال می توانیم بگوییم، زید نیز پسر عموی قائم می باشد و می تواند بر ضد قائم عمل کند چرا که روایت تصریحی بر هدایت بودن این شخص نکرده است بلکه خلاف آن را در مطابقت روایی یافتیم، حال به روایت زیر دقت کنید.
قال أبو جعفر (ع): (يبايع القائم بين الركن والمقام ثلاثمائة ونيف عدة أهل بدر؛ فيهم النجباء من أهل مصر، والأبدال من أهل الشام، والأخيار من أهل العراق فيقيم ما شاء الله أن يقيم).
امام محمد باقر (ع) فرمود: (بین رکن و مقام ۳۱۳ نفر به تعداد اهل بدر و در آنها نجیبان اهل مصر، ابدال شام، و اخیار اهل عراق و خداوند می خواهد چیزی که خواسته است).غيبت طوسی ص ۴۷۷.
اگر کمی تأمل کنیم در روایت فوق می بینیم اصحاب امام مهدی (ع) ۳۱۳ نفر هستند در بین آنها از یمن کسی نیست با استناد به روایت فوق، پس اهل یمن کجایند؟ اگر به کرامت فرمانده ی آنها یمانی از یمن باشد پس چرا یادی از آنها در روایت نشده است؟ و مهمترین شخصیت فرمانده ی آنها است نه یاران لذا روایت ذکری از یمن را نیاورده است.
و در پایان از باب “الزموهم بما الزموا به أنفسهم” می گوییم: اتفاقاً به نظر می رسد كه آقای كورانی نيز در آخرين كتابشان يعنی المعجم الموضوعی به نتيجه ی مشابهی رسيده باشد، چرا که در آنجا در صفحه ٦٠٤ تيتر “المصری و اليمانی الأول” را انتخاب كرده اند، و ضمن تأكيد بر صحيح السند بودن روايت اضافه كرده اند كه وقت آن مشخص نشده چقدر قبل از سفيانی است. (و فقط گفته شده قبل از سفيانی بر خلاف يمانی موعود كه وقتش همزمان با سفيانی است).
و الحمد لله وحده وحده وحده
ادامه مطلب...- آخرین اخبار دعوت
- آخرین مطالب
-
انتشار ترجمه کتاب هم جنس گرایی (پژوهشی در خصوص علت ماورایی در انسان)
موسسه وارثین ملکوت ترجمه کتاب هم جنس گرایی (پژوهشی در خصوص علت ماورایی در انسان)را… -
انتشار ترجمه کتاب تصور اهل سنت از مهدی منتظر
موسسه وارثین ملکوت ترجمه کتاب تصور اهل سنت از مهدی منتظر را منتشر میکند: نام… -
انتشار ترجمه جلد اول کتاب احکام شریعت در قالب پرسش و پاسخ
موسسه وارثین ملکوت ترجمه جلد اول کتاب احکام شریعت در قالب پرسش و پاسخ منتشر… -
آیا آیۀ 4 سورۀ محمد به کشتار تحریک میکند؟
مسیحی: قرآن به کشتار دعوت میکند. این آیه از قرآن را بخوانید:(چون با کافران روبهرو…
-
اطلاعات مهم؛ سبک بشارت های کتاب مقدس
سبک بشارتهای کتاب مقدسبسیاری از آیات کتاب مقدس جنبه ظاهری… -
شبهات حول اسلام ; حقوق حیوانات در اسلام
شبهات حول اسلام ; حقوق حیوانات در اسلام قابلتوجه آن… -
شبهات حول اسلام ; دین ابوبکر و دین محمد
شبهات حول اسلام ; دین ابوبکر و دین محمد احمدالحسن… -
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است - زن در مسیحیت
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است… -
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است - زن در اسلام
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است…
تعداد افراد حاضر (آنلاین) در سایت
ما 59 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم