مجموعۀ دگرگونی، انتخاب طبیعی و وراثت قطعاً به تکامل میانجامد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما.
از خداوند مسئلت دارم که در خیر و عافیت باشید.
پس از اینکه به اختصار بیان کردم که جهان مسطح است و طبق دستاوردهای علمی دقیق آغازی داشته و پس از آن گسترش یافته و هنوز هم در حال گسترش است، اکنون میخواهم به اختصار صحت نظریۀ تکامل را بیان کنم. پس از این توضیح ارزش نظرات بزرگان دین و جهالتهایی را که پیش کشیده و پنداشتهاند با آن ادله نظریۀ تکامل را رد کردهاند خواهیم شناخت.
در حقیقت آنها تا به امروز ناتوان از فهم این نظریه هستند چه برسد به توانایی برای ارائۀ هرگونه اشکال ارزشمندی بر نظریهای علمی که از موارد ثابت شدۀ علم جدید است و در مدارس و دانشگاههای معتبر جهان تدریس میشود و بهعنوان یگانه تفسیرکنندۀ علمیِ تکامل حیات و تنوع آن روی کرۀ زمین شمرده میشود.
در این صفحه به طرح برخی ادلۀ ژنتیکی بر صحت نظریۀ تکامل بسنده خواهم کرد. همچنین (قبل از این) قطعی بودن تکامل و تنوع حیات در صورت فراهم شدن عناصر تکامل و تنوع را بیان خواهم داشت. هرکس خواهان دلایل بیشتری است میتواند کتاب «توهم بیخدایی» را مطالعه نماید.
دلایل نظریۀ تکامل:
ترکیب دگرگونی، انتخاب طبیعی و وراثت قطعاً به تکامل میانجامد. برای ساده کردن موضوع چند مثال میآورم:
مثال:
نیاکان انسان اروپایی افرادی بودند که پوست تیرهای (سیاه) داشتهاند با این حال میبینیم امروزه پوست اروپاییها سفید و حتی با درجات مختلفی از سفیدی است، مثلاً سفیدی پوست مردم جنوب اروپا کمتر از شمال آن است.
دلیل این موضوع آن است که طبیعت نژادهای برتر را انتخاب میکند؛ اما انتخاب شدن پوست سفید توسط طبیعت میتواند علت سادهای داشته باشد اینکه نور خورشید باید از پوست عبور کند تا ویتأمین D ساخته شود، پوست تیره مانع عبور نور خورشید میشود یا شدت نور را کاهش میدهد. در اروپا که نور خورشید کمتر است کسانی که پوست تیره دارند به شدت در معرض خطر کمبود ویتأمین D قرار میگیرند و این مسئله تهدیدی برای زندگی و تولید مثل آنها به شمار میرود، به این ترتیب بقای اصلح شکل میگیرد.
از آنجا که دگرگونی در رنگ پوست قطعاً وجود دارد پوست روشن برگزیده میشود چرا که دارندۀ آن قادر است در محیطی که نور خورشید در آن کم است باقی بماند و زندگی کند و به این ترتیب فرایند غربالگری که فرایندی حتمی است نسلی پس از نسل دیگر روی میدهد تا رنگ پوست به آنچه که با محیط تناسب دارد برسد. این موضوع در مورد اندازۀ بینی، قد و دیگر صفات نیز صادق است.
مثال:
در جریان انقلاب صنعتی رنگ پروانهها از سفید به سیاه تغییر یافت، چرا که پروانهها از رنگ سفید خود برای استتار بر پوستۀ سفید رنگ درختان سود میجستند و از دید پرندگان مخفی میشدند ولی پس از وقوع انقلاب صنعتی در اروپا در برخی مناطق صنعتی، آلودگی ناشی از سوخت ذغال سنگ باعث سیاه شدن پوست درختان شد و پروانههای سفید رنگ در معرض دید پرندگان قرار گرفتند.
گروهی از پروانهها از جهشی که رنگ آنها را تیره میساختند برخوردار شدند و این دسته توانستند به خوبی مخفی شوند و باقی بمانند. به این ترتیب رنگ پروانهها در دورانی نه چندان طولانی تغییر یافت؛ چرا که دورۀ زندگی پروانهها کوتاه است و تغییر رنگ به زمانهای طولانی (مثلاً میلیونها سال) نیاز ندارد بلکه یک دورۀ نسبتاً کوتاه برای پدید آمدن صدها و هزاران نسل از آنها و نیز پدید آمدن تکامل زیستی در آنها کفایت میکند.
مثال:
طول گردن اجداد زرافهها مختلف و گردن برخی درازتر از دیگری بوده است. اگر فرض کنیم این زرافههای اولیه در محیطی زندگی میکردند که زرافههای گردن درازتر بیش از زرافههایی با گردن کوتاهتر میتوانستند غذا به دست آورند. طبیعت زرافههایی را که برای زندگی در آن محیط سازگاری بیشتری داشتند انتخاب میکرد و به همین دلیل زرافههای گردنکوتاه از گرسنگی میمردند یا به علت کمبود غذا نمیتوانستند جفتگیری و تولید مثل نمایند و یا قادر به تغذیۀ فرزندان خود نبودند.
به این ترتیب در این محیط تعداد زرافههای گردنکوتاه رو به کاستی میگذارد و چه بسا بهطور کلی منقرض شوند؛ در حالی که زرافههای گردندراز زنده میمانند و به خوبی زاد و ولد میکنند. در نتیجه تعداد زرافههایی که از ویژگی درازی گردن برخوردارند افزایش مییابد و آنها این ویژگیهای ژنتیکی را برای فرزندان خود به ارث میگذارند و نقشۀ ژنتیکی زرافهها ویژگی کوتاهی گردن را نسل به نسل کنار میگذارد.
این امور بدیهی به نظر میرسند و امروزه استدلال به آنها با استفاده از ژنها، همانند استدلال به چرخش زمین به دور خورشید طبق تصاویر گرفته شده واضح است. با این حال بسیاری از مردم فقط به این دلیل که اعتقاد دارند این مطالب با متون دینی در تعارض است آنها را انکار میکنند!
مثالی دیگر:
حیوانات درنده بهعنوان مثال گرگها همانند دیگر موجودات زنده در همه چیز تفاوتهایی دارند. اگر گرگها در محیطی قرار بگیرند که شکار از سرعت بالایی برخوردار باشد، گرگهای پا کوتاه و کُند از گرسنگی میمیرند و در نتیجه صفات خود را به نسل بعدی منتقل نمیکنند.
با گذشت زمان و در اثر انتخاب طبیعی در آن محیط گرگهایی با پاهای بلند و سرعت زیاد شکل خواهند گرفت. در محیط برفی فقط گرگهای سفید باقی خواهند ماند زیرا گرگهای تیره در معرض دید حیوانات شکارشونده قرار میگیرند و در نتیجه نمیتوانند غذای خود را صید کنند و از گرسنگی میمیرند، به همین دلیل رفته رفته رنگ موی گرگ سفید میشود.
چه بسا این وضعیت برای حیوانات شکارشونده نیز پدید آید، مثلاً رنگ سفید موی خرگوش حیوان را در استتار کمک میکند شاید اگر رنگ سفید خرسهای قطبی نبود این حیوانات در به دست آوردن غذا ناتوان میماندند؛ زیرا این رنگ حیوان را در مخفی شدن بسیار کمک میکند و هنگامی شکار او را میبیند که دیگر بسیار دیر شده است.
حیوان این رنگ سفید را یک شبه به دست نیاورده است بلکه قطعاً فرایند تکاملی مشابه تکامل پروانههای انقلاب صنعتی رخ داده است. هر دو این فرایندها پس از بروز جهشهای ژنتیکی که گزینۀ مناسب برای زنده ماندن و زیاد شدن یک ویژگی و تثبیت آن نسبت به سایر ویژگیها را در اختیار قرار میدهد حاصل شده است.
البته بنا به گفتۀ دکتر ایان استرلینگ زمان مورد نیاز برای به وجود آمدن خرس قطبی از خرس قهوهای تقریباً 150 هزار سال است که بسیار طولانیتر از زمان مورد نیاز در تکامل پروانههای انقلاب صنعتی است و همان طور که پیشتر اشاره کردم دلیل آن به درازی و کوتاهی دورۀ زندگی حیوان باز میگردد.
یک مثال دیگر:
امروزه همۀ ما میگوییم با اینکه از لحاظ معماری فنآوری و پزشکی به پیشرفتهای زیادی دست یافتهایم؛ ولی مشکلات بهداشتی و سلامتی ما بیشتر شده و بیماریها فراوانتر و پیچیدهتر شدهاند. همۀ ما (و چه بسا برخی پزشکان نیز) یک صدا میپرسیم: علت چیست؟! در حالی که یکی از دلایل این موضوع، واضح و بسیار ساده است: ما با پیشرفت خود یکی از طرفین معادلۀ تکامل در خصوص نوع انسانی (از نظر جسمانی) را به هم زده و ملغی نمودهایم و آن همان انتخاب طبیعی است.
بیشتر توضیح میدهم: یک بیماری ارثی مانند دیابت را در نظر میگیریم، رعایت کردن مراقبتهای بهداشتی (پزشک + آزمایشگاه + کارشناسان + داروساز + دارو و …) باعث میشود زندگی بیمار مبتلا به دیابت طولانیتر شود تا جایی که وی میتواند به حد بلوغ رسیده تولید مثل کند و ژنهای خود را به فرزندانش منتقل نماید. این موضوع باعث میشود تعداد افرادی که دارای این ژنها هستند بین ما افزایش یابد و به این ترتیب ما با پیشرفت خود انتخاب طبیعی را ملغی کردهایم.
اگر ما مراقبتهای بهداشتی و درمانی را در این معادله دخالت نمیدادیم انتخاب طبیعی روی میداد و در نتیجه بسیاری از افراد مبتلا به دیابت پیش از آنکه بالغ شوند و بتوانند تولید مثل کنند میمردند و به این ترتیب آرام آرام تعداد افراد حامل این نوع ژنها رو به کاستی میگذاشت.
همچنین از آنجا که ما امروزه در خانههایی عموماً مستحکم زندگی میکنیم بسیاری از افراد نمیتوانند مشکلات زندگی در محیط طبیعی از قبیل مقاومت در برابر میکروبها یا نیش حشرات را تحمل کنند.
تحقیقاتی دربارۀ قتل عام بیولوژیکی که قبلاً برای ساکنان بومی قارههای جدید روی داده صورت گرفته است. این کُشتار به دلیل وجود میکروبهای نهفته در حیوانات خانگی که مهاجران جدید آنها را با خود به قارههای مزبور آوردهاند روی داده است؛ در حالی که اروپاییها برای زندگی با آن میکروبها سازگاری یافته و در برابر آنها مقاوم بودند و ساکنان بومی قارههای جدید نتوانستند در مقابل این میکروبها مقاومتی از خود نشان دهند که باعث تغییر و بازسازی ساختار بدن آنها بر اساس نظام تکامل گردید.
- تاریخ انتشار پیام در صفحه فیسبوک سید احمد الحسن(ع): 27 فوریه ۲۰۱۴