دلایل دعوت یمانیدلایل دعوت یمانی برای شیعیان

مهدی اول همان مولود آخرالزمان و عامل محک‌خوردن شیعیان

امتحان آخرالزمانی شیعیان با کدام شخصیت است؟

بیشتر مسلمانان در خصوص مسئله امام مهدی(ع) اتفاق‌نظر دارند. آن‌ها معتقدند مهدی در آخر‌الزمان خواهد آمد که زمین را از قسط و عدل پر خواهد کرد و در برخی جزئیات -و چه بسا در بسیاری از جزئیات‌- نیز هم‌نظر هستند؛ از جمله اینکه او از نسل رسول خدا(ص) و از فرزندان علی و فاطمه(ع) است؛

اما در برخی دیگر از جزئیات -مثل نام و زمان ولادتش با یکدیگر اختلاف‌نظر دارند. شیعیان، یعنی کسانی که خود را به این مذهب منتسب می‌دانند، -‌با گفتاری تقریباً متفاوت از امامانشان و حتی متون روایی‌شان‌‌- می‌گویند این شخص، محمد ‌بن الحسن عسکری(ع) است که در سال 255ق متولد شده است. این در‌ حالی است که اهل‌سنت می‌گویند مهدی در آخر‌الزمان متولد خواهد شد و مدعی هستند اسم او محمد‌ بن عبد‌الله یا احمد‌ بن عبد‌الله است.

واقعیتی که دعوت مبارک یمانی به اثبات رسانده، این است که حضرت محمد‌ بن الحسن عسکری، امام مهدی و قائم آل‌محمد(ع) است و فرزندش احمد که در وصیت رسول خدا و در بسیاری روایات دیگر یاد شده نیز مهدی و قائمی دیگر از آل‌محمد(ع) است.

در مباحث پیشِ‌رو تلاش خواهیم کرد این حقیقت را به اثبات برسانیم؛ اینکه قائمی از آل‌محمد(ع) همان مهدی که در آخرالزمان به دنیا می‌آید، عاملی خواهد شد که مردم با آن امتحان می‌شوند و در شناخت حقش عدۀ کثیری سقوط خواهند کرد.

از سویی روایات شریف راه اثبات این حقیقت هستند و از طرف دیگر این موضوع از دیده‌ها پنهان بوده، و دور از انتظار است و حتی مخالف تفکری است که مردم با آن اُنس گرفته‌اند. به همین جهت تا جایی ‌که امکان داشته باشد به مو‌شکافی دقیق این حقیقت خواهیم پرداخت؛ با این امید که مطلب روشن و قابل‌فهم شود.

آیا مهدی در آخرالزمان متولد می‌شود؟

پیش از آنکه به مباحث این مقاله وارد شویم روایتی را به خوانندگان گرامی تقدیم می‌کنم که به‌صراحت بیان می‌دارد مهدی کسی است که در آخر‌الزمان متولد خواهد شد؛ تا مَعبری مناسب برای ورود به این مبحث باشد؛ زیرا عدۀ بسیاری اعتقاد دارند که روایات ما شیعیان مثل چنین روایتی را در‌ خود جا نداده است.

از ابراهیم ‌بن عطیه از ام‌هانی ثقفی نقل است که می‌گوید: «صبح‌‌هنگام به ‌حضور مولایم محمد ‌بن علی باقر(ع) شرفیاب شدم و به ایشان عرض کردم: آقای من، آیه‌ای از کتاب خدا بر قلبم عارض شده، مرا مضطرب کرده و خواب را از چشمانم ربوده است. فرمود: بپرس ای ام‌هانی. من نیز عرض کردم: آقای من، این فرمودۀ خداوند عزوجل: فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْكُنَّسِ (پس سوگند به ستارگانی که باز‌می‌گردند * که نهان شوند و از نو آيند.) فرمود: آری اى ام‌‌هانی! خوب مسئله‌اى پرسيدى؛ اين مولودى در آخر‌الزمان است. او مهدى اين عترت است و براى او حيرت و غيبتى خواهد بود كه اقوامى در آن گمراه شوند و اقوامى نيز هدايت يابند و خوشا بر تو اگر او را دريابى و خوشا بر كسى كه او را دريابد.» [کمال‌الدین و تمام‌النعمه، شیخ صدوق، ص330]

در مقالات بعدی با جزئیات بیشتری به این روایت استناد خواهیم کرد.

در اینجا چه بسا گواه‌آوردن به روایتی که در کافی و دیگر منابع وارد شده است خالی از فایده نباشد.

از اصبغ بن نباته نقل شده است: «روزی خدمت امیرالمؤمنین علی(ع) رسیدم؛ ایشان را دیدم که متفکرانه چوبی در دست گرفته بود و به زمین می‌زد. به ایشان عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! چه شده است که متفکرانه سر چوب را به زمین می‌زنید؟ آیا به این زمین علاقه‌ای دارید؟ حضرت فرمود: نه، به خدا قسم که هیچ‌وقت میل و رغبتی به زمین و دنیا نداشته‌ام؛ اما دربارۀ مولودی فکر می‌کنم که از نسل فرزند یازدهم از فرزندان من خواهد بود. او همان مهدی است که زمین را پر از عدل‌و‌داد می‌کند، چنان‌که از ظلم و جور پر شده است. برای او حیرت و غیبتی پیش می‌آید که در آن، بعضی اقوام گمراه و بعضی دیگر هدایت می‌شوند. عرض کردم: ای امیرالمؤمنین، حیرت و غیبت چه مدت خواهد بود؟ حضرت فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال. عرض کردم: آیا واقعاً این امر صورت می‌گیرد؟ فرمود: آری، گویی او خلق شده است؛ ولی ای اصبغ، تو را با این امر چه کار؟ آن‌ها برگزیدگان این امت‌اند همراه با نیکان این عترت. عرض کردم: بعد از آن چه ‌خواهد شد؟ فرمود: پس از آن، هرچه خدا بخواهد می‌شود؛ زیرا خدا بداءها، اراده‌ها، غایات و پایان‌ها دارد [خدای تعالی هرطور‌ که بخواهد عمل می‌کند].» [کافی، ج1، ص379]

همان طور که ملاحظه می‌کنید این روایت به همان مطلبی دلالت می‌کند که روایت پیشین دلالت داشت. این روایت -مثل روایت قبلی‌- از مولودی سخن به میان می‌آورد که از نسل امام مهدی(ع) -یازدهمین فرزند امام علی(ع)- است و این مولود همان مهدی است که به امر پدرش زمین را پر از عدل‌وداد خواهد کرد.

آن مهدی که موضوع امتحان آخرالزمان است کیست؟

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ» (آيا مردم پنداشته‌اند چون بگويند ايمان آورديم، رها شوند و ديگر آزمايش نشوند؟ هر‌آينه مردمى را كه پيش از آن‌ها بودند آزموديم، تا خدا كسانى را كه راست گفته‌اند معلوم دارد و دروغ‌گويان را متمايز گرداند.) (عنکبوت: ۲-۳)

ما نیز مانند امت‌های گذشته امتحان خواهیم شد؛ مانند همۀ منتظرانی که قبل از ما بودند؛ مانند منتظران مسیح، آنان که وقتی عیسی(ع) به‌سمتشان آمد، او را متوهم و جن‌گیر و مادرش، مریم مقدس را خطاکار خواندند. آنان شبهات را بهانه‌ای کردند برای تردید در حقانیت مسیح خداوند، عیسی، در حالی که در روز جزا این توجیهات برایشان سودی نخواهد داشت.

اهل‌بیت پیامبر(ع) روشن نموده‌اند که ما هم دچار آزمونی خواهیم شد. البته راه روشن است و ما نیز اگر مانند حواریون پرده‌ها را کنار بزنیم، آفتاب حجت خدا را خواهیم دید.

وجود آزمونی الهی و سنگین در آخرالزمان از طرفی، و وجود ابهامات و پیچیدگی‌های موجود در خصوص شخصیت مهدی که در آخرالزمان متولد می‌شود از طرفی دیگر، ما را به این نتیجه می‌رساند که موضوع امتحان و غربال مردم در آخرالزمان همین مولود متولد‌شده در آخرالزمان است؛ چراکه این ایده بهترین تفسیر برای روایاتی است که به امتحانی همراه با ابهام اشاره کرده است.

در ادامه روایتی خواهد آمد که به مثالی مشابه از عیسی مسیح به‌عنوان فرزند عمران اشاره شده است.

روایتی است که شیخ کلینی در کافی از ابو‌بصیر روایت کرده است. ابا‌عبدالله امام صادق(ع) فرمود: «خداوند متعال به عمران وحی کرد من به تو پسری می‌بخشم سالم و مبارک که به اذن خدا کور مادرزاد و جزامی را درمان کند و مردگان را زنده سازد و او را پیغمبر بنی‌اسرائیل قرار می‌دهم. عمران این مطلب را به همسرش حنه که مادر مریم است گفت. چون به مریم حامله شد فکر می‌کرد حملش پسر است. چون او را زایید گفت: پروردگارا، من دختر زاییدم و پسر مانند دختر نیست؛ یعنی دختر که پیغمبر نمی‌شود. خدای عز وجل می‌فرماید: خداوند به آنچه او زاییده، داناتر است. چون خدای تعالی عیسی را به مریم بخشید او همان پیغمبری بود که به عمران بشارت داده و به او وعده کرده بود. پس هرگاه ما دربارۀ مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزندِ فرزند او پیدا شد، آن را انکار نکنید.» [کافی، ج1، ص535]

بیان داستان فرزند پسر برای عمران نبی و تحقق آن در فرزند او مریم در کنار توصیه‌ای که به شیعیان خود می‌کنند بدون دلیل نیست؛ بلکه ما را به این نتیجه می‌رساند که اطلاق نام قائم(ع) بر امام محمد بن الحسن العسکری به‌معنی جواز انکار قائم‌بودن فرزند یا فرزند فرزند ایشان(ع) نیست.

همان طور که یهودیان با عیسی(ع) با این عنوان که فرزند بی‌واسطۀ عمران نبوده است امتحان شدند، شیعه -به‌طور‌ خاص‌- و انسانیت -به‌طور ‌عام‌- نیز با احمد مهدی(ع) که از فرزندان امام محمد‌ بن الحسن عسکری(ع) امتحان می‌شوند. طبیعتاً این به آن معنا نخواهد بود که پدر وی یعنی محمد ‌بن الحسن(ع) قائم یا مهدی نبوده است؛ بلکه توجه‌دادن به حقیقتی است که ایشان را توصیف می‌کند؛ یعنی وجود مهدی یا قائم ناشناخته‌ای که مردم در آخرالزمان به‌وسیلۀ او آزموده خواهند شد.

در روایتی دیگر کلینی‌ از ابا‌عبدالله امام صادق(ع) روایت کرده است که می‌فرماید: «اگر دربارۀ مردی سخنی بگوییم و در او نباشد و در فرزند یا فرزندِ فرزند او باشد، آن را انکار نکنید؛ زیرا خدای تعالی هرچه بخواهد می‌کند.» [کافی، ج1، ص535، ح2]

همان طور که در این روایت ملاحظه می‌کنید عبارت «و اگر در او نباشد» چیزی از آنچه را که در خصوص او بیان داشته‌ام تغییر نمی‌دهد؛ زیرا اینکه امام مهدی محمد ‌بن الحسن عسکری(ع) مهدی و قائم است، ثابت‌شده است؛ پس مفهوم این عبارت به قیام‌کننده با شمشیر اشاره دارد و او همان مهدی آخرالزمان است که در بخش‌های آتی به‌وضوح روشن خواهد شد.

از جمله روایاتی که به اشاراتی دلالت دارند، روایتی است که در کتاب «الإمامة و التبصرة» از ابو‌عبیدۀ حذّاء نقل شده که گفته است: از ابو‌جعفر(ع) دربارۀ این امر سؤال کردم که چه‌وقت خواهد بود؟ فرمود: «اگر انتظار داشتید از سویی بیاید، ولی از سوی دیگری آمد، آن را انکار نکنید.» [الإمامة و التبصرة، ص94]

ابو‌عبیده از امام باقر(ع) در خصوص این امر سؤال می‌کند -یعنی امر قائم(ع)- و امام(ع) به وی پاسخ می‌دهد؛ اگر انتظار داشتید از سویی به‌سمت شما بیاید، ولی او از سوی دیگری آمد -یعنی از جهتی غیر از آن جهتی که شما انتظارش را داشتید‌- او را انکار نکنید! این سخن از ناحیۀ امام(ع) نمی‌تواند بدون هیچ‌ منظور مشخصی بیان شده باشد؛ بلکه قطعاً و یقیناً امام(ع) قصد داشته است از واقعه‌ای خبر بدهد که در آینده به وقوع خواهد پیوست و از شیعیانش می‌خواهد به آن توجه داشته باشند و آن را منکر نشوند؛ واقعه‌ای که از صراحت لهجۀ همیشگی ائمه(ع) دربارۀ قائم(ع) فاصله گرفته و با ابهام و ایهام همراه شده است.

صاحب این امر را چه کسی معرفی می‌کند؟

حال برای اینکه در محدودۀ ایما و اشاره‌ها باقی نمانده باشیم، دو روایت نقل می‌کنم که گمان نمی‌کنم دیگر هیچ شک‌وشبهه‌ای باقی بگذارد. روایت اول از مالک جهنی نقل شده است که می‌گوید: به ابو‌جعفر(ع) عرض کردم: «ما صاحب این امر را با صفتی توصیف می‌کنیم که هیچ‌کس چنان توصیف نمی‌شود. فرمود: نه، به‌ خدا سوگند، این هرگز نخواهد شد تا او خود بر شما با آن احتجاج و شما را به خود دعوت ‌کند.» [غیبت نعمانی، ص321]

در این روایت مالک جهنی به امام باقر(ع) عرض می‌کند: ما خصوصیتی را از صاحب این امر می‌شناسیم که هیچ‌کس دیگری در این خصوصیت با او شریک نیست؛ یعنی این مشخصه او را از دیگران جدا می‌سازد و قطعاً آن‌ها این شاخصه را از آنچه شنیده‌اند یا از ائمه(ع) برایشان روایت شده است برداشت کرده‌اند؛ اما جای شگفتی در این نکته است که امام(ع) اینکه آن‌ها صاحب این امر را خواهند شناخت نمی‌پذیرد و سوگند یاد می‌کند که نه آن‌ها و نه دیگران، هرگز چنین امکانی نخواهند داشت تا اینکه صاحب این امر خودش بیاید و حجت را بر مردم ظاهر کند و مردم را به‌سوی خودش دعوت کند. این یعنی شخصیت صاحب‌الامر -که در اینجا منظور، مهدی آخرالزمان است‌- برای مردم ناشناخته باقی خواهد ماند تا موعد ظهورش، استدلال‌کردنش و فراخواندنش فرابرسد؛ در نتیجه تمام توصیفاتی که مالک جهنی یا دیگر مردم هم‌عصر او یا افراد پس از او می‌دانند اوصاف صاحب‌الامر یا مهدی آخرالزمان نیست؛ بلکه اوصاف شخص دیگری است؛ یعنی امام مهدی محمد ‌بن حسن عسکری(ع) که همه گمان می‌بردند لقب صاحب‌الامر، قائم یا مهدی فقط بر او منطبق می‌شود.

روایت دوم از ابوخالد کابلی نقل شده است که می‌گوید: «هنگامی‌ که علی ‌بن الحسین(ع) درگذشت، خدمت امام باقر محمد ‌بن علی(ع) رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم. شما می‌دانی من جز پدرت کسی را نداشتم و انس من با او و کناره‌گیری‌ام از مردم را می‌دانی. فرمود: راست می‌گویی ای اباخالد، چه می‌خواهی؟ عرض کردم: فدایت شوم، پدر شما صاحب این امر را به‌گونه‌ای برایم توصیف کرده بود که اگر او را در راهی می‌دیدم حتماً دستش را می‌گرفتم. فرمود: دیگر چه ‌می‌خواهی ای اباخالد؟ عرض کردم: می‌خواهم نام او را برایم بفرمایی تا او را به نام بشناسم. فرمود: به خدا سوگند -ای اباخالد‌- پرسش مشقت‌آوری از من پرسیدی و از چیزی سؤال کردی که هرگز به ‌کس ‌دیگری نگفته‌ام و اگر آن را به ‌کس‌ دیگری گفته بودم حتماً به تو نیز می‌گفتم. از چیزی پرسیدی که اگر فرزندان فاطمه او را بشناسد بر او حریص شده، او را تکه‌تکه خواهند کرد.» [غیبت نعمانی، ص299 و 300]

در این روایت نیز ابوخالد کابلی خصوصیتی از صاحب این امر را می‌داند که او (صاحب‌الامر) را از سایر مردم متمایز می‌سازد؛ اما جای شگفتی است که از نام صاحب امر سؤال می‌کند! و عجیب‌تر اینکه امام، سؤال ابو‌خالد را پرسشی سخت و مشت‌آور که قابل پاسخ‌گفتن نیست توصیف می‌فرماید و دلیل آن را چنین می‌فرماید که اگر فرزندان فاطمه او را بشناسند قطعاً بر او حریص شده، او را قطعه‌قطعه خواهند کرد!

بنابراین مسئله به شخص ابو‌خالد کابلی مربوط نمی‌شود؛ بلکه تنها به حفظ زندگانی صاحب‌الامر از دستِ فرزندان فاطمه ارتباط پیدا می‌کند و از آنجا که خطری که زندگی صاحب‌الامر را تهدید می‌کند از نخستین روز ولادتش تا روز ظهورش پیوسته ادامه دارد این اسم ناشناخته باقی خواهد ماند؛ وگرنه مخفی نگه‌داشتن آن از ابا‌خالد و آشکار‌‌کردنش به دیگران هیچ معنایی نخواهد داشت. این در ‌حالی است که ابوخالد در زمانی غیر از زمان زندگانی صاحب‌الامر زندگی می‌کرده است! و فرزندان فاطمه(ع) امروز نام امام مهدی محمد‌ بن الحسن عسکری(ع) را می‌دانند؛ بنابراین چاره‌ای نمی‌ماند جز اینکه منظور از صاحب این امر شخص دیگری باشد که مردم به‌وسیلۀ او در آخر‌الزمان امتحان می‌شوند.

روشن است که شخصیت مهدی و صاحب‌الامر و قائم جز با ظهور او و احتجاج و دعوت شخص او، روشن نمی‌شود؛ بنابراین هر آن‌کس تصور کند مهدی را شناخته و نقشۀ ظهور او را می‌داند بدون اینکه منتظر ظهور او آن‌گونه که خدا خواسته، نباشد، انتظارش طولانی می‌شود و هرگز به مهدی دست پیدا نمی‌کند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا