آیا روش علمی نظریۀ خلقت یکباره یا چندباره را میپذیرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما.
از خداوند میخواهم در خیر و عافیت باشید.
کسی که دارای پیشینۀ علمیِ هرچند اندک در موضوع تکامل و چگونگی وقوع آن باشد یا کتابهای یک دانشمند متخصص در موضوع تکامل را مطالعه کرده و به پاسخهای او به اشکالات دقت نموده باشد یا حتی کتاب داروین را که در قرن نوزدهم نوشته شده و در آن تعداد زیادی اشکال مطرح نموده و خودش به آنها پاسخ داده است بخواند، سپس نوشتههای افرادی که خود را مرجع و رجال دینی به شمار میآورند مطالعه نماید درمییابد که اینها افرادی هستند که دربارۀ آنچه اطلاعی از آن ندارند سخن میرانند.
آنها حتی نمیدانند تکامل طبق آنچه زیستشناسان تکاملی مطرح میکنند چیست و چگونه رخ میدهد! و حتی آن را به گونهای نادرست و معکوس درک کرده، سپس بر اساس همین فهم نادرست اشکالاتی را بهصورت کاملاً ابتدایی و سطحی ایراد مینمایند. این عده گاه حتی همان اشکالات داروین را که خودش در کتاب خویش مطرح نموده و به آنها پاسخ داده است بیان میکنند.
البته ما این موضوع را در بیان اشکالات سطحی و بیمایۀ آنها بر قوانین و ساز و کارهای زمینشناسی تاریخی در خصوص طبقهبندی دقیق لایههای قدیمیتر زمین با اینکه نیاز به استدلال چندانی ندارد شرح دادیم. یا اشکال آنها بر نظریۀ تکامل که به ختنه کردن کودکان و اینکه چرا به ارث برده نمیشود و یا به میمونی که راه رفتن را تعلیم میبیند چرا این صفت راه رفتن را به فرزندانش ارث نمیدهد!
هنگامی که مردم عامه که چیزی از معنای تکامل نمیدانند این مطالب را بخوانند ممکن است فریفته شوند؛ ولی این اشکالات از دید کسانی که نظریۀ تکامل را میدانند و با چگونگی وقوع آن آشنا هستند بسیار سطحی و پیش پا افتاده به شمار میروند.
صفاتی که از طریق وراثت به نسل بعدی منتقل میشود صفاتی است که در نقشۀ ژنتیکی جاندار ثبت شده است نه صفات اکتسابی، مانند راه رفتن میمون آموزش دیده یا ختنه شدن نوزاد. این موضوعات برای زیستشناسان تکاملی کاملاً بدیهی و پیش پا افتاده است.
این کسانی که بر نظریۀ تکامل ردیه میزنند چنین میپندارند که زیستشناسان تکاملی میگویند اندام مرکب و پیچیده نظیر چشم از طریق یک جهش پدیدار شده است؛ در حالیکه حتی داروین نیز قائل به چنین سخنی نیست چه برسد به دانشمندان کنونی! این معترضان ابتدا باید برای آنچه در دانشگاههای معتبر سراسر جهان تدریس میشود پاسخ ارائه کنند حال آنکه در این دانشگاهها گفته نمیشود که اندام مرکب و پیچیده نظیر چشم از طریق یک جهش پدیدار شده است و نه حتی با دهها یا صدها جهش.
حقیقت آن است که این افراد از الفبای تکامل بیاطلاعند و آن را بهصورت تحریف شده عرضه میدارند و میخواهند بر مبنای فهم غلط خود این نظریه را رد کنند. چنین شیوهای باعث میشود خوانندگان این کتابها احساس نفرت و بیزاری کنند و چنین دریابند که گویندگان چنین کلماتی بهطور کامل نه تنها در برابر تکامل بلکه حتی در برابر جریان الحادی و خدا ناباوری نیز بهطور کامل شکست خوردهاند، همان کسانی که میکوشند جریان خدا ناباوری را با نظریۀ آفرینش ناگهانی به جای تکامل رو به رو کنند تکاملی که هیچ تعارضی با علم زیستشناسی، زمینشناسی تاریخی و باستانشناسی ندارد. حتی متون صریح دینی نیز با گفتههای آنان در تعارض است.
هنگامی که در بخشهای بعدی به متون دینی (نظیر قرآن) برسیم به وضوح روشن خواهد شد که آفرینش بهصورت مرحلهای و طی فرایند تکامل صورت پذیرفته است. فقط یک پرسش میتواند نظریۀ آفرینش دفعی و بدون تکامل را از اعتبار بیاندازد؛ اینکه در زمینشناسی تاریخی بهطور قطعی ثابت شده است که هر چه لایههای زمین قدیمیتر باشد، دربرگیرندۀ جانواران سادهتر و هر چه این لایهها جدیدتر باشد حاوی موجوداتی پیشرفتهتر از قبلیها است.
این موضوع از باکتری شروع میشود و به یوکاریوت، چندسلولیها، ماهیهای باستانی، مهرهداران، ماهیها، دوزیستان، حیوانات خشکی و سپس به پستانداران میرسد و در ادامه از گوناگونی پستانداران و حجیم شدن بدن آنها سر درمیآورد.
چرا خداوند موجودات را به صورت تدریجی در دورههای زمانی مختلف آفریده و در هر دوره گروه بزرگی از حیوانات متعدد را که از پیشینیان خود پیشرفتهتر و تکامل یافتهترند خلق کرده است به گونهای که هر کس آنها را ببیند تصور میکند که از پیشینیان خود تکامل یافتهاند؟ آیا همان طور که این منکران نظریۀ تکامل مدعی هستند خداوند میخواهد ما را فریب دهد؟! شأن خداوند بالاتر از این است.
آیا میتوانند برای وقوع این دورهها که از لحاظ زمانی، پیشرفت و پیچیدگی، به دنبال هم صورت گرفته است یک تفسیر علمی و منطقی به غیر از تکامل ارائه نمایند؟
یک مثال دیگر:
احتمال میرود نهنگها و دلفینها که امروزه در آب زندگی میکنند از موجوداتی که پیشتر در خشکی میزیستهاند تکامل یافته باشند. در سنگوارههایی که تاکنون کشف شده است زنجیرهای از حیوانات واسطه که پیدرپی ظاهر شدهاند شناسایی شده که از لحاظ زمانی بعضاً میلیونها سال با هم فاصله دارند. این زنجیره از پستانداران خشکی شروع میشود سپس به تدریج به وارد شدن در آب و زندگی کردن در آن میرسد.
ما میبینیم که هر گروه برای زندگی در آب سازگاری بیشتری پیدا میکند تا اینکه در نهایت به نهنگ میرسیم. آیا برای اینکه چرا خدا این موجودات را در دورههای زمانی متوالی و پشت سر هم آفریده هیچ دلیل یا پاسخ معقولی وجود دارد؟!! این در حالی است که هر کس این موجودات را ببیند مطمئن میشود که نهنگ ثمرۀ حتمی این زنجیرۀ پیدرپی است و اینها از لحاظ زمانی پشت سر هم آمدهاند و یکی پس از دیگری به تدریج برای زندگی در آب تکامل یافتهاند.
من معتقدم به جز تکامل هیچ پاسخ منطقی دیگری وجود ندارد؛ وگرنه پاسخهای دیگری که با علم نیز متعارض است خداوند سبحان را متهم میکند که وی تمام این کارها را برای فریب دادن انسان انجام داده است! خداوند از این تهمتها به دور است!
با نگاهی دوباره به نهنگها و دلفینها درمییابیم که این حیوانات با موجدار کردن جسم خود و حرکت به سمت بالا و پایین شنا میکنند یعنی دقیقاً همانند شیوۀ دویدن پستانداران خشکی و نه آنگونه که ماهیها عمل میکنند زیرا ماهیها عموماً با موجدار کردن دو طرف خود به جلو حرکت میکنند. در ضمن نهنگها بچه میزایند و از غدد شیری به نوزاد خود شیر میدهند دقیقاً مشابه پستانداران خشکی.
اینان گاهی اوقات به کتابها و تألیفات آن دسته از زیستشناسان و دانشمندان ژنتیک که با نظریۀ تکامل سر مخالفت داشته و یا آن را به نقد کشیدهاند مراجعه میکنند، حال آنکه متوجه نیستند که این عده به بطلان نظریۀ تکامل قائل نیستند بلکه این نظریه را قابل اصلاح میدانند و یا نظریۀ تکامل را در شکل و ساختار جدیدی مطرح مینمایند.
مثلاً در مکانیسم جهش (سرعت، توقف آن ) که در گوناگونی زیستی اثرگذار است با هم اختلاف دارند و فرق زیادی است بین کسی که میگوید نظریۀ تکامل درست است ولی خدایی وجود دارد که فرایند تکامل را هدایت مینماید با کسی که نظریۀ تکامل را از اساس نادرست میداند. در واقع آنچه بین این دو گروه مشترک است اذعان به وجود خدا است نه باطل دانستن نظریۀ تکامل.
ضمناً این گونه نیست که عقیده و سخن هر زیستشناسی از لحاظ علمی ارزشمند و معتبر به شمار رود. فرض بر این است که شخص فقط به طرح دیدگاه خود بسنده ننماید (به ویژه هنگامی که شخص دیگری نیز آن را عرضه کرده و بر آن تأکید ورزیده است) بلکه باید استدلال آن را نیز عرضه نماید تا مردم قضاوت کنند که آیا این یک نظر علمی و ارزشمند است یا نظری است که پیشتر پاسخ علمی به آن داده شده و قضیهاش فیصله یافته است.
در نقاط مختلف جهان دانشگاهها و مراکز پژوهشی وجود دارند که بر اساس استانداردهای دقیق علمی فعالیت میکنند و در آنجا کسانی هستند که پژوهشها، کتابها و انتقاداتی را که به نظریههای علمی وارد میشود ارزیابی مینمایند.
اگر یک کارشناس به نظریهای نقد علمی و معتبری وارد نماید این دانشگاهها و مراکز علمی آن را با اشتیاق میپذیرند و آن را منتشر و ترویج کرده در مورد آن نشستهای علمی برگزار مینمایند؛ ولی آنچه ما شاهد آن هستیم دقیقاً عکس این مطلب است، چرا که اکنون در تمام دانشگاههای وزین و معتبر جهان نظریۀ تکامل تنها مفسر پیدایش حیات بر روی زمین تلقی میشود.
بنابراین کسی که میخواهد خودش در این خصوص به تحقیق بپردازد و دست به کاوشهای علمی بزند حداقل اولاً باید در علم زمینشناسی تاریخی، زیستشناسی تکاملی، علم ژنتیک، انسانشناسی و باستانشناسی، از بُنمایۀ علمی برخوردار باشد و ثانیاً انتقادات علمی صورتگرفته به نظریۀ تکامل و پاسخهای داده شده را مطالعه کند تا موضعگیری وی در نظر اندیشمندان، علمی و ارزشمند تلقی گردد؛ اما اینکه کسی بیاید و بگوید فلان زیستشناس در فلان کتاب نظریۀ تکامل را رد کرده و از همین رو این نظریه باطل است یا بگوید فلان دانشمند در مورد تکامل فلان چیز را گفته، لذا نظریه بیاعتبار است یا اینکه احیاناً کار به جایی برسد که به موضعگیریهای افراد غیرکارشناس استدلال کند در واقع دیدگاهی سرهمبندی شده و غیرعلمی ارائه نموده است.
به هنگام خواندن نقد علمی این پاسخها درمییابیم که گاهی پاسخهایی بدون مصداق خارجی هستند بهطوری که برخی از این افراد نظریۀ تکامل را به گونهای واژگونه و تحریف شده ارائه میکنند و بر آن ردیه مینویسند گویی این پاسخها برای عامۀ مردم که از نظریۀ تکامل چیزی نمیدانند تهیه شده است.
اسباب جا انداختن این بحثهای بیارزش بین عموم مردم این نیست که اینها ردی علمی به حساب میآیند بلکه این است که مؤلف آن صرفاً مدرکی در علم زیستشناسی دارد و یا حتی مدرکی دارد که از این تخصص فاصله دارد مانند کیهانشناسی.
مَخلص کلام: اگر کسی مدعی است که میخواهد نظریۀ تکامل را رد کند و به آن پاسخ دهد نیازی نیست زمین و آسمان را به هم ببافد، بلکه کافی است این نظریه را همان گونه که امروز در دانشگاههای معتبر و وزین سراسر جهان مطرح است به نقد بکشد نه بر اساس توهماتی که او از ارائۀ اشتباه این نظریه توسط برخی مخالفان به دست میآورد!
تذکر: من متوجه شدهام تمام کسانی که به نظریۀ تکامل معترض هستند به سراغ همان اشکالاتی میروند که زیستشناسان تکاملی خودشان مطرح کرده و میکنند و به آنها پاسخ دادهاند. چنین رفتاری زیبندۀ کسی که ادعای علم میکند و ادعا دارد که نظریۀ تکامل را به شیوهای علمی رد مینماید نیست.
چنین کسی باید بخواند و ببیند که اشکلات او را پیشتر زیستشناسان تکاملی پاسخ دادهاند و حتی برخی از این اشکالات را خود داروین در قرن نوزدهم مطرح کرده و به آنها پاسخ داده است؛ بنابراین کسی که این انتقادها را تکرار میکند یا توانایی مباحثه با زیستشناسان تکاملی و رد کردن نظرات آنها را ندارد یا چیزی از نوشتههای این زیستشناسان نخوانده و نمیداند که خودِ آنها اولین کسانی بودهاند که این اشکالات و دهها اشکال دیگر را مطرح نموده و به آنها پاسخ دادهاند. در هر دو حالت او نباید قلم به دست بگیرد و از روی جهل بنویسد!
- تاریخ انتشار پیام در صفحه فیسبوک سید احمد الحسن(ع): 4 مارس ۲۰۱۴