
- دوشنبه, 18 دی 1396
- آخرین اخبار دعوت
انتشار کتاب تفسیر خواب صادقه
انتشارکتاب تفسیر خواب صادقه توسط موسسه علمی و فرهنگی وارثین ملکوت
ادامه مطلب...- چهارشنبه, 25 مرداد 1396
- پاسخ به شبهات شیعیان
شبهه حجیت رویای یوسف نبی به علت عصمت او بوده است؟!
شبهه حجیت رویای یوسف نبی به علت عصمت او بوده است؟!
کسی که بگوید رؤیای یوسف نبی (ع) یا رؤیای امام موسی (ع) حق است؛ زیرا آنان معصوم هستند، پس چگونه این مطلب (رؤیا راهی برای شناخت مصداق خلیفه الهی) را به رؤیای غیر معصوم تعمیم دادید؟
پاسخ : ما به فعل معصوم (یعقوب) احتجاج کردیم. در حالی که او پیامبر است، یعنی ما به دانستن رؤیای ایشان (ع) به عنوان راهی برای تشخیص خلیفه خدا احتجاج کردیم و نه به خود رؤیا! و معصوم (ع) مردم را از حق خارج نمیسازد و وارد باطل نمیکند.
و همچنین به اقرار قرآن به این عمل، احتجاج کردیم، به دلیل اینکه فعل یعقوب (ع) و دانستن رؤیا به عنوان دلیل وی را حکایت کرده و این داستان را در آغاز سوره، مدح و ستايش کرد. خداوند میفرماید:
(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ)، (ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم بر تو حكايت مىكنيم).
پس اگر باطل میبود، مدح این فعل یا حداقل اهمال آن، فریب دادن به باطل میبود و منزه است خداوند سبحان که بندگان خود را فریب دهد و يا گول زند، پس آشکار شد که فعل یعقوب (ع) حق و یقین بوده و این امر در قرآن کریم از محکمات است و هیچ قیمت و اعتباری برای هر گونه رأیی که مخالف نصّ محکم و آشکار قرآن باشد، نیست.
فرمودۀ رسولالله (ص) به اینکه رؤیا طریق ایمان به او و راه تشخیص حجت خدا است:
رسولالله (ص) اقرار کردهاند که رؤیا راهی برای هدایت و ایمان است؛ زیرا ایمان خالدبن سعیدبنعاص اموی (که معصوم نیست) پذیرفته و به آن اقرار کردند و آن به دلیل رؤیایی بود که ولید ايشان (پیامبر (ص)) را در آن دیده بود، و آن داستان مشهوری نزد اهل سنت و شیعه است..[1]
و این قصه را سید بحر العلوم به صورت خلاصه، در کتاب خود «فوائد رجالیه» نقل میکند:
خالد بن سعید بن عاص: ابو سعید از نجبای بنی امیه، از نخستین پیشگامان و متمسکین به ولایت امیرالمؤمنین (ع) بود و علت اسلام آوردنش این بود که او در عالم رؤیا دید که آتشی برافروخته شده، و پدرش میخواست او را در آن بیندازد، اما ناگهان رسولالله (ص) میآید و او را به سمت خود کشیده و از آن آتش رها میکند. هنگامی که از خواب بیدار شده و صدق خوابش را شناخت، با شتاب به سوی رسولالله (ص) رفت تا اسلام خویش را بر رسولالله (ص) عرضه بدارد، در میان راه ابوبکر را میبیند و رؤیای خود را برای او تعریف میکند و ابوبکر نیز به همراه او خدمت رسولالله (ص) آمده و اسلام آوردند... .[2]
همچنین این داستان ایمان مردی یهودی است که موسیبنعمران (ع) را در عالم رؤیا میبیند که خلیفه خدا و حجتش در آن زمان، محمد، رسولالله، (ص) را بدو معرفی میکند. سید بروجردی و شیخ علی یزدی حائری در کتاب خود، الزام الناصب و غیره نقل میکند:
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: جندل بن جناده بن جبیر یهودی بر رسولالله (ص) وارد شده، گفت:... من دیشب موسی بن عمران (ع) را در خواب دیدم که به من فرمود: ای جندل، به دست محمد، خاتم انبیاء، (ص) اسلام آور و به اوصیای بعد از او متمسک شو. گفتم: اسلام آوردم! پس حمد و سپاس از آن خداوند است که اسلام آوردم و مرا به تو هدایت کرد... .[3]
پس رسولالله (ص) ایمان خالد بن سعید بن عاص (در حالیکه معصوم نیست) را میپذیرد و به رؤیای شخص یهودی (که او نیز معصوم نیست) اقرار میکند و منکر آن نمیشود و با این اقرار آشکار میکند که رؤیا حقی از جانب خداوند است و راه هدایت و ایمان در دین الهی است که برای همه خلق گشوده است؛ زیرا اگر سکوت در برابر چنین امری، در صورت باطل بودن آن، به معنای فریب دادن به باطل است و حاشا! درود خداوند بر او و خاندانش، از اینکه مردم را در باطل وارد کند یا از حق خارج سازد.
ثابت شد که رؤیا به عنوان راه شناخت خلیفه خدا حقیاست که هیچ شکی در آن نیست.
جهت کسب اطلاعات بیشتر مقالات زیر را مطالعه نمائید :
حجیت رویای صادقه در کلام سید احمد الحسن (ع)
پی نوشت ها :
[1]- ر.ک. طبقات بن سعد: ج4، ص 94، و فوائد الرجالیة: سید بحر العلوم، ج2، ص325.
[2]- الفوائد الرجالیة (عربی): سید بحر العلوم، ج 2، ص 325.
[3]- بحار الأنوار: مجلسی، ج36، ص305-304؛ جامع احدیث الشیعة: السید البروجردي، ج 14، ص 565؛ الزام الناصب: الشیخ الیزدي الحائری، ص 175؛ و همچنین صاحب مکیال المکارم و دیگر منابع این داستان را نقل کردهاند.
ادامه مطلب...- چهارشنبه, 25 مرداد 1396
- پاسخ به شبهات شیعیان
شبهه من خواب در تکذیب شما دیدم؟
شبهه من خواب در تکذیب شما دیدم؟
گویندهای گوید: بارها در تکذیب شما آمده و یا اینکه چندین بار خواب دیدهام در اینکه شما صادق نیستید.
پاسخ : بدان که رؤیا به عنوان دلیلی بر تشخیص مصداق عقیدۀ خلافت خدا بر زمین، امری است که خداوند در قرآن آن را بیان کرده است، و یعقوب، پیامبر معصوم رؤیا را طریقی برای معرفت و شناخت صاحب حق خلیفه خدا و حجت او بعد از خود و وصیاش یوسف (ع) میداند. قرآن رؤیا را به عنوان طریق معرفت و شناخت خلیفه خدا بر زمین تأییدکرده و بدان تشویق نموده و آن را بهترین حکايتها و داستانها نامیده است. خداوند میفرماید:
﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقرآن وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِين* إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ *قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيم﴾؛
ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم بر تو حكايت مىكنيم و تو قطعاً پيش از آن از بیخبران بودى * [ياد كن] زمانى را كه يوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم. ديدم [آنها] براى من سجده مىكنند *[يعقوب] گفت اى پسرک من، خوابت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مى انديشند؛ زيرا شيطان براى آدمى دشمنى آشكار است * و اين چنين پروردگارت تو را برمى گزيند و از تعبير خوابها به تو مى آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مى كند همان گونه كه قبلاً بر پدران تو ابراهيم و اسحاق تمام كرد در حقيقت پروردگار تو داناى حكيم است.([1])
پس اگر فرموده یعقوب (ع):
﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾؛ (و اين چنين پروردگارت تو را برمىگزيند و از تعبير خوابها به تو مىآموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مىكند همان گونه كه قبلاً بر پدران تو ابراهيم و اسحاق تمام كرد. در حقيقت، پروردگار تو داناى حكيم است).
باطل بود، قطعاً خداوند آن را انکار میکرد و بطلانش را آشکار میساخت، بلکه خداوند سبحان نیز بدان اقرار کرده و آن را (احسن القصص،نيكوترين سرگذشت) نامید.
همچنین این امر با امام موسی بن جعفر (ع)که رؤیا دید و گواه بر امامت امام رضا (ع) بعد از ایشان بود، تکرار شد:
عن يزيد بن سليط الزيدي، قال: (لقينا أباعبدالله (ع) في طريق مكة ونحن جماعة فقلت له: بابي أنت وأمي؛ أنتم الأئمة المطهّرون، والموت لا يعرى أحد منه فأحدث إليَّ شيئاً ألقيه من يخلفني. فقال لي: نعم هؤلاء وُلدي وهذا سيدهم - وأشار إلى ابنه موسى (ع)- وفيه العلم والحكم والفهم والسخاء والمعرفة بما يحتاج الناس إليه فيما اختلفوا فيه من أمر دينهم، وفيه حسن الخلق وحسن الجوار، وهو باب من أبواب الله تعالى (عز وجل). وفي أخرى: هي خير من هذا كلّه. فقال له أبي: وما هي بأبي أنت وأمي ؟ قال: يخرج الله منه (عز وجل) غوث هذه الأمة وغياثها وعلمها ونورها وفهمها وحكمها وخير مولود وخير ناشئ، يحقن الله الدماء، ويصلح به ذات البين، ويلم به الشعث، ويشعب به الصدع، ويكسو به العاري، ويشبع به الجائع، ويؤمن به الخائف، وينزل به القطر، ويأتمر العباد، خير كهل وخير ناشئ، يبشر به عشيرته أوان حلمه، قوله حكم، وصمته علم ، يبيّن للناس ما يختلفون فيه. قال: فقال أبي: بأبي أنت وأمي فيكون له ولد بعده ؟ فقال: نعم. ثم قطع الكلام. وقال يزيد: ثم لقيت أبا الحسن - يعني موسى بن جعفر (ع)- بعد فقلت له: بأبي أنت وأمي، إني أريد أن تخبرني بمثل ما أخبرني به أبوك، قال: فقال: كان أبي (ع) في زمن ليس هذا مثله. قال يزيد، فقلت: من يرضى منك بهذا فعليه لعنة الله، قال: فضحك، ثم قال: أخبرك يا أبا عمارة، إني خرجت من منزلي فأوصيت في الظاهر إلى بني فأشركتهم مع ابني علي وأفردته بوصيتي في الباطن، ولقد رأيت رسولالله (ص) في المنام و أميرالمؤمنين (ع) معه، و معه خاتم و سيف و عصا و کتاب و عمامة فقلت له: ما هذا؟ فقال: أمّا العمامـة فسلطان [الله] تعالى (عز وجل)، و أمّا السيف فعزّة الله (عز وجل)، و أمّا الكتاب فنور الله (عز وجل)، و أمّا العصا فقوّة الله (عز وجل)، و أمّا الخاتم فجامع هذه الأمور. ثم قال: قال رسولالله (ص) و الأمر يخرج إلى علي ابنك. قال، ثم قال: يا يزيد إنّها وديعة عندك فلا تخبر إلا عاقلا أو عبداً امتحن الله قلبه للإيمان أو صادقاً، و لا تكفر نعم الله تعالى، و إن سئلت عن الشهادة فادّها، فإنّ الله تعالى يقول: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾[2] و قال الله(عز وجل): ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ﴾[3] فقلت: والله ما كنت لأفعل هذا أبداً. قال: ثم قال أبوالحسن (ع): ثم وصفه لي رسولالله (ص) فقال علي ابنك الذي ينظر بنور الله، ويسمع بتفهيمه، وينطق بحكمته، يصيب ولا يخطى، ويعلم ولا يجهل، وقد ملئ حكماً وعلماً، وما أقل مقامك معه ! إنّما هو شيء كان لم يكن، فإذا رجعت من سفرك فأصلح أمرك وافرغ مما أردت فإنّك منتقل عنه ومجاور غيره، فاجمع ولدك واشهد الله عليهم جميعاً وكفى بالله شهيداً. ثم قال: يا يزيد إني أؤخذ في هذه السنة وعلي ابني سمي علي بن أبي طالب (ع)، وسمي علي بن الحسين (ع)، أُعطي فهم الأول وعلمه ونصره وردائه وليس له أن يتكلّم بعد هارون بأربع سنين، فإذا مضت أربع سنين فأسأله عمّا شئت يجيبك إن شاء الله تعالى.[4]
یزیدبن سلیط زیدیّ گوید: «من و همسفرهایم به امام صادق (ع) در راه مکّه برخورد کردیم، من به حضرت عرض کردم: مادر و پدرم فدای شما! شما همگی، امام و مطهّر هستید، و کسی را از مرگ راه نجات نیست، لطفا برایم (در مورد امام بعد از خود) مطلبی بفرمائید تا من به فرزندان و اقوام بعد از خودم، بازگویم، حضرت فرمودند: بسیار خوب، اینان فرزندان من هستند و او از همه برتر است- و به فرزندشان حضرت موسی (ع) اشاره فرمود- او دارای علم، حُکم و حکمت، فهم، و سخاوت است و آنچه را مردم در مسائل مورد اختلاف دینی، بدان نیاز دارند آگاه است، حسن خلق و حسن همسایگی دارد، او دری است از درهای خداوند- عزّ و جلّ- و نکته دیگری در اوست که از همه اینها مهمتر است».- یزید بن سلیط ادامه داد: «پدرم پرسید: پدر و مادرم فدای شما! این نکته که میفرمایید، چیست؟ حضرت فرمودند: «خداوند- عزّ و جلّ- فریادرس و غیاث این امّت را و علم و فهم و نور و حکمت آن را، بهترین نوزاد و بهترین نوجوان را، از او بوجود خواهد آورد، خداوند متعال با این مولود، از قتل و خونریزی جلوگیری میکند، رفع اختلافات و اصلاح ذاتالبین مینماید، و پراکندگی و آشفتگی و شکاف را اصلاح میفرماید. خداوند با او برهنه و گرسنه را میپوشاند و سیر میکند، خائفین را ایمنی میدهد، باران نازل میکند، بندگان به سبب او خدا را فرمانبرداری میکنند. از بهترین مرد و بهترین جوان است، قبل از بلوغش، به خانوادهاش بشارت (امامت او) داده میشود، گفتارش حکمتآمیز، و سکوتش از روی علم و آگاهی است، مسائل مورد اختلاف مردم را برای آنها بیان مینماید.» یزید بن سلیط گوید: «پدرم سؤال کرد: مادر و پدرم به قربان شما! آیا فرزندی هم دارد؟ حضرت فرمود: بله و دیگر چیزی نفرمود» سپس یزید گوید: «بعد از مدّتی حضرت ابوالحسن -موسی بن جعفر (ع)- را ملاقات کردم و به ایشان عرضه داشتم: «پدر و مادرم فدای شما! دوست دارم، همان طور که پدرتان به من (درباره امام بعدی) اطّلاعاتی دادند شما نیز چنین کنید». حضرت فرمودند: «پدرم در زمانی می زیست که زمان ما آن گونه نیست». یزید گوید: گفتم: «هر کس به این مقدار از شما بسنده کند، خداوند لعنتش کند!» یزید ادامه میدهد: «حضرت خندیدند و فرمودند: ای ابا عماره! از خانهام خارج شدم و در ظاهر به تمام پسرانم وصیّت و سفارش کردم و فرزندم علی را نیز با آنان شماردم، امّا به او در پنهان و جدای از دیگران، وصیّت نمودم (او را وصیّ خود نمودم) و در خواب رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) را دیدم که به همراه او، یک انگشتری، یک شمشیر، یک عصا، یک کتاب و یک عمّامه بود. سؤال کردم: اینها چیست؟ فرمود: عمّامه نشانۀ سلطنت و قدرت خداوند متعال است. شمشیر علامت عزّت و غلبۀ الهی است، کتاب نشانۀ نور خداوند و اما عصا، علامت قوّت و نیروی خداوند -عزّ و جلّ- و بالأخره، انگشتری دربرگیرندۀ همۀ این امور است، سپس حضرت فرمود: رسولالله (ص) فرمودند: امامت به فرزندت «علیّ» میرسد، یزید گوید: «سپس حضرت به من فرمودند: ای یزید این مطالب ودیعه و امانت است در نزد تو، و در مورد این مطالب با هیچ کسی صحبت نکن جز با افراد عاقل یا صادق و یا بنده ای که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان نموده است (و او از این امتحان سرافراز بیرون آمده باشد)، و نعمتهای الهی را کفران نکن، و اگر از تو گواهی و شهادت خواسته شد، شهادت بده، زیرا خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها﴾؛ خداوند به شما دستور میدهد امانتها را به اهلش برسانید.
و نیز میفرماید: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ﴾؛ و چه کسی ظالمتر است از کسی که گواهی و شهادتی را نزد خود پنهان سازد.
گفتم: ابدا این کار را نخواهم کرد، و سپس حضرت امام کاظم (ع) فرمودند: آنگاه رسول خدا (ص) اوصاف او را برشمردند و فرمودند: علیّ فرزند تو کسی است که با نور خداوند نگاه می کند و با تفهیم الهی می شنود و با حکمت او سخن می گوید، همیشه درست و صواب عمل می کند و به خطا نمی رود، می داند و عالم است و جهل در او راه ندارد، لبریز از حکمت و علم است، و چه کم با او خواهی بود! آن قدر (کم) است که گویا اصلا نبوده است، پس وقتی از سفرت بازگشتی امور خود را سر و سامان بده و از خواسته های خود، خود را فارغ البال کن و چشم بپوش زیرا از آنها جدا خواهی شد و با چیز دیگری مجاور خواهی گشت، لذا فرزندانت را، جمع کن و خداوند را بر همگی آنها گواه بگیر، و خداوند برای گواه بودن کافی است». سپس امام کاظم (ع) فرمودند: ای یزید! من در این سال وفات خواهم کرد و پسرم «علیّ» همنام علیّ بن ابی طالب (ع) و همنام علیّ بن الحسین (ع) و دارای فهم، علم و شکوه و هیبت امیر المؤمنین (ع) است، و تا چهار سال بعد از هارون، اجازه سخن گفتن ندارد ولی وقتی آن چهار سال گذشت، در باره هر چه می خواهی از او سؤال کن که به خواست خدا به تو پاسخ خواهد داد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر مقالات زیر را مطالعه نمائید :
حجیت رویای صادقه در کلام سید احمد الحسن (ع)
پی نوشت ها :
[1] - يوسف: 3 -6.
[2]- النساء: ۵۸.
[3]- البقره۱۴۰
[4]- عيون أخبارالرضا (ع): ج2، ص33.
ادامه مطلب...- چهارشنبه, 25 مرداد 1396
- پاسخ به شبهات شیعیان
شبهه من بارها استخاره کردم و در تکذیب شما آمد!!
شبهه من بارها استخاره کردم و در تکذیب شما آمد!!
گویندهای گوید: من با روش خودتان استخاره کردهام و بارها، استخاره در تکذیب شما آمده.
پاسخ: فرض بر این است که اگر شما به استخاره ایمان داشتی و به اینکه هنگامی که استخاره میگیری، از خداوند طلب میکنی، استخاره را تکرار نمیکردی و این آگاهی برای بیان حال شما است.
همچنین اگر به رؤیا ایمان داشتی، و از آنجا که استخاره را تکرار کردی -همانگونه که خود گفتی- و بر حسب گمان خودت رؤیاهای متعددی دیدی، و اگر واقعاً از او سؤال کردی پس چرا به آنچه که خدا شما را اجابت کرد و پاسخت داد، عمل نکردی؟
بلکه، به خدا که آن کذبی رسوا شده است، همانگونه که آن را بیان خواهیم کرد و آن سلاح انکارکنندگان غیب است. پس همراهی کن و من در ادامه این سطرها و با دلیل بیان خواهم کرد که چگونه قطعاً و یقیناً افترا بستهای.
سید احمدالحسن (ع) میفرماید:
استخاره یعنی، سؤال کردن از خداوند متعال و در نتیجه ناگزیر باید شروطی باشد و حداقل این شرطها:
اول: در نفس خود هیچ امری را ترجیح ندهی؛ بلکه در نفس خود، دو امر را مساوی قرار دهی.
دوم: آمادهی پذیرش پاسخ خداوند به طور کامل باشی و در نفس خود نباید هیچگونه رد و عدم قبول و مناقشهای برای پاسخی که به تو داده میشود، جای گرفته باشد.
سوم: اینکه پاسخ را بپذیری و آن را نعمت بزرگ خداوند بدانی که با تو سخن گفت و به تو پاسخ داد.
این سه مورد به عنوان حداقل، از ضروریات استخاره است تا [گفته شود] واقعاً خدا را استخاره کردهای؛ اما اینکه شخصی بیاید و نسبت به پذیرش جواب خدا در تردید باشد، سپس استخاره بگیرد و آنچه را که خودش انجام داده، به منزله استخاره بداند. پس حق است که چنین شخصی شاید خداوند کریم به او نعمت داده و پاسخش را بدهد، اما عجب رسوایی است برای این شخص و امثالش. این شخص خود راضی نیست که کسی با وی مشورت کند سپس خلاف مشورت وی عمل کند و گویا با وی مشورت کرده تا خلاف گفتارش را انجام دهد، پس چگونه به انجام این فعل با خدای سبحان راضی میشود؟ به خدا قسم که این امر عظیم و جسارت بزرگ بر خداوند سبحان است و با وجود این همه خباثت سر زده از مردم، خداوند همواره با رحمت و رأفت با آنان رفتار میکند.[1]
استخاره در دین الهی، به عنوان راهی برای تشخیص و شناخت حجت خدا بر خلق است.
اهلبیت علیهم السلام نسبت به استخاره اهتمام شدیدی ورزیدند و در روایات بسياری شیعیان خود را به سمت آن سوق دادند، و در باب تشویق به آن روایات بیشماری وارد شده است و در ذیل، مثالی از این روایات مقدس آمدهاست:
از ابیعبدالله صادق (ع): صل ركعتين واستخر الله فوالله ما استخار الله تعالى مسلم الا خار الله له البتة؛
دو ركعت نماز بخوان و خدا را استخاره کن. به خدا سوگند، هيچ مسلمانى خدا را استخاره نکرد؛ مگر اينكه قطعاً، خداوند برای وی اختیار کرد.[2]
از ابیعبدالله (ع)، فرمود:کنا نتعلم الإستخاره کما نتعلم السورة من القرآن. ثم قال: ما ابالي اذا استخرت علی اي جنبي وقعت؛
استخاره را همانگونه كه سورهای از قرآن را ياد میگرفتيم، فرا میگرفتيم. سپس فرمود: و برای من فرقی نمیکند که اگر استخاره گرفتم بر چه وجهی بیاید.[3]
و هرگز از ایشان (ع) در مورد نهی از استخاره دربارۀ معرفت حجت خدا (ع) روایت نشده است. پس معاندین و مخالفان با کدامین دلیل این شیوه و روشی که اهلبیت علیهم السلام، شیعیان خود را به سوی آن سوق دادهاند، منکر میشوند؟!
آیا عاقلانه است که خداوند کسی را که از او طلب نصیحت کرده است، فریب دهد؟! و یا او به کسی که از خدا در سفرش و روزیاش و...و... و...طلب نصیحت کرده، پاسخ دهد، سپس او را در شناخت مصداق حجت خویش (حجت خداوند) پاسخ ندهد؟!
آیا جایز است، خداوند سبحان بندگان خود را با باطل فریب دهد اینگونه که آنها را به زبان حجتهای خویش علیهم السلام به استخاره سوق دهد، ولی آنها را در (استفاده از) استخاره برای شناخت خلیفة الله نهی نکند؟! حاشا! و خداوند پاک و منزه و رفیع و بلند مرتبه است از این عمل.
بلکه روایت شده که صفوان جمال یکی از بزرگان شیعه از طریق استخاره، به امامت امام رضا (ع) یقین پیدا کرده است:
عن علي بن معاذ انه قال: قلت لصفوان بن يحيی: بأي شيء قطعت علی علي (اي علي الرضا (ع))؟ قال: صلیت ودعوت الله واستخرت (علیه) وقطعت علیه.
علی بن معاذ میگوید: به صفوان بن یحیی گفتم: با چه چیزی در مورد امامت علی یعنی علیبنموسیالرضا (ع) یقین حاصل کردی؟ گفت: نماز خواندم و دعا کردم و استخاره گرفتم و به یقین رسیدم.
کما اینکه تشویق به استخاره در خصوص امر امام مهدی (ع) از ائمه علیهم السلام روایت شده است؛ در روایتی که شیخ نعمانی نقل کرده، آمده:
عن سلیمانبنبلال، قال: حدثنا جعفر بن محمد، عن ابیه، عن جده الحسین بن عليعلیهم السلام، قال: جاء رجل الی امیرالمؤمنین (ع)، فقال له: یا امیرالمؤمنین (ع)، نبئنا بمهدیکم هذا؟ ....إلی أن قال: ثم رجع إلی صفة المهدي (ع)، فقال: أوسعکم کهفاً، واکثرکم علماً، وأوصلکم رحماً، اللهم فاجعل بعثه خروجاً من الغمة واجمع به شمل الأمة. فإن خار الله لک فاعزم ولا تنثن عنه إن وقفت له، ولا تجوزن عنه إن هدیت الیه، هاه -و أومأ بیده إلی صدره- شوقاً إلی رؤیته.
سلیمان بن بلال میگوید: جعفر بن محمد (ع) از پدرش از جدش از حسین بن علیعلیهم السلام نقل میکند که فرمودند: مردی به سوی امیرالمؤمنین (ع) آمد و به او گفت: ای امیر المؤمنین، ما را از این مهدیتان با خبر کنید؟ ....(تا آنجا که میفرماید): آستانه او در پناهدهى به بىپناهان از همه آستانهها وسیعتر، و علم و دانش آن حضرت از همه زیادتر است و از همه مردم بیشتر به صلهی ارحام و پیوند با خویشاوندان توجه مىنماید. پروردگارا بعثت او را پایانبخش همه اندوهها قرار بده و تفرّق و پراکندگى امت را به وسیلهی او به یگانگى مبدّل فرما. پس اگر از خداوند استخاره کردی، بر آن عزیمت کن و اگر در آن موفق شوی نسبت به آن سستی مکن و از او پیشی مگیر اگر به وی هدایت یافتی و با دست خویش به سینه خود اشاره کرد به نشانه اشتیاق برای دیدارش.[4]
پی نوشت ها :
[1]- سيد احمدالحسن (ع)، جوابهای روشنکننده از طریق امواج: ج 3، سؤال 236 چندین سؤال در یک پست آمده، جواب سؤال23.
[2]- شیخ کلینی،کافی(عربی): ج3، ص470، باب نماز استخاره.
[3]- شیخ حر عاملی، وسائلالشيعة (عربی): ج8، ص66-67.
[4]-محمد بن إبراهيم النعماني،كتاب الغيبة:ص 221.
ادامه مطلب...- آخرین اخبار دعوت
- آخرین مطالب
-
آیا آیۀ 4 سورۀ محمد به کشتار تحریک میکند؟
مسیحی: قرآن به کشتار دعوت میکند. این آیه از قرآن را بخوانید:(چون با کافران روبهرو… -
آیا خدای مسیحیان، فقط خدای محبت است؟
مسیحی: در اسلام خشونت و کشتار و خونریزی وجود دارد؛ اما مسیحیت اینچنین نیست. در… -
ترجمه جدید کتاب بیان حقیقت و راستی با اعداد
موسسه وارثین ملکوت ترجمه جدید کتاب بیان حقیقت و راستی با اعداد را منتشر میکند:… -
انتشار کتاب کارزار عبادت هبل یا الله
موسسه وارثین ملکوت کتاب کارزار عبادت هبل یا الله را منتشر میکند: نام کتاب :…
-
اطلاعات مهم؛ سبک بشارت های کتاب مقدس
سبک بشارتهای کتاب مقدسبسیاری از آیات کتاب مقدس جنبه ظاهری… -
شبهات حول اسلام ; حقوق حیوانات در اسلام
شبهات حول اسلام ; حقوق حیوانات در اسلام قابلتوجه آن… -
شبهات حول اسلام ; دین ابوبکر و دین محمد
شبهات حول اسلام ; دین ابوبکر و دین محمد احمدالحسن… -
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است - زن در مسیحیت
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است… -
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است - زن در اسلام
شبهات حول اسلام ; اسلام به زن ظلم کرده است…
تعداد افراد حاضر (آنلاین) در سایت
ما 86 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم