کتاب پیک صفحه (مجموعه پیام‌های صفحه فیس‌بوک سید احمد الحسن)

توقفگاه پنجم: گیلگمش پسر نانسونا، مادر گریان بر دموزی!

دموزی:

«قلبم سوگوار و غم‌زده رو به دشت نهاد،
منم بانوی عالی‌مقام، همان ‌که سرزمین دشمنان را درهم می‌کوبد،
منم نانسونا، مادر آن سرور بزرگ،
منم کِشِتن، خواهر جوانمرد مقدس،
قلبم سوگوار و غم‌زده رو به دشت نهاد،
به مکان جوانمرد رفت،
به جایگاه دموزی،
به جهان زیرین، مأوای چوپان،
قلبم سوگوار و غم‌زده رو به دشت نهاد،
به ‌جایی که جوانمرد، آنجا به بند کشیده شد،
به ‌جایی که دموزی در آن اسیر شد،
قلبم سوگوار و غم‌زده رو به دشت نهاد
[1]

گیلگمش:
خطاب انکیدو به گیلگمش:
«تو همان یگانه‌ مردی،
تویی که مادرت تو را آبستن شد،
مادرت نانسون تو را به دنیا آورد،
انلیل تو را برتر از مردم قرار داد، و پادشاهی بر مردمان را برایت مقدر ساخت
[2]

در حماسۀ گیلگمش می‌توان تاریخ آیندۀ بشریت را خواند، نه (آن‌گونه که برخی شارحان حماسه چنین گمان کرده‌اند) تاریخ گذشته را. همچنین در این حماسه می‌توان داستان نجات‌ دهندۀ نوع انسان از حیوانیتش را خواند؛ حیوانیتی که متأسفانه همیشه و به‌ گونه‌ای مقتدرانه در صحنه حضور دارد، به‌ویژه هنگام وقوع رویارویی‌های بزرگ.

«کمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ» (مانند آن خر است که کتاب‌هایی را حمل می‌کند، بد داستانی است داستان مردمی که…).[3]

«کمَثَلِ الْکلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَث ذَلِک مَثَلُ الْقَوْمِ» (مَثَل او چون مَثَل آن سگ است که اگر به او حمله کنی، زبان از دهان بیرون آورد و اگر رهایش کنی باز هم زبان از دهان بیرون آورد؛ مثل آنان که…).[4]

«وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِک شَرٌّ مَّکانًا» (و برخی از آنان را به‌صورت بوزینه و خوک در آورده و طاغوت را پرستیدند؛ اینان‌اند که در بدترین جایگاهند).[5]

آن منجی‌ای که طی هزاران سال نام نیکش منتشر و معروف شده و خبرش قاره‌ها را درنوردیده و از بین‌النهرین به شمال آفریقا رسیده است، تصاویر رمزگونه‌اش در آثار باستانی مصر مشاهده می‌شود.

«تصویر مردی قائم (ایستاده) که با کمال سنگینی و متانت، دو گاو نرِ ایستاده را بر دست گرفته است؛ یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپش. این تصویر را بر تعداد زیادی از آثار باستانی بابلی می‌بینیم و به‌طور معمول به نبرد “گیلگمش” با حیوانات وحشی اشاره دارد[6]

گیلگمش در این حماسه‌ (دو سومش خداست) و داستان او را که صاحب طوفان دوم است‌، با ماجرای جد سومری‌اش زیوسودرا (نوح‌(ع)) و اوتناپیشتیم بابلی (نوح‌(ع))، صاحب طوفان اول مرتبط می‌یابیم؛ حتی چه‌ بسا مهم‌ترین سفر گیلگمش در حماسه سفر وی برای دیدار با جدش نوح‌(ع) (اوتناپیشتیم جاودان) همراهِ خدایان است و از او رازی را می‌پرسد که با آن می‌تواند از یک‌سوم انسانی‌اش رهایی یابد تا همچون جدش نوح‌(ع) با خدایان جاودان بماند؛ یا به‌ عبارت‌ دیگر: با شایستگی اسمش را در طومار زندگی ابدی درج کند و از لحاظ روحی جزوِ جاودانان باشد؛ بنابراین مسئله به روحش (که دو‌سومش الهه است‌) بستگی دارد و او می‌خواست یک‌سوم باقیمانده‌ را نیز مانند آن دو‌سوم کند. برخلاف پندار برخی مفسران حماسه، این موضوع هیچ ارتباطی با جاودانگی جسمانی ندارد.

در بعضی متون به‌روشنی می‌بینیم که گیلگمش همان منجی و نماد عدالت است که همه منتظر او هستند و قصه‌اش دهان‌ به‌ دهان بازگو می‌شود:
«دلاوران اوروک ناگزیر در اتاق‌های خود، مغموم و معترض ماندند.
گیلگمش هیچ فرزندی برای پدر خویش باقی نگذاشت،
و ستم‌های شبانه‌روز او بر مردم پایانی نداشت؛
اما گیلگمش حامی و نگهدار اوروک است،
حصار و حامی،
او پشتیبان ماست: نیرومند، زیبا و حکیم،
گیلگمش هیچ دوشیزه‌ای را برای محبوبش باقی نگذاشت،
نه دختر جنگجو و نه نامزد قهرمان
[7]

برخلاف تصور برخی سومرشناسان، معقول نیست مراد از این قطعه‌ها دست‌درازی گیلگمش به ناموس‌های مردم یا ستم‌ورزی به آن‌ها باشد؛ چرا‌ که در این صورت حماسه کاملاً متناقض خواهد شد؛ زیرا گیلگمش در ابتدا با والاترین صفاتی که می‌توان یک حاکم عادل را با آن‌ها توصیف کرد یاد می‌شود؛ حتی در همین سطرها نیز او حکیم توصیف می‌شود. حال چگونه ممکن است یک پادشاه حکیم، به ناموس‌های رعیت خود تجاوز کند و به آن‌ها ظلم و ستم روا دارد؟!

بخش بعدی حماسه نیز گیلگمش را با صفاتی والا همچون ایثار، شجاعت و اخلاص می‌ستاید؛ بنابراین چنین متونی یا عمداً تحریف شده‌اند یا رمزگونه‌اند و در نتیجه به تفسیر و توضیح نیاز دارند.

اگر متن را با دقت بخوانیم درمی‌یابیم که منظور همان نجات‌دهندۀ نوع انسان از حیوانیتش است؛ نجات‌دهندۀ نوع انسان ‌که همۀ امت‌ها قصۀ او را بازگو می‌کنند؛ زیرا اگر چه امت‌هایی که پیش از زمان مبعوث‌ شدن او زندگی می‌کرده‌اند، فاقد آمادگی کافی برای استقبال از او بوده‌اند، ولی دست‌کم افرادی در آن امت‌ها وجود داشته که چه‌ بسا این داستان ‌که آن را سینه‌ به‌ سینه بازگو می‌کنند، آن‌ها را نجات دهد.

او همان‌ کسی است که ایشان را به خدا مرتبط می‌سازد و دروازۀ آسمان را می‌گشاید تا هر کس بخواهد، وحی عظیم را که آشنا‌کنندۀ وی با حقیقتی وجدآور است بشنود؛ همان حقیقتی که ما را از عدم پدیدار ساخت؛ همان حقیقتی که ما آفریده شدیم تا آن را بشناسیم؛ بنابراین او همه را به خدا مشغول خواهد ساخت نه به خودش؛ چرا که اگر وی ایشان را به خودش مشغول و سرگرم سازد (بدون آنکه هوشیارشان نماید‌) میان او و هر طاغوت ستمگری که در پیِ شهرت و آوازه است تفاوتی نخواهد بود.

اکنون به‌‌خوبی می‌توانیم دریابیم که چرا «دلاوران اوروک ناگزیر در اتاق‌های خود، مغموم و معترض ماندند» و چرا «گیلگمش هیچ فرزندی برای پدر خویش باقی نگذاشت و گیلگمش هیچ دوشیزه‌ای را برای محبوبش باقی نگذاشت و نه دختر جنگجو و نه نامزد قهرمان»؛ زیرا آن‌ها جملگی دل‌‌بستۀ خداوند سبحان شدند و به او تعلق‌خاطر یافتند.

گیلگمشِ نجات‌‌دهنده آمد و برای این نجات‌یافتگان که در زمانی مشخص پدیدار خواهند شد، دروازۀ وحی عظیم را گشود و به آن‌ها آموخت که چگونه به خدا دل‌بسته شوند، چگونه خدا را دوست بدارند و او را در همه‌چیز ببینند و بشنوند. اگر به آثار سومریان مراجعه کنی اشتیاق آن‌ها را نسبت به این امور درخواهی یافت. «او گیلگمش است یعنی: جنگجویی که پیشاهنگ است و مردی که بذرهای درختی جدید خواهد بود

گیلگمش شخصیت مقدس سومریان یا اکدیان (بابلیان و آشوریان) و بسیاری از ملل جهان باستان به شمار می‌رود. در حماسۀ گیلگمش وی به‌‌دقت توصیف شده است: «دو‌سوم او از خدایان است و یک‌سوم از انسان»؛ یعنی در وجود او نور بر جنبۀ تاریکی یا منیت غالب است؛ ولی در نهایت او به‌دنبال یافتن رمز نهایی رهایی از این ظلمت و تاریکی است. حتی معنای اسم گیلگمش نیز به وظیفۀ او دلالت دارد جنگجویی که پیشاهنگ است.

در حماسه:
او جنگجویی است که شیطان هومبابا را کشت؛
و او جنگجویی است که ایشتار (دنیا) را تحقیر کرد؛
و او جنگجویی است که بر نفْسش پا گذاشت؛
و نیز او همان‌ کسی است که بذر درخت انسانیت جدیدی خواهد بود که بر حیوانیتش پیروز می‌شود.

«معنای دقیق اسم گیلگمش مشخص نیست. در بعضی متون اکدی به “جنگجویی که پیشاهنگ است” معنا شده است. احتمالات دیگری برای این اسم سومری وجود دارد، به‌ معنای “مردی که بذرهای درخت جدید خواهد بود” یعنی مردی که خانواده‌ای خواهد ساخت[8]

شاید یکی از بزرگ‌ترین تخریب‌هایی که گریبان‌گیر این حماسه شده، پایین‌ آوردن سطح شخصیت‌های حماسه و انطباق نادرست آن‌ها بر مصادیق غلط باشد؛ مانند پایین‌ آوردن آن‌ها در حد پادشاهانی که اسامی آن‌ها در فهرست پادشاهان قید شده است. مثلاً وقتی شخصیت گیلگمش حماسی به گیلگمش پادشاه نسبت داده می‌شود (با وجود تفاوت در اسامی پدران و نسب آن‌ها) دقیقاً مانند این است که کسی امروز داستان مهدیِ حماسی را که حضرت محمد(ص) در روایات بسیاری ذکر فرموده‌اند، بخواند و بگوید بیش از هزار سال پیش پادشاهی در دولت عباسی وجود داشته که نامش مهدی بوده و مقصود از مهدی در حماسۀ اسلامی همان پادشاه عباسی است.

این اتفاقی است که متأسفانه به ‌دفعات برای گیلگمش رخ داده است، حال آنکه برخی کارشناسان متخصص در آثار باستانی سومری تصریح کرده‌اند که فقط با استناد به تشابه اسامی، صحیح نیست گیلگمشِ حماسی را همان گیلگمشِ تاریخی بدانیم.

شارل ویرلو می‌گوید:
«بنابراین دلایلی وجود دارد که ما را مطمئن می‌سازد به اینکه در زمان‌های بسیار دور، پادشاهی به‌نامِ (گیلگمش) بوده و این اسم در فهرست پادشاهان اوروک که به‌تازگی کشف شده مندرج است؛ ولی برخلاف انتظار در ابتدای فهرست قرار ندارد؛ بنابراین گیلگمش تاریخی هیچ سلسله‌ای بنیان ننهاده، بلکه در شمار پادشاهانی بوده است که ما از لحاظ تاریخی به‌ جز اسامی‌شان چیز دیگری از آن‌ها نمی‌دانیم. به‌ هر حال (گیلگمشی) که تاریخ دو خط دربارۀ او مطلب نگاشته نظر ما را به خود جلب نمی‌کند؛ برخلاف گیلگمشی که شعر اسطوره‌ای او به ما رسیده است[9]

به نظر من حماسۀ گیلگمش که پادشاهان سومر، اکد، بابل و حتی آشور آن را در کتابخانه‌هایشان قرار می‌داده‌اند و به آن توجه ویژه‌ای داشته‌اند و از دید ایشان و مردم جایگاهی همچون تعویذ یا کتاب مقدس داشته، در خورِ آن است که مورد اهتمام قرار گیرد و درباره‌اش تحقیق و پژوهش شود که آیا این حماسه بیان داستان شخصیتی است که خواهد آمد و سومریان، اکدیان، بابلیان و آشوریان به‌عنوان یک منجی و رهایی‌بخش منتظر او هستند؟

طه باقر می‌گوید:
«گیلگمشِ قهرمان همان کسی است که نامش به بسیاری از آداب و رسوم امت‌های کهن راه یافته یا کارهای او به قهرمانان دیگر ملت‌ها منتسب می‌گردد؛ مانند هراکلیوس، اسکندر، ذوالقرنین و ادیسیوس قهرمان ادیسه[10]

وی همچنین می‌گوید:
«شگفتا! این گیلگمش کیست که چون الگویی نمونه، مقتدای قهرمانان دیگر امت‌هاست؟!»

و دکتر شارل ویرلو می‌گوید:
«مصریان در زمان‌های کهن شخصیتی را که ما در پیِ آن هستیم می‌شناخته‌اند. در بیابان نیل در کوه اراک خنجری پیدا شده که تیغ آن از سنگ خاراست، نه از معدن، و دستۀ آن از عاج است. بر یک‌طرف آن تصویر مردی ایستاده قرار دارد که با کمال سنگینی و متانت، دو گاو نرِ ایستاده را بر دست گرفته است؛ یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپش و این تصویر را در بسیاری از آثار باستانی بابلیان می‌بینیم که به نبرد (گیلگمش) با حیوانات وحشی اشاره دارد[11]

بنابراین گیلگمش صرفاً شخصی عادل یا نیکوکار یا پادشاه یا کسی که در روزگاری پادشاه خواهد شد نیست؛ بلکه وی شخصیتی جهانی بوده و طبق آنچه آثار کهن برای ما نقل کرده‌اند، الگویی است که قهرمانان ملت‌ها به او اقتدا می‌کرده‌اند. جهانی‌ بودن شخصیت گیلگمش، تنها توضیحی است که می‌تواند وجود نسخه‌های مختلفی از حماسۀ گیلگمش در کشورهای مختلف و حتی به دیگر زبان‌ها را تفسیر و رمزگشایی کند.

«شاید بهترین دلیل بر تأثیرگذاری عمیق و شگرف این حماسه بر تفکرات مردم تمدن‌های کهن، گسترۀ وسیعی است که این حماسۀ دنیای کهن در آن منتشر شده است. در خصوص ساکنان عراق باستان، دست‌ به‌ دست‌‌ شدن این حماسه فقط به مردم بخش‌های جنوبی و میانی عراق یعنی همان‌ جایی که به‌نام سرزمین سومر و اکد معروف است محدود نشد؛ بلکه به بخش شمالی یعنی سرزمین آشور نیز سرایت کرد.

از هزارۀ دوم قبل از میلاد، زمان شکوفایی تمدن بابلی در دوران بابل باستان، نسخه‌های بسیاری از آن در شهرهای بزرگ عراق باستان یافت شده است. در خصوص سرزمین آشور طبق آخرین گزارش کاملی که به ما رسیده، متون حماسه در خزانۀ کتاب‌های پادشاه آشوری آشور بانی‌پال معروف یافت شده است. در خصوص مراکز تمدن‌های کهن، پیش‌تر گفتیم که کاوشگران نسخه‌های زیادی از قسمت‌هایی از این متون را در مناطق دورافتاده‌ای همچون آناتولی، خاستگاه تمدن هیتی‌ها پیدا کرده‌اند. برخی از این متون به زبان بابلی کهن نگاشته شده است؛ همچنین ترجمه‌هایی از آن به زبان‌های هیتی و هوری نیز به دست آمده است. اخیراً در جریان کشفی هیجان‌انگیز، نسخه‌ای از برخی فصول حماسه در یکی از شهرهای فلسطین باستان به‌نام (مجدو) که در تورات نیز معروف است پیدا شده که تاریخ این نسخۀ کوچک به حدود قرن چهاردهم قبل از میلاد بازمی‌گردد[12]

قصۀ حماسی گیلگمش در مطلع خود، گیلگمش را به‌صورت زیر توصیف می‌کند و دربارۀ او همه‌چیز را خلاصه‌وار در چند سطر کوتاه بیان می‌دارد که به‌مثابه شناساندن شخصیت و وظیفۀ گیلگمش است.

لوح اول:
«او کسی است که همه‌چیز را دید؛ پس ای سرزمین من با یاد او آواز سر ده!
او کسی است که از هرچیز خبر داشت و از عبرت‌هایش بهره‌مند شد،
و او حکیم و عارف به هر چیزی است،
رازها را دید و باطن‌های پنهان را شناخت،
و اخبار روزهای پیش از طوفان بزرگ را آورد،
راه درازی به دوردست‌ها سفر کرد تا رنج‌ها و سختی‌ها بر او فرود آمد،
همۀ رنج‌ها و خبرهایش را بر سنگ نقش کرد

روشن است که این متن فردی عالم را توصیف می‌کند که: «همه‌ چیز را دید همه‌ چیز را دریافت حکیم، دانا، رازها را دید و باطن‌های پنهان را شناخت» یا آموزگار مهمی است که علوم با اهمیتی را همراه خود آورده و آن‌ها را به‌ گونه‌ای نقش خواهد کرد که بین مردم باقی بماند: «همۀ رنج‌ها‌ و خبرهایش را بر سنگ نقش کرد».

اگر به متن دینی وارد‌ شده دربارۀ مهدی مراجعه کنیم در می‌یابیم که امام صادق‌(ع) می‌فرماید: «علم بیست‌‌و‌هفت حرف است و همۀ آنچه پیامبران آورده‌اند تنها دو حرف است و مردم تا کنون جز آن دو حرف را نشناخته‌اند. هنگامی‌که قائم ما قیام کند، بیست‌‌و‌پنج حرف دیگر را نمایان نموده و آن را بین مردم نشر می‌دهد و آن دو حرف را نیز ضمیمه می‌کند و بیست‌وهفت حرف را منتشر می‌سازد[13]

  • تاریخ انتشار پیام در صفحه فیس‌بوک سید احمد الحسن(ع): 21 دسامبر 2012

پی‌نوشت‌ها:
[1]. ایشتار و مصیبت تموز، د. فاضل عبد‌الواحد علی.
[2]. نبرد گیلگمش، طه باقر.
[3]. جمعه، ۵.
[4]. اعراف، ۱۷۶.
[5]. مائده، ۶۰.
[6]. اساطیر بابل، شارل ویرولو.
[7]. حماسۀ گیلگمش،طه باقر.
[8]. حماسۀ گیلگمش، طه باقر.
[9]. اساطیر بابل و کنعان، ویرلو.
[10]. حماسۀ گیلگمش، طه باقر.
[11]. اساطیر بابل و کنعان، ویرولو.
[12]. حماسۀ گیلگمش، طه باقر.
[13]. بحار‌الانوار، ج‌52، ص‌336.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا