
- سه شنبه, 21 شهریور 1396
- ادله دعوت برای مسیحیان
مکاشفه یوحنا باب دوازده، بخش دوم
مکاشفه یوحنا باب دوازده، بخش دوم
احمدالحسن در رد تفسیر برخی مفسرین مسیحی در ارتباط با آیات باب 12 از کتاب مکاشفه یوحنا بیان نمودند:
(اولاً: تفسیر زن که او همان کلیسا بوده، همانگونه که مسیحیان بهطوری عادی تفسیر میکنند، باطل بودنش آشکار است، پس چگونه آنها تفسیر میکنند که پسرش عیسی (ع) است، درحالیکه عیسی (ع) متولد و مبعوث شد و به آسمان عروج کرد قبل از اینکه کلیسا متولد شود و برای آن وجودی باشد!!
و اینچنین برداشتی از تفسیر آن برای مریم (س) غیر صحیح است. و کسی جویای حقیقت باشد باید توجه کند که: اگر زن، مریم (س) باشد، پس پسرش چه کسی است؟ و دوازده ستاره و خورشید و ماه چه کسانی هستند؟ پس اگر آنها گفتند که آن زن در رؤیا مریم (س) است، به پانزده شخصیت دیگری برای تفسیر رؤیا بهصورت صحیح نیاز دارند).([1])
و همچنین فرمودند:
(و همچنین هنگامیکه رؤیا حوادثی را بیان میکند، در حقیقت بهطور عادی امور غیبی که در آینده به وقوع میپیوندند را بیان میکند، در غیر این صورت دیدن آنچه در دیروز رویداده تا آن را به مردم خبر دهیم معنی ندارد و در اصل ما میدانیم، و خبر کردن مردم نسبت به آن رویداد چه فایدهای خواهد داشت؟ و رؤیای یوحنا بعد از ولادت عیسی بهوسیله مریم (س) در مدتزمان طولانی حاصل شد، بلکه حتی بعد از بعثت عیسی و بعد از اتمام رسالت او رفع است.
حال، رؤیای یوحنا از امر غیبی سخن خواهد گفت، و از امر تاریخیای که حاصلشده و تمامشده است، نیست؛ همانطوری که بعضیها اینچنین تفسیر میکنند و میگویند: همانا آن زن مریم (س) است. آنچه تقدیم کردیم از اموری که روشن بوده و مسئلهی آن زن که همان مریم (س) باشد را نقض میکند).([2])
[1]- احمدالحسن، سیزدهمین حواری، صص 122 - 125.
[2]- احمدالحسن، سیزدهمین حواری، صص 126 و 128.
ادله دعوت سید احمد الحسن برای مسیحیان | https://goo.gl/PFPbpc |
پاسخ به شبهات مسیحیان | https://goo.gl/bQ4r3r |
تهیه شده توسط کارگروه علمی ادله مسیحیت تحت اشراف موسسه وارثین ملکوت
ادامه مطلب...- سه شنبه, 21 شهریور 1396
- ادله دعوت برای مسیحیان
تا اینجا چه آموختیم؟
تا اینجا چه آموختیم؟
در بخشهای پیشین با الهام از سخن احمدالحسن بهصورت خلاصهوار به شخصیت تختنشین و 24 شیخ در مکاشفه بابهای 4 و 5 پرداختیم و مشخص شد که تختنشین در حقیقت حضرت محمد میباشد و 24 شیخ (πρεσβυτέρους /پِرِسبوتِرُس) همان خلفای خدا در زمین میباشند که حضرت محمد در وصیت خود به آنها اشارهکرده است.
همچنین با بررسی صفات بره مشخص میشود که او درواقع همان مهدی اول در وصیت حضرت محمد میباشد که نامش «احمد» است، و همچنین دلایلی را در رد تفسیر مسیحیان مبنی بر اینکه «بره»، عیسای مسیح میباشد، ارائه کردیم.
و باید عرض نماییم که یک مسیحی هرگز نمیتواند بر آنچه که احمدالحسن ارائه نموده است ایرادی وارد نماید، چراکه انجیلی که یک مسیحی به آن اعتقاد دارد دقیقاً با همین روش نصوصی که در عهد قدیم آمده است را بر عیسی تأویل مینماید.
برخی از نصوص در عهد قدیم تقریباً مبهم و پررمز و راز میباشند و بهطور مثال چنانکه در یکی از بخشهای پیشین ارائه شد، مشخص شد که یحیی چگونه خود را از طریق یک نص رمزی بر یهود اثبات نمود، پس اگر یک مسیحی اعتراضی به تفسیر احمدالحسن وارد نماید، قبل از آن لازم است تا قضیه یحیی و تأویلهای انجیل بر نصوص عهد قدیم را برای خود یادآوری نماید تا از ایرادگیریهای پوچ که ایمانش را بر باد میدهد دست بردارد.
ادله دعوت سید احمد الحسن برای مسیحیان | https://goo.gl/PFPbpc |
پاسخ به شبهات مسیحیان | https://goo.gl/bQ4r3r |
تهیه شده توسط کارگروه علمی ادله مسیحیت تحت اشراف موسسه وارثین ملکوت
ادامه مطلب...

- سه شنبه, 21 شهریور 1396
- ادله دعوت برای مسیحیان
روزگارِ زمان های آخر
روزگارِ زمان های آخر
آیا در آخرالزمان هستیم؟! در انجیل، روزگار آخرالزمان به روزگار نوح و لوط نبی تشبیه شده است!
قبل از ارائه نکاتی در مورد روزگار مردمان آن زمان به این آیات توجه کنید:
(۲۶ و چنانکه در ایام نوح واقع شد، همانطور در زمان پسر انسان نیز خواهد بود، ۲۷ که میخوردند و مینوشیدند و زن و شوهر میگرفتند تا روزی که چون نوح داخل کشتی شد، طوفان آمده همه را هلاک ساخت. ۲۸ و همچنان که در ایام لوط شد که به خوردن و آشامیدن و خریدوفروش و زراعت و عمارت مشغول میبودند، ۲۹ تا روزی که چون لوط از سدوم بیرون آمد، آتش و گوگرد از آسمان بارید و همه را هلاک ساخت. ۳۰ بر همین منوال خواهد بود در روزی که پسر انسان ظاهر شود. ۳۱ در آن روز هر که بر پشتبام باشد و اسباب او در خانه، نزول نکند تا آنها را بردارد؛ و کسی که در صحرا باشد همچنین برنگردد. ۳۲ زن لوط را به یادآورید. ۳۳ هر که خواهد جان خود را برهاند، آن را هلاک خواهد کرد و هر که آن را هلاک کند آن را زنده نگاه خواهد داشت. ۳۴ به شما میگویم در آن شب دو نفر بر یک تخت خواهند بود، یکی برداشته و دیگری واگذارده خواهد شد).([1])
ازمهمترین صفات مردمان زمان نوح نبی میتوان به دنیاطلبی و دنیادوستی، تمسخر نوح نبی در طی سالهای متمادی و همچنین اندک بودن یاران واقعی وی اشاره کرد!
درآیات بالا هنگامیکه در مورد مردم زمانه نوح اشاره میشود از خوردن و آشامیدن و ازدواج آنان سخن به میان میآید، یعنی زندگیشان، امور دنیایی و صرف وقت برای آن بود هم چنانکه امروز نیز اینگونه است، درآیات (پیدایش 6: 9 - 13) میتوان فهمید که فساد و ظلم دو عامل اصلی وقوع عذاب در زمان نوح نبی بود و امروز نیز ظلم و فساد در سرتاسر زمین گسترده شده است:
(۹ این است پیدایش نوح. نوح مردی عادل بود، و در عصر خود کامل. و نوح باخدا راه میرفت. ۱۰ و نوح سه پسر آورد: سام و حام و یافث. ۱۱ و زمین نیز به نظر خدا فاسد گردیده و زمین از ظلم پرشده بود. ۱۲ و خدا زمین را دید که اینک فاسد شده است، زیرا که تمامی بشر راه خود را بر زمین فاسد کرده بودند. ۱۳ و خدا به نوح گفت: «انتهای تمامی بشر به حضورم رسیده است، زیرا که زمین به سبب ایشان پر از ظلم شده است. و اینک من ایشان را با زمین هلاک خواهم ساخت»).
و آیه (1پطرس20:3) که بسیار مهم میباشد از اندک بودن نجاتیافتهگان زمان نوح سخن به میان آورده است:
(...هنگامیکه حلم خدا در ایام نوح انتظار میکشید، وقتیکه کشتی بنا میشد،که در آن جماعتی قلیل یعنی هشت نفر به آب نجات یافتند!).
از طرفی آیات بالا اوضاع و روزگار مردمان آخرالزمان را به زمانه لوط نبی تشبیه کرده است و کافی است بدانیم که زمانه لوط نبی چگونه بود؛
در (2 پطرس 2: 7 - 8) آمده است:
(۷ و لوط عادل را که از رفتار فاجرانه بیدینان رنجیده بود رهانید. ۸ زیرا که آن مرد عادل در میانشان ساکن بوده، ازآنچه میدید و میشنید، دل صالح خود را به کارهای قبیح ایشان هرروزه رنجیده میداشت).
و مسئلۀ جالبتوجه این است که ازیکطرف روزگار آمدن پسر انسان به روزگار این دو نبی اشاره دارد و مسئله مهمتر آنکه تنها اندکی از افراد که نوح و لوط نبی بر آنها فرستادهشده بودند نجات پیدا کردند!
و این حقیقت ما را یاد این آیه از (متی 22: 14) میاندازد: (زیرا طلبیدگان (دعوتشدگان) بسیارند و برگزیدگان کم).
[1]- لوقا 17: 26 - 34.
ادله دعوت سید احمد الحسن برای مسیحیان | https://goo.gl/PFPbpc |
پاسخ به شبهات مسیحیان | https://goo.gl/bQ4r3r |
تهیه شده توسط کارگروه علمی ادله مسیحیت تحت اشراف موسسه وارثین ملکوت
ادامه مطلب...
- یکشنبه, 05 شهریور 1396
- ادله دعوت برای اهل تسنن
مراجعه مسلمانان به علی ابن ابی طالب (ع)
مراجعه مسلمانان به علی ابن ابی طالب (ع):
بسم الله الرحمن الرحیم
مسلمانان و غیر مسلمانان بعد از نبی (ص) در معضلات به علی ابن ابی طالب (ع) مراجعه میکردند. زیرا او دربِ شهرِ علم ِپیامبر (ص) است. تا اینکه عمر گفت:
«لولا علی لهلک عمر،[1] اگر علی نبود عمر هلاک میگشت.»
و میگوید:
«پناه بر خدا از هر معضلی که ابوحسن(ع) نباشد.»[2]
و ایجی -او از متکلمین و فلاسفه اهل سنت بود- در مواقف، بعد این که نظر اکثر مفسرین را در مقصود از قول خدای تعالی:
﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾[3] که او علی ابن ابی طالب (ع) است را نقل میکند. میگوید: پس عمر گفت: «اگر علی نبود عمر هلاک میگشت» و برای سخن علی(ع): «اگر پشتی ای برای من آماده میشد پس بر آن مینشستم تا بین اهل تورات با توراتشان و بین اهل انجیل با انجیلشان و بین اهل زبور با زبورشان و بین اهل قرآن با قرآنشان حکم میکردم. و سوگند به خدا آیهای در خشکی یا دریا یا دره یا کوه یا آسمان یا زمین یا شب یا روز نازل نشد مگر اینکه من دانستم دربارهی چه کسی نازل شده و دربارهی چه چیزی نازل شده است.» و همانا علی (ع) در خطبههایش از اسرار توحید و عدل و نبوت و قضاء و قدر ذکر میکند، چیزی که مثل آن در کلام اصحاب واقع نشده است.[4]
و علی (ع) همان فاروق (جداکننده) کسی که میان حق و باطل فرق میگذارد. ابن عساکر روایت میکند که گفت: خبر داد ما را ابوبکر محمد ابن حسین از ابو حسین ابن مهتدی از علی ابن عمر ابن محمد حربی از ابو حبیب عباس ابن محمد ابن احمد ابن محمد بری از ابن بنت سدی یعنی اسماعیل ابن موسی از عمرو ابن سعید بصری از فضیل ابن مرزوق از ابی سخیله از سلمان و ابوذر که گفتند: رسولالله(ص) دست علی (ع) را گرفت و فرمود:
«آگاه باشید که او اولین کسی است که به من ایمان آورد. و او اولین کسی است که با من در قیامت مصافحه میکند. و او صدیق اکبر است. و او جداکنند میان حق و باطل در این امت است. و او پیشوای مومنین است و مال پیشوای ظالمین است.»[5]
فرمود(ص) به علی (ع): «تو برای امتم آنچه را که بعد از من در آن دچار اختلاف میگردند تبیین میکنی.»[6]
حاکم بعد از آوردن این حدیث بیان میکند: « این حدیث براساس شروط شیخین صحیح است و آن دو آن را خارج نکردند.»
و ابن عساکر شماری دیگری از این روایتها را نقل کرده است:[7]
خبر داد ما را ابو علی مقری، از ابو نعیم حافظ، از محمد بن احمد بن علی، از محمد بن عثمان بن ابی شیبه، از ابراهیم ابن میمون، از علی ابن عباس، از حارث بن حصیره، از قاسم بن جندب از انس روايت میكند: كه رسولالله(ص) فرمود: «يا انس! از چاه براى وضوى من آب بكش. پس ایستاد و دو ركعت نماز گذارد و سپس فرمود: ای انس! اولین كسى كه بر تو درآيد از اين در او اميرالمؤمنين(ع) و آقای مسلمانان و قائد الغر المحجلين و خاتم الوصيين است، انس گفت: گفتم: بار خدايا او را مردی از انصار قرار ده و اين را پنهان ميداشتم، ناگاه على (ع) آمد. فرمود: چه كس بود اى انس؟ گفتم: على(ع) بود؛ پس آن حضرت برخاست در حالی که شاد و خرم بود و او را در بغل گرفت بعد از آن صورت خود را بر صورت او ماليد و از عرق صورت علی(ع) بر صورت خود رسانيد، اميرالمؤمنين(ع) فرمود: يا رسولالله(ص) ديدم كارى را بجاى آوردى كه پيش از اين آن را نمي كردى، فرمود: چه چیزی مرا منع میکند، در حالی که تو حق مرا ادا میکنی، و صوت مرا بايشان میشنوانی، و آنچه بعد از من در آن اختلاف میکنند را برایشان روشن میکنی.»
خبر داد ما را ابو قاسم هبه الله ابن عبدالله از ابوبکر خطیب از ابو قاسم عبیدالله ابن محمد ابن عبیدالله نجار از محمد ابن مظفر از اسحاق ابن محمد ابن مروان از ابی از حسن ابن محبوب از ابی حمزه ثمالی از ابی اسحاق از بشیر غفاری از انس ابن مالک نقل میکند: رسولالله (ص) فرمود: «تو مرا غسل ميدهى و در قبر پنهان ميسازى و پس از من احكام را بيان ميكنى.»
ابو سعد احمد ما را خبر داد به وسیله محمد ابن احمد حافظ و محمد ابن هیثم ابن محمد ابن هیثم ادیب که گفتند: از ابی منصور محمد ابن احمد ابن شکرویه زاد حافظ و ابو بکر محمد ابن احمد ابن علی سمسار و خبر داد ما را ابو وفا عمر ابن فضل ابن احمد ابن ممیز و ابو عبدالله محمد ابن سعید ابن احمد کرجه خرقی در اصفهان گفتند: از ابو اسحاق ابراهیم ابن محمد ابن خرشید گفت: از ابوعبدالله حسین ابن اسماعیل محاملی از عبدالاعلی ابن واصل از ابو نعیم ضرار ابن صرد از معتمر که گفت: شنیدم از پدرم که یاد کرد از حسن از انس که رسولالله(ص) به علی فرمود: «تو آنچه بعد از من در آن اختلاف میکنند را روشن میکنی.»
خبر داد ما را ابو قاسم علی ابن ابراهيم نسيب، از ابو بكر احمد بن علي خطيب اخبرنی ابو فرج طناجيری، از عمر بن احمد واعظ، از محمد بن محمود انباری در بصرة، از محمد بن قاسم بن هاشم، از ابي، از عبد صمد بن سعيد ابو عبد رحمن، از فضل بن موسى، از وكيع، از اعمش، از ابی وائل، از حذيفة، گفت: نبی (ص) به علي(ع): «تو را در آنچه بین من و امتم هست نشانی قرار دادم پس کسی که تو را تبعیت نکند همانا کفر ورزیده است. پایان یافت آنچه در تاریخ ابن عساکر آمده است».
آیا بعد از این هیچ شبههای پیدا میشود در این مورد که رسول خدا (ص) را امت را به ولی امر بعد از خودش که همان علی بن ابیطالب(ع) هست ارجاع داده بود.
و عمر به آن شهادت میدهد. و غیر او از علماء اهل تسنن و متکلمینشان اقرار به علم علی (ع) میکنند. بلکه در واقع به آن شهادت میدهند. در بیشتر حوادث کسی که حکم خدا را در آن تبیین کند غیر از علی ابن ابی طالب (ع) توانایی ندارد و تاریخ از مراجعه ابوبکر و عمر و غیر این دو به علی ابن ابی طالب (ع) شواهد بسیاری را نقل میکند. به این دلیل که وجود او برای رسیدن به حکم الله سبحان قادر بود. و او یکی از مقصودین از کلمه اولی الامر در قول خدای تعالی است: وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى ٱلرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِى ٱلأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ ٱلَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُم.
و بدون خواندن حوادثی که صدها مورد از آن رسیده است، که برای علی ابن ابی طالب(ع) سخن مفصلی در آن حوادث داشته است بعد از این که بیشتر صحابه از جواب به آن عاجز شدند پس او محل رجوع در معضلات بود.
و نمونهای از آن برای خواننده بزرگوار:
احمد در مسندش روایت میکند: عبدالله به ما گفت: «پدرم به من گفت که عفان و حماد از عطاء ابن سائب از ابی ظبیان جنبی گقتند: «عمر ابن خطاب دستور داد زنی را که مرتکب زنا شده بود، رجم کنند. پس با زن برای سنگسار رفتند، علی آنها را در راه دید پس فرمود: این چیست؟ گفتند: او زنا کرده و عمر حکم به رجمش داده است. پس علی زن را از دست آنها گرفت و آنها را برگرداند. پس آنها به نزد عمر برگشتند. پس گفت: چه کسی شما را برگرداند؟ گفتند: علی ما را برگرداند. عمر گفت: علی کاری انجام نمیدهد مگر این که علمش را دارد. و به سوی علی(ع) فرستاد. پس آمد در حالیکه به نظر غضبناک بود. پس عمر گفت: چرا (برای چه چیزی) آنها را برگرداندی؟ فرمود: آیا نشنیدی از پیامبر (ص) که فرمود: قلم از سه کس برداشته شد: از خوابیده تا بيدار گردد و از کوچک تا بزرگ شود از مجنون تا عقلش بازگردد. گفت: بله. علی از او پرسید: پس همانا او از دیوانگان بنیفلان هست پس شاید او را آورده در حالیکه او با او بوده است؟ پس عمر گفت: نمیدانم. فرمود: من هم نمیدانم. پس او را سنگسار نکرد.»([8])
و روایت ابو داود در سنن است که:
عثمان ابن ابی شیبه به ما گفت: جریر به ما گفت: از اعمش از ابی ظبیان از ابن عباس گفت: «پیش عمر زن مجنونی را به جرم زنا آوردند و مشورت با مردم کرده پس امر به رجم او کرد. پس با او بر علی ابن ابی طالب گذشت. پس او فرمود: این زن را چه حال است؟ گفتند: مجنون بنیفلان زنا کرده است و عمر امر به رجم او نموده است. گفت: پس فرمود: او را بازگرداید. سپس آمد و فرمود: ای امیرالمومنان آیا نمیدانی که قلم از سه كس برداشته شده است: از مجنون تا از جنون بری گردد، از خوابیده تا بيدار گردد و از کودک تا عاقل شود. گفت : بله. فرمود: پس این حکم رجم چیست؟ گفت: چیزی نیست. فرمود: او را بازگردان. عمر نیز دستور بازگرداندن او را داد. و سپس شروع به تکبیر گفتن کرد.»[9]
و حاکم روایت میکند: ابو عبدالله محمد ابن یعقوب شیبانی به ما خبر داد که محمد ابن عبدالوهب به ما گفت که جعفر ابن عون خبر داد، که اعمش خبرداد، از ابی ظبیان از ابن عباس رضی الله عنهما، گفت: «پیش عمر زن مجنونی را آوردند که مرتکب فجور شده بود پس به رجم او امر کرد . علی ابن ابی طالب در حالی که همراه آن زن دو پسر بودند و او را دنبال میکردند- فرمودند: این چیست؟ گفتند: عمر امر به رجم او نموده است. فرمود: او را برگردانید. و با او به سوی عمر (رضی الله عنه) رفت و فرمود: آیا نمیدانی که قلم برداشته شده از مجنون تا عاقل گردد و از مبتلی تا زمانی که توفیق پیدا کند و از خوابیده تا بیدار گردد و از کودک تا رشد کند. این حدیث بر شروط شیخین صحیح هست و آن را خارج نکردند و آن را شعبه از اعمش با افزایش کلام روایت کرده است.»[10]
و ابن عساکر روایت میکند: خبر داد ما را ابوبکر محمد ابن عبدالباقی از ابو محمد جوهری املاء از ابو حسن علی ابن عمر ابن احمد حافظ از محمد ابن قاسم ابن زکریا محاربی در کوفه از ابو طاهر محمد ابن تسنیم وراق از جعفر ابن محمد ابن حکیم خثعمی از ابراهیم ابن عبدالحمید از رقبه ابن مصقله از عبدالله ابن ضبیعه عبدری از جدش گفت: «دو مرد به نزد عمر آمدند و از او راجع به طلاق کنیز پرسيدند (مراد انقضاى عده است)، و عمر ایستاد پس با آنها آمد تا به جماعتى در مسجد كه در بين آنها مردى اصلع (كسى كه در جلو سر مو ندارد) بود، رو نمود و گفت: ای اصلع رأى تو درباره طلاق کنیز چيست؟ پس سرش را به سویش بالا آورد سپس با انگشت اشاره و وسطی به او اشاره کرد. عمر به او گفت: دو عادت. يكى از آن دو به عمر گفت: سبحان الله برای اینکه تو امیرالمومنین هستی ما به نزد تو آمدیم پس تو با ما آمدی تا اینکه بر این مرد توقف کردی پس از او پرسیدی و از او به اینکه با اشاره جواب تو را بدهد راضی شدی!؟ پس عمر به آن دو گفت: از این چیزی میدانید؟ گفتند: نه. گفت: این علی بن ابی طالب (ع) است شهادت میدهم بر اینکه شنیدم از رسول خدا صلیالله علیه وسلم در حالیکه میگفت: قطعا اگر آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه را در کفهی ترازویی قرار دهند سپس ایمان علی را در کفهی ترازو قرار دهند، ایمان علی برتری دارد».[11]
[1]- استیعاب : ج3 ص 1103
[2]- تأويل مختلف الحديث - لابن قتيبة: ص152.
[3]- الحاقة: 12.
[4]- المواقف - إيجي: ج3 ص627.
[5]- تاريخ مدينة دمشق: ج42 ص41.
[6]- المستدرك - حاكم النيشابوري: ج3 ص122.
[7]- تاريخ مدينة دمشق: ج42 ص386.
[8] - مسند أحمد: ج1 ص154.
[9]- سنن أبي داود: ج2 ص339.
[10]- المستدرك - للحاكم النيشابوري: ج4 ص388.
[11]- تاريخ مدينة دمشق: ج42 ص341.
ادامه مطلب...- آخرین اخبار دعوت
- آخرین مطالب
-
انتشار ترجمه کتاب هم جنس گرایی (پژوهشی در خصوص علت ماورایی در انسان)
موسسه وارثین ملکوت ترجمه کتاب هم جنس گرایی (پژوهشی در خصوص علت ماورایی در انسان)را… -
انتشار ترجمه کتاب تصور اهل سنت از مهدی منتظر
موسسه وارثین ملکوت ترجمه کتاب تصور اهل سنت از مهدی منتظر را منتشر میکند: نام… -
انتشار ترجمه جلد اول کتاب احکام شریعت در قالب پرسش و پاسخ
موسسه وارثین ملکوت ترجمه جلد اول کتاب احکام شریعت در قالب پرسش و پاسخ منتشر… -
آیا آیۀ 4 سورۀ محمد به کشتار تحریک میکند؟
مسیحی: قرآن به کشتار دعوت میکند. این آیه از قرآن را بخوانید:(چون با کافران روبهرو…
-
اطلاعات مهم؛ سبک بشارت های کتاب مقدس
سبک بشارتهای کتاب مقدسبسیاری از آیات کتاب مقدس جنبه ظاهری… -
شبهات حول اسلام ; حقوق حیوانات در اسلام
شبهات حول اسلام ; حقوق حیوانات در اسلام قابلتوجه آن… -
شبهات حول اسلام ; دین ابوبکر و دین محمد
شبهات حول اسلام ; دین ابوبکر و دین محمد احمدالحسن… -
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است - زن در مسیحیت
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است… -
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است - زن در اسلام
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است…
تعداد افراد حاضر (آنلاین) در سایت
ما 69 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم