وصیت رسول خدا(ص) و اسباب هجوم به خانۀ فاطمه(س)
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله
سلام و رحمت و برکات خدا بر شما
نیمۀ ماه جمادی الاول مصادف با یاد شهادت فاطمۀ زهرا(صلوات خدا بر او) است؛ در حالی که متأثر از جراحتی بود که در اثر تعرض به خانۀ محمد فرستادۀ خدا(ص) (بهواسطۀ هجوم عمر و جماعت همراهش) به ایشان وارد شد.
امیدوارم خداوند به مؤمنان توفیق برپایی مجالس عزا در سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم جمادی الاول و بیان ماجرا و چگونگی حملۀ عمر به خانۀ رسول خدا(ص) و تهدید به سوزاندن آن همراه کسانی که در آن بودند (یعنی علی و فاطمه و کودکانشان(صلوات خدا بر آنان)) عطا فرماید.
انتظار دارم بزرگواران و مشایخ طلاب حوزۀ مهدوی (خداوند محفوظشان بدارد) و دیگر مردان و زنان مؤمن (خداوند حفظشان فرماید) حقیقت واقعۀ هجوم به خانۀ فاطمه(صلوات خدا بر او) را بیان کنند؛ آنگونه که هست و آنگونه که رخ داده است و با دلایل و اثبات تاریخی از کتابهای مخالفان[1]، بدون گفتن ناسزا یا دشنام یا لعن و نفرین به مهاجمان.
اجازه دهیم مسلمانان شریف با خود انصاف پیشه کنند و بر اساس عدالت میان فاطمه دختر محمد(ص) سیدۀ بانوان جهانیان و کسانی که به خانهاش یورش برده، مسبب آزار و شهادتش شدند حکم کنند و به جستوجوی اسباب و عللی بپردازند که منجر به این هجوم شد؛ اسبابی که محور و اساسش وصیت رسول خدا حضرت محمد(ص) بود، همان وصیتی که آن را بازدارندۀ امت از گمراهی توصیف فرمود؛ آن هنگام که رسول خدا(ص) خواست وصیت را برای عموم مردم در روز پنجشنبه (در حالی که در بیماری منجر به وفاتش قرار داشت) بنویسد و عمر و دار و دستهاش به جنابش اعتراض کرده رسول خدا(ص) را به اینکه هذیان میگوید (یعنی خرفت و کودن شده است) متهم میکنند و مصیبت مشهور پنجشنبه واقع شد.
در نتیجه رسول خدا(ص) از نوشتن این نوشتار بازدارنده برای کسانی که در روز پنجشنبه آن را نپذیرفتند روی گرداند و پس از آن در شب وفاتش برای کسانی نوشت که آن را پذیرا بودند. شکر خدا که علی(ع) (نگارندۀ این نوشتار) و امامان از فرزندانش(صلوات خدا بر آنان) آن را حفظ و برای امت بیان کردند و این نوشتار به شیخ طوسی(رحمه الله) رسید و او آن را در کتاب «الغیبة»[2] نقل کرد و راویانش را با صفت «خاصه» یعنی شیعیان مؤمن توصیف کرد و به این صورت صدق و راستگوییشان اثبات میشود؛ چرا که هیچ نکوهشی برای آنان ثابت نشده است.
به این ترتیب «وصیت» برای کسی که با سند استدلال میکند «صحیحالسند» است؛ کما اینکه وصیت قرینه و تواتر معنوی هم دارد و به این ترتیب صحت صادر شدنش اثبات میشود و از آنجا که چنین توصیف شده که بهتنهایی کافی است تا امت را از گمراهی باز بدارد، محال است توسط افراد دیگری غیر از صاحبانش که در آن ذکر شدهاند مورد ادعا قرار گیرد؛ زیرا اگر امکان ادعای وصیت توسط غیر صاحبانش وجود داشته باشد خداوند سبحان و متعال که آن را (بهتنهایی) به اینکه برای بازداشتن از گمراهی کافی است توصیف فرموده متهم به کذب و دروغگویی خواهد شد؛ چرا که او به بازدارنده بودن آن از گمراهی خبر داده در حالی که بازدارنده نبوده است! یا متهم میشود به جهل و نادانی نسبت به غیب یا ناتوانی از حفظ و نگهداری از ادعا توسط افراد باطل قبل از ادعای آن توسط صاحبش؛ در حالی که ساحت او (سبحان) از آنچه باطل پیشگان میگویند بسی به دور است!
خوشا به حال کسانی که به وصیت رسول خدا محمد(ص) تمسک میجویند و وای بر کسانی که با وصیت رسول خدا محمد(ص) در همان ابتدا به نبرد برخاستند و برای جلوگیری از نوشتنش تلاش کردند و گفتند او هذیان میگوید؛ به این دلیل که اسم علی(ع) (نخستینِ اوصیا) در آن بود.
وای بر کسانی که امروز در مبارزه علیه وصیت از آنها تبعیت میکنند و به هر تلاش زشتی (که علت آن نحوستشان است) برای اشکال گرفتن به وصیت رسول خدا حضرت محمد(ص) متوسل میشوند، تنها به این دلیل که اسم احمد اولین مهدیین در آن است.
- تاریخ انتشار پیام در صفحه فیسبوک سید احمد الحسن(ع): 18 مارس 2013
پینوشتها:
[1] – بهعنوان مثال نگاه کنید به: کتاب الامامة و السیاسة، ابن قتیبة، ج1، ص19، تحقیق الزینی؛ تاریخ بلاذری، ج1، ص587؛ تاریخ طبری، ج2، ص443؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج3، ص975.
[2] – غیبت، طوسی: ص150، تحقیق عبادالله تهرانی، در چاپ فارسی، ص300.