دلایل دعوت یمانیدلایل دعوت یمانی برای شیعیان

تصور شما از چگونگی ظهور امام مهدی(ع) چیست؟

آیا امام مهدی(ع) آن‌گونه که ما گمان می‌کنیم ظهور خواهند کرد؟

وجود تصورات دربارۀ چگونگی ظهور، رخدادی طبیعی‌ است؛ چراکه انسان ناخودآگاه تمایل به پیش‌بینی آینده دارد، به همین دلیل آینده را تصور و براساس آن برنامه‌ریزی می‌کند.

در این مطلب می‌خواهیم در خصوص تصاویر ذهنی موجود  نسبت به امر ظهور و میزان تطبیق آن‌ها با واقعیت چگونگی ظهور با شما صحبت کنیم. در واقع یافته‌های خود را نسبت به جایگاه تصورات انسانی و میزان اهمیتشان در مسئلۀ مهمی چون ظهور امام مهدی(ع) با شما به اشتراک بگذاریم.

راستی تصور شما نسبت به «مسئلۀ ظهور» چگونه است؟!

آیا تا به حال «ظهور» چالش ضمیر ناخودآگاه ذهنتان شده است؟!

به نظر شما چند درصد از تصورات شما ممکن است با «واقعیت ظهور» تطابق داشته باشد؟

از شما می‌خواهیم تا پایان این مطلب همراه ما باشید.

مردم و تصور چگونگی ظهور

بسیاری از علما و مردم تصورات خاصی نسبت به ظهور امام مهدی(ع) دارند، تصوری که آن را حتمی می‌پندارند و اگر امام(ع)، دعوتش را طبق تصور آن‌ها آغاز نکند، آن دعوت حق را نپذیرفته و تکذیب می‌کنند؛ اما باید بدانیم که امتحان بزرگ ظهور جای آزمون و خطا ندارد و نمی‌توانیم به‌ سادگی نقشۀ خودمان را بر امام تحمیل کنیم؛ زیرا عقل سلیم حکم می‌کند که آدمی حالتی جز آنچه را خود تصور می‌کند نیز متصور شود و احتمال دهد که شاید امام آن‌گونه که ما تصور می‌کنیم ظهور نکند؛ بلکه آن‌گونه که خدا خواسته، دعوت خود را اظهار نماید.

نقشۀ ما یا نقشۀ خدا؟

وقتی با نگاهی جدی و محققانه به روایات مربوط به ظهور بنگریم، بیشتر به شکاف احتمالی میان تصورات خود و واقعیت رخدادهای ظهور پی می‌بریم.


سید احمد‌الحسن(ع) در کتاب نصیحتی به طلبه‌های حوزۀ علمیه و همۀ حق‌خواهان می‌فرماید: «ابو‌خدیجه از ابو‌عبد‌الله امام صادق(ع) روایت می‌کند که فرمود: وقتی قائم(ع) قیام کند امری جدید می‌آورد؛ همان‌ طور که رسول خدا(ص) در ابتدای اسلام به امری جدید دعوت ‌فرمودند. [ارشاد، ج 2، ص 38]

وقتی هر انسان جویای حقی این روایت را می‌خواند باید خود را برای پذیرفتن امری جدید -غیر از آنچه به آن خو گرفته است‌- آماده کند؛ حتی برخی روایات، امر قائم(ع) را غریب و اصحابش را غُرَبا (غریبان) توصیف کرده‌اند: اسلام غریبانه آغاز شد و غریبانه بازخواهد گشت؛ پس خوشا به حال غریبان. [معجم احادیث امام مهدی، ج1، ص274]

ولی متأسفانه هر حزب و گروهی می‌خواهد امام(ع) موافق با برداشت او و طبق طرح و نقشه‌ای که خودش برای قیام آن حضرت(ع) تصور و برنامه‌ریزی کرده بیاید؛ حتی می‌گویند امام(ع) باید از طریق کسانی بیاید که برای پیروی از آن حضرت برنامه‌ریزی کرده‌اند، و به این ترتیب مصداق این آیه می‌شوند که: کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (و هر فرقه‌ای به آنچه نزدشان بود دل‌خوش‌کردند) (مؤمنون: 53) و اگر امام از طریقی دیگر غیر از آنچه در تصورات آن‌هاست بیاید، رفتاری از خود نشان می‌دهند همچون کسانی که در آیۀ ذیل به آنان اشاره شده است: قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ (گفتند: چرا اين قرآن بر بزرگ‌مردی از آن دو شهر نازل نشده است) (زخرف: 31)

و اگر با طرح‌ و برنامه‌ای که به ذهن آن‌ها خطور نکرده است بیاید و امری جدید بیاورد، از نظر آن‌ها امام محسوب نمی‌شود و باید با تکذیب، تمسخر و استهزا مواجه شود؛ و گویا این گفتار حق‌تعالی نه به گوش‌هایشان رسیده و نه به آن‌ها ربطی دارد: یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَایَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ (ای دريغ بر اين بندگان! هيچ فرستاده‌ای به ‌سوی آن‌ها نیامد، مگر آنکه به سخره‌اش گرفتند!) ( یس: 30) وضعیت به همین صورت بوده، هست و خواهد بود؛ تا آنجا که کار برای این گروه‌ها در نهایت به پیکار با امام مهدی(ع) بینجامد.

از امام باقر(ع) روایت شده است: هنگامی‌ که قائم(ع) به‌ پا‌ خیزد به ‌سوی کوفه می‌رود. چند‌ ده‌هزار نفر از بتریه (کسانی که اعتقاد دارند امام مهدی(ع) ابتر است؛ یعنی نسل و فرزندانی ندارد) که با خود سلاح دارند به او می‌گویند: به همان ‌جا که آمده‌ای برگرد که ما به فرزندان فاطمه نیازی نداریم. پس [قائم(ع)] شمشیر را در میانشان حاکم می‌کند تا آنجا که آخرینشان را می‌کشد. سپس به کوفه داخل شده، تمام منافقین شکاک را از بین می‌برد، کاخ‌هایشان را ویران می‌کند و مبارزانشان را می‌کشد تا خداوند عزوجل راضی شود. [ارشاد، ج2، ص384]

و این اندرزی است برای هرکسی که از بازگشت می‌ترسد و نمی‌خواهد در حالی که این سخن را بر زبان می‌راند ای پسر فاطمه برگرد، با امام(ع) مواجه شود.» [کتاب نصیحتی به طلبه‌های حوزۀ علمیه و همۀ حق‌خواهان]

امر امام مهدی(ع) توسط اهل‌بیت(ع) متشابه بیان شده است

شاید بتوان دلیل این همه تصورات مختلف را همین متشابه‌بودن روایات در رابطه با مسئلۀ چگونگی ظهور حضرت حجت(ع) دانست.

گرچه همراهی با اهل‌بیت(ع) در امتداد این مسیر ما را به بخش‌هایی از حکمت این متشابه‌گویی آگاه می‌کند.

سید احمد‌الحسن(ع) می‌فرماید: «حق‌تعالی می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ» (او همان کسی است که اين کتاب را بر تو نازل کرد؛ بعضی از آيه‌هایش محکمات‌اند، اين آيه‌ها ام‌الکتاب هستند، و بعضی آيه‌ها متشابهات‌اند. آن‌ها که در دلشان ميل به باطل است ـ‌به ‌سبب فتنه‌جويی و ميل به تأويل‌ـ از متشابهات پيروی می‌کنند، در حالی ‌که تأويل آن را جز خداوند  و آنان که قدم در دانش استوار کرده‌اند، نمی‌دانند و آنان می‌گویند: ما به آن ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست؛ و جز خردمندان پند نمی‌گيرند) (آل عمران: 7)

در سخن معصومین(ع) متشابه دیده می‌شود، همان‌ طور که در سخن خداوند سبحان‌ومتعال متشابه وجود دارد، و این مطلبی است که از آن‌ها(ع) روایت شده است و چقدر در بیان آنچه مخصوص قائم(ع) بوده است به متشابه نیازمندتر هستند؛ آنچنان که امام رضا(ع) تعبیر می‌فرماید: «… به‌ راستی اگر آنچه را می‌خواهید به شما بدهیم قطعاً شرّی برایتان می‌شد و گردن صاحب این امر گرفته می‌شود.» [قرب الاسناد، ص380]

و از امام رضا(ع) روایت شده است: «کسی که متشابه قرآن را به محکم آن برگرداند، به ‌درستی که به صراط مستقیم هدایت شده است»؛ سپس فرمودند: «همانا در اخبار ما محکم -‌مثل محکم قرآن- و متشابه ‌-مثل متشابه قرآن- وجود دارد؛ پس متشابه آن را به محکمش برگردانید و از متشابه آن بدون محکمش پیروی نکنید که گمراه می‌شوید.» [عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص261]

بنابراین حتی اگر انسانِ غیرمعصوم نیّتش را برای خداوند سبحان‌ومتعال خالص گرداند و بخواهد در کلام اهل‌بیت(ع) غور کند -‌به ‌خصوص در آنچه از قضیۀ صاحب‌الامر(ع) وارد شده است‌- چه بسا -‌به ‌طور کلی یا جزئی‌- دچار سوءبرداشت شود و اگر در فهم یک مسئله به درکِ درستی برسد، به‌ طور قطع‌ویقین در فهم و درک مسئلۀ دیگر به خطا خواهد رفت؛ چراکه او معصوم نیست و باطلی بر عقلش وارد شده است؛ حال وضعیت کسی که بر امری تعصب دارد و آن را بر امر دیگری حمل (تعبیر) می‌کند در حالی ‌که نسبت به هر دو جاهل و ناآگاه است، چگونه خواهد بود؟

و چه بسا کسی که در روایات معصومین(ع) غور نموده است بداند که: «روزی یکی از کسانی که به خودش ظلم کرده بود، کتابی در تکذیب و ردّ قرآن کریم نوشت. امام(ع) به وی چنین نگاشت: شاید گوینده از سخن خود چیزی غیر از آنچه تو فهمیده‌ای اراده کرده باشد»؛ این شخص پند گرفت و کتاب باطل را از بین برد.

حال من این پرسش را برای تمام کسانی که در قضیۀ امام مهدی(ع) مطلب می‌نویسند مطرح می‌کنم: چه بسا گوینده -که رسول خدا و ائمه(ع) هستند- از سخن خود چیزی اراده کرده باشند غیر از آنچه شما فهمیده‌ای.

ای کسی که در قضیۀ امام مهدی(ع) مطلب می‌نویسی! آیا متشابه کلامشان را به محکم آن برگردانده‌‌ای؟» [کتاب نصیحتی به طلبه‌های حوزۀ علمیه و همۀ حق‌خواهان]

و این داستان شخصی است که به خیال خود، تناقضات قرآن را کشف کرده بود، اما بعد از نصیحت امام حسن عسکری(ع) از تصور اشتباه خود دست کشید: «ابن شهرآشوب روایت کرده است: ابوالقاسم کوفی در کتاب التبدیل نقل کرده است: اسحاق کندی -فیلسوف عراق در زمان خود‌- شروع به تألیف تناقضات قرآن کرد و خود را به این امر مشغول کرد. وی در منزل خود برای این کار گوشۀ تنهایی اختیار کرد. روزی یکی از شاگردانش به ملاقات امام حسن عسکری(ع) رفت. ابومحمد(ع) به او فرمود: آیا در شما مرد رشیدی نیست که استاد کندیِ شما را از انجام مشغولیتش به قرآن بازدارد؟! آن شاگرد عرض کرد: ما از شاگردانش هستیم؛ چگونه اعتراض بر او در این خصوص یا موضوعات دیگر بر ما روا باشد؟ ابومحمد(ع) به ایشان فرمود: آیا آنچه را به تو می‌فهمانم به او می‌رسانی؟ گفت: آری. فرمود: به ‌سوی او روانه شو و در آنچه او بر آن است با او انس بگیر و همراهی کن. وقتی به این ترتیب انس گرفتی به او بگو: پرسشی دارم؛ آیا آن را از شما بپرسم؟ که او آن را از تو خواهد طلبید. پس به او بگو اگر سخن‌گوی این قرآن نزد شما بیاید، آیا می‌تواند مرادش از آنچه گفته است غیر از آن معنایی باشد که شما پنداشته و به سویش رفته‌ای؟ او به تو خواهد گفت: چنین چیزی امکان‌پذیر خواهد بود؛ چرا که او مردی است که وقتی بشنود می‌فهمد. اگر چنین پاسخ داد به او بگو: پس شما چه می‌دانی، شاید آنچه او اراده کرده غیر از آن چیزی باشد که شما به آن سو رفته‌ای و او بر معانی دیگری آن‌ها را وضع کرده باشد!. آن مرد به ‌سمت کندی روانه شد و به او مهربانی کرد تا آنکه این مسئله را برایش مطرح کرد. کندی به او گفت: تکرار کن! او آن را برایش تکرار کرد. کندی با خود اندیشید و دید چنین چیزی در زبان محتمل و به نظر درست و پذیرفتنی است. به او گفت: تو را قسم می‌دهم که اکنون بگویی این مطلب را از کجا آورده‌ای؟ او پاسخ داد: این چیزی بود که بر قلبم عارض شد و به شما بیان کردم. کندی گفت: هرگز چون تویی و نه هیچ‌کس دیگری که به این منزلت رسیده باشد به چنین چیزی هدایت نخواهد شد؛ پس به من بگو این مطلب از کجا بود؟ پاسخ داد: ابو محمد(ع) مرا به این کار امر نمود. کندی گفت: اکنون درست گفتی؛ و مثل چنین مطلبی جز از اهل این خانه (آل‌البیت) خارج نمی‌شود. سپس از او آتش خواست و تمام آنچه را تألیف کرده بود، آتش زد.» [مناقب آل ابوطالب، ج3، ص525؛ بحارالانوار، ج10، ص392]

رازها و متشابهات چگونگی ظهور، توسط چه کسی رمزگشایی می‌شود؟

سید احمدالحسن(ع) می‌نویسد: «از مالک جهنی نقل شده است: به اباجعفر امام باقر(ع) عرض کردم: ما صاحب این امر را با صفتی توصیف می‌کنیم که در احدی از مردم نیست. فرمود: نه به خدا سوگند. ابداً این‌گونه نیست؛ تا آنکه، او خودش آن کسی خواهد بود که بر شما با آن احتجاج کند و به آن دعوتتان کند. [غیبت نعمانی، ص377]

یعنی شما هر چقدر در فهمیدن روایات آل‌محمد(ع) که به امام مهدی(ع) و امر ظهورش اختصاص دارد و در فهمیدن شرح و تفصیل امر ایشان(ع) و چگونگی قیامش و اینکه چه چیزهایی با سال‌های مقارنِ ظهورش همراه است تأمل و تفکر کنید و نیز در فهمیدن چگونگی ظهورش تلاش کنید، موفق نخواهید شد، تا جایی که حضرت(ع) می‌فرمایند: «نه به خدا سوگند. ابداً این‌گونه نیست» و برای آن سوگند یاد می‌فرماید. آن صفت و ویژگی که مدّنظر جهنی بوده است ویژگی شخصیت و امر ایشان است و هر آنچه به آن تعلق دارد؛ به‌خصوص پیش از قیام در دوران دعوت نیکویی که امام(ع) مردم را به بیعت دعوت می‌فرماید. سخن امام باقر(ع) این مطلب را واضح می‌کند؛ آنجا که می‌فرماید: او خودش آن کسی خواهد بود که بر شما با آن احتجاج کند و به آن دعوتتان کند؛ یعنی او کسی است که با خطابه و بیانش حقیقت این امر را به شما می‌شناساند. بنابراین امام(ع) بیان می‌دارد که این امر بر مردم پوشیده است و آن کسی که می‌آید، همان کسی خواهد بود که حقیقت را بیان می‌کند و با این بیان صاحب حق می‌شود.

در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است: … او عِلمی دارد؛ هنگامی که وقت خروج آن فرارسد آن علم را منتشر می‌کند. خداوند عزوجل آن را به سخن وامی‌دارد؛ پس آن علم او را ندا می‌دهد: خروج کن ای ولی خدا! بکش دشمنان خدا را. او دو پرچم دارد و دو علامت…» [عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص65؛ کمال‌الدین، ص155]  [کتاب نصیحتی به طلبه‌های حوزۀ علمیه و همۀ حق‌خواهان]

سخن پایانی

دانستیم که تصورات آدمی در حیطۀ محدود آگاهی‌اش امری طبیعی است، اما متشابه ‌بودن روایات ظهور فهم کاملاً صحیح این روایات را مشکل می‌کند.

علاوه بر این ما از شناخت ارادۀ اهل‌بیت(ع) از بیان مطالب موجود در روایات ناآگاهیم و این مسئله درصد خطا را تا حد قابل توجهی افزایش می‌دهد.

بنابراین نهایت اعتدال و باور درست نسبت به مسئلۀ امام مهدی(ع) برای هر طالب حقی این است که در امر امام مهدی(ع) بسیار بیندیشد.

همچنین بر همه منتظران و دوستداران امام مهدی(ع) لازم است تا تصور نکنند که امام باید آن‌گونه که آن‌ها علاقه دارند ظهور کند؛ بلکه دعوت امام مهدی(ع) را آن‌گونه که خداوند می‌خواهد بپذیرند تا به خیر دنیا و آخرت برسند، ان‌شاءالله.

در پایان شما را دعوت می‌کنیم به تفکر در این کلام معصوم(ع): «از مالک جهنی نقل شده است: به اباجعفر امام باقر(ع) عرض کردم: ما صاحب این امر را با صفتی توصیف می‌کنیم که در احدی از مردم نیست. فرمود: نه به خدا سوگند. ابداً این‌گونه نیست؛ تا آنکه، او خودش آن کسی خواهد بود که بر شما با آن احتجاج کند و به آن دعوتتان کند.» [غیبت نعمانی، ص377]

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دکمه بازگشت به بالا