ماجرای ملا ابوحیّه (حیة = مار)
پیام صفحه فیسبوک سید احمد الحسن(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما
مایلم اتفاقی را که روزی برایم رُخ داد برای شما نقل کنم:
در یکی از روزها شیخ حیدر زیادی ـخدا حفظش کندـ را دیدم که اندوهگین و رنجور به نظر میرسید. گفتم چرا اینچنین هستی؟ گفت: از آنچه میبینم که بر شما میگذرد. شما در میان این جاهلانی هستی که مردم را فریب دادهاند همان طور که ملا ابوحیه (حیّه یعنی مار) مردم را فریب داده بود. گفتم: داستانش چیست؟
شیخ حیدر ـخدا حفظش کندـ گفت: «در روستایی در ریف، مُلایی (یعنی مردی دینی) وجود داشت که در مسجد برای مردم سخنرانی میکرد و گاهی هم به آنان دروغ میگفت. وقتی نظام آموزشی تغییر کرد دولت، معلمی به روستا فرستاد تا به اهالی روستا خواندن و نوشتن بیاموزد. وقتی ملا این را شنید، با خود اندیشید اگر اینها خواندن و نوشتن بیاموزند، کتاب میخوانند و خواهند فهمید که من به آنها دروغ میگفتم و چه بسا دیگر به من احترام نگذارند و کارم به پایان خواهد رسید؛ پس تصمیم گرفت مردم را فریب دهد. او مردم و معلمی را که دولت برای آموزش خواندن و نوشتن بهسویشان فرستاده بود جمع کرد و به مردم گفت: ای مردم! این معلم خواندن و نوشتن نمیداند؛ پس چگونه میخواهد به شما و فرزندانتان بیاموزد؟
معلم به او گفت: چگونه من نمیدانم در حالی که فارغالتحصیل دانشگاه تربیت معلم هستم. ملا به او گفت: اکنون خواهیم دید و مردم قضاوت خواهند کرد. ملا یک کاغذ و قلم به معلم داد و به او گفت: بنویس مار. معلم کلمۀ مار را با سه حرف بهشکل صحیح نوشت. سپس ملا شکل مار را در برگهای دیگر کشید و هر دو برگه را در برابر مردمی که خواندن و نوشتن نمیدانستند قرار داد و گفت: ای مردم، شما قضاوت کنید؛ آیا آنچه در برگۀ من هست «مار» است یا آنچه در برگۀ این معلم؟ گفتند: البته آنچه در برگۀ تو هست، ای ملا. ملا به آنها گفت: آیا به شما نگفتم این معلم خواندن و نوشتن نمیداند؟ حالا برخیزید و او را بیرون کنید؛ زیرا در او هیچ سودی نیست. آنها هم برخاستند و آن معلم را بیرون کردند.»
امیدوارم کسانی که خود را مراجع مینامند یا همان ملا ابوحیهها این بار در برابر من پیروز نشوند، نیرنگ خود را برای مردم تکرار نکنند و مردم را در جهل و نادانی نگه ندارند.
ای سختنیرو و ای سخت کیفردهنده! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! همۀ خلقت در برابر بزرگیات خوار و ذلیل شدند؛ پس کفایت کن مرا از شرّ خلق خودت. ای نیکوکار! ای عطاکننده! ای نعمتبخش! ای فضیلتبخش! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! بهراستی که من از ظالمان هستم. پس ما اجابتش کردیم و از غم نجاتش دادیم؛ و ما مؤمنان را اینچنین نجات دهیم؛ و صلوات خدا بر محمد و آل پاک و طاهرش.
- تاریخ انتشار پیام در صفحه فیسبوک سید احمد الحسن(ع): 17 دسامبر 2012