یادی از شهادت امیرالمؤمنین(ع)
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما.
در چنین روزهایی یکی از خوارج (یعنی عبدالرحمن بن ملجم منافق) ضربتی بر سر مبارک امام علی(صلوات خدا بر او و خاندانش) زد؛ در حالی که او در محراب بود و امام در اثر این ضربه به شهادت رسید.
خداوند خوارج اول الزمان و خوارج آخرالزمان را لعنت کند، سفیهانی که سوار شدن شیطان بر گردههایشان و فرماندهیاش را تا آنجا که بخواهد آسان میگردانند. اینان ستوران ابلیس و سپاهیانش هستند. شیطان در دهانهایشان آب دهان انداخت تا با بیخردی و کلام او لب به سخن بگشایند و در عقلهای متعفن آنان لانه کرد تا او را به خواستهاش برسانند و سوارشان شد تا با سپاه خدا و اولیای خدا به نبرد برخیزند.
ملعونهایی که با دین، دنیا را میخواهند یا دین خود را به دنیای دیگران میفروشند. آنها باقی نخواهند ماند و از انتقام و لعنت خدا رهایی نخواهند یافت، لعنتی که پیگیرشان است و نابودشان میسازد. آنچه را که پیشتر منتشر کرده بودم دوباره منتشر میکنم:
«بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
در چنین روزهایی زندگانی علی بن ابیطالب(صلوات خدا بر او) خاتمه یافت، زندگانی سرشار از درد و رنج که در آن هیچ آسایشی ندید. وقتی کودک بود فرصتی نیافت تا همچون هر کودک دیگری (که از دوران کودکی خود بهره میبرد) بازی کند. خداوند خواست که پرورش دهندۀ او را یک پیامبر، مبعوث فرماید تا آن حضرت خود را در مشاجرات کلامی ببیند که بیشتر اوقات به پرتاب سنگ و حتی گاهی به پاره کردن شکمها با نیزه نیز منجر میشد.
در چنین اوضاع و احوالی به دوران جوانی رسید تا خود را ناگزیر از شمشیر به دست گرفتن ببیند که از دین جدید و پیامبر خود و ایمان آورندگان به او دفاع میکند. پیش از اینکه محمد(ص) رحلت کند خداوند علی را جانشین و خلیفۀ خود در زمینش بعد از خلیفۀ خود محمد منصوب فرمود همانطور که سنت همیشگی و جاری خدا این چنین بوده است.
محمد وفات کرد و به این ترتیب علی خود را ناگزیر چنین دید که حقِ الهی خود را (که قوم برای غصب کردنش جمع شده بودند) درخواست نماید، درخواستی که باعث شد قوم بر وی یورش آورند و سپاهیان و گروههای خود را جمع کنند تا به منزلش هجوم برده ایشان را با طناب بسته، بکشند و حضرتش را تضعیفش کنند، مورد اهانت قرار دهند و باعث آزار و اذیت همسر بزرگوارش فاطمه دُخت محمد(ص)[1] شوند که (بنا به روایت صحیح) هر کس او را آزار دهد پدرش پیامبر خدا محمد را آزرده و خشم خدای سبحان را برافروخته است.[2]
فاطمه درگذشت و علی بیش از بیست سال مظلومانه خانهنشین باقی ماند. اشتباهات فزونی یافت و فریادهای مظلومان بلند شد و بعد از آن سه نفر، مردم راه حلی جُز علی برای وضعیتی که در آن به سر میبردند پیدا نکردند.
شیطان با سه جنگ با او رو به رو شد. سپاهیانی از تمامی شیاطین زمین گرد آورد: یک مرتبه آنها را عایشه رهبری میکند، یک بار معاویه و ابن عاص و در انتها، خودِ شیطان آنها را رهبری کرد. این جنگها هنوز به پایان نرسیده بود که علی(ع) خونآلود در بسترش بود.
سلام بر تو ای ابا الحسن به مقدار آن دردها و رنجهایی که جرعه جرعه نوشیدی.
سلام بر تو ای ابا الحسن، چقدر سبقت گرفتى و آیندگانِ پس از خود را چه بسیار به دشواری افکندى. به راستی که مصیبت تو در آسمانها بزرگ است و ماتم تو مردم را در هم کوفته است. همه از خداییم و بهسوی او بازمیگردیم.
خداوند پاداشهای شما را در یادبود مصیبت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(صلوات خدا بر او) بزرگ بدارد.»
پینوشتها:
[1] – به عنوان مثال نگاه کنید به: کتاب الامامة و السیاسة ، ابنقتیبه، ج1، ص19، تحقیقالزینی؛ تاریخ بلاذری، ج1، ص587؛ تاریخ طبری، ج2، ص443؛ الاستیعاب، ابنعبدالبر، ج3، ص975.
[2] – نگاه کنید به: من لایحضره الفقیه، صدوق: ج4، ص125؛ صحیح بخاری، ج4، ص210، باب مناقب مهاجرین و فضیلتشان؛ صحیح مسلم، ج7، ص141 باب فضائل فاطمه؛ مسند احمد، ج4، ص5.