دلایل دعوت یمانیدلایل دعوت یمانی برای خداناباوران

طریق وحی (طریق انبیا) چیست؟

در این بخش قصد داریم پنجرۀ جدیدی را بگشاییم، وحی.

به کلام احمدالحسن دقت کنید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» (کهف: 110)
(بگو که من فقط بشری مثل شما هستم؛ به من وحی می‌شود که خدای شما خدای یکتاست؛ پس آنکه امید به لقای پروردگارش دارد باید عمل شایسته انجام دهد و هیچ‌کس را در پرستش پروردگارش شریک قرار ندهد.)

هر انسانی باید این را بفهمد که منطقی نیست که گوشش را از شنیدن صدای پشت دیوار ببندد و سپس از روی عناد و لج‌بازی، به کسانی که می‌شنوند بگوید: چیزی پشت دیوار نیست؛ چون لازم است که اول گوش خود را باز کنم و سعی کنم بشنوم و در آن هنگام اگر نشنیدم آن چیزی را که آن‌ها شنیدند، می‌توانم حکم به این بدهم که چیزی پشت دیوار وجود ندارد.

در حقیقت، طریق وحی راه برتر و شریف‌تری است و آغازش تصدیق به وجود حقیقت (خدای سبحان) است، ولی به مراحل بعد از تصدیق یعنی معرفت که علت آفرینش است نیز کشیده می‌شود[1]. آغاز این راه از آمادگی برای شنیدن حقیقت شروع می‌شود، پس از آن به ‌وسیلۀ تجرّد و اخلاص برای آن حقیقتی که این جهان را به وجود آورده تا جایی می‌رسد که روح انسان مستقیماً از آن حقیقت حکیم می شنود و برایش وجود و حکمت ثابت می‌شود و از آن به بعد، سفر خود را به ‌سمت معرفت آغاز کند؛ به ‌این ‌ترتیب از خدا و رسولانش از طریق وحی در رؤیا و کشف بشنود، بلکه کار به‌ جایی می‌رسد که انسان حتی صدای جمادات را هم می شنود[2]. این همان طریق انبیاء و اولیاء الهی است؛ و فرض آن است که همۀ فرزندان آدم باید همین طریق را بپیمایند، اما متأسفانه آن‌ها از خداوند رو بر می‌تابند، و در حالی ‌که خداوند آن‌ها را فرا می‌خواند، مشغول دنیا گشته و غافل می‌شوند؛ و چه‌ بسا اعمال خبیثی مانند دشمنی با اولیاء الهی انجام دهند تا زنگار، همۀ دلشان را فرا بگیرد و در نتیجه چیزی نشنوند و چیزی درک نکنند: «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» (مطفّفین: 4) (چنين نيست، بلكه آنچه می‌کردند دلشان را چون زنگار در برگرفته است.)

منبع: سید احمدالحسن، کتاب عقایداسلام، ترجمۀ فارسی، ص 12 و 13.

سخن پایانی

لُب مطلب اینکه: اثبات وجود، فقط با فرمول و دادۀ تجربی نیست. راه دیگری هم وجود دارد به اسم وحی. راهی که ابتدایش، تصدیق وجود است و ادامه‌اش…


[1]. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» (ذاریات، 56) (جن و انس را نیافریدم مگر برای این‌که مرا بپرستند)، یعنی؛ مرا بشناسند.
[2]. جمادات یا به‌ طور‌ کلی همه مواد، منشأ حیات باکتریایی و گیاهی و حیوانی هستند. همچنین همه مظاهر حیات (نسخ و رشد و حرکت) اگر در حدود همین عالم مادی به آن‌ها نگریسته شود، چیزی جز عملیات شیمیایی نیستند و در ‌نتیجه تفاوت حقیقی بین نبات و حیوان و باکتری و جماد وجود ندارد؛ و تفاوت تنها در نوع ترکیب این مواد است، به‌ گونه‌ای که آن ماده را شایسته عملیات تولید مثل (تبدل و تغیر) و نتایج عملیات تکامل می‌کند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دکمه بازگشت به بالا