چرا فرستاده الهی با نص و وصیت شناخته میشود؟
از رحمت خداوند متعال است که با وجود غفلتهای متعدد بندگان که دائماً به آن دچار میشوند، تنهایشان نگذاشته و همواره ریسمان هدایت خود؛ یعنی فرستادهاش را بهسمت آنان میفرستد تا با چنگانداختن به آن غفلتها را زدوده و بهسوی حقیقت رهنمون شوند. در مطلب «فرستادۀ خدا چگونه شناخته میشود؟» به اهمیت شناخت فرستاده پرداختیم و راههای لازم را جهت شناخت او نام بردیم. راهی که بیان میکند:
1- فرستادۀ الهی با نص و وصیت شناخته میشود؛
2- فرستادۀ الهی با علم و حکمت شناخته میشود؛
3- فرستادۀ الهی با پرچم حاکمیت خدا شناخته میشود.
مهمترین و مؤثرترین [بلکه اصلیترین] راه شناخت فرستاده، «نص» است و دو دلیل دیگر مؤیدی بر آن هستند. در واقع نص معرفینامهای بدون خدشه برای مدعی صادق است، بهطوری که مدعیِ آن به قطع فرستادۀ الهی است و تبعیت از او واجب است؛ چراکه در این معرفینامه همۀ مردم به پیروی از او توصیه و سفارش شدهاند.
نص تشخیصی بر سه قسم است:
1. نص مستقیم از سوی خداوند سبحان؛
2. نص مستقیم فرستادۀ قبلی بر فرستادۀ بعدی؛
3. نص غیرمستقیم فرستاده (یا فرستادههای) قبلی بر فرستادۀ بعدی.
نص یا معرفینامۀ مستقیم از سوی خداوند سبحان چیست و چگونه شکل میگیرد؟
نص مستقیم از جانب خدا یکی از مهمترین اقسام نص است. از ویژگیهای این نص این است که در هر زمانی وجود دارد و برای همۀ مردم قابل دستیابی است. میتوان گفت: این راه آسانترین و نزدیکترین مسیر برای شناخت حق است؛ زیرا همۀ ما میتوانیم با خدا صحبت کرده و با او مناجات کنیم؛ همان گونه که او با همۀ مردم صحبت میکند و با هرچیزی با مخلوقات خود سخن میگوید. برای خداوند فرقی ندارد که بندهاش با سواد است یا کمسواد و بیسواد، مرد است یا زن، کودک است یا پیر، سیاه است یا سفید و… .
نص مستقیم بر فرستادۀ الهی، راهی غیبی است. روشنترین و در دسترسترین راه غیبی که از دیرباز خداوند بهواسطۀ آن با مردم سخن گفته است، رؤیای صادقه است. رؤیاها، نصوص پرتکراری هستند که نمیتوان مدعی دیدن آنها را تکذیب کرد؛ چراکه شهادت خداوند بر خلیفهاش در بستر آن محقق میشود.
سید احمدالحسن میفرمایند: «… «وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً» (و تو را برای مردم بهعنوان رسول فرستادیم و اینکه خدا شهادت میدهد کافی است.) [نساء، 79] شهادت خدا برای عامۀ مردم (مؤمن و کافر و صالح و طالح نیکوکار و بدکار آنها) چگونه خواهد بود؟ آیا از طریق وحی نیست؟ و کدام طریق وحی غیر از رؤیا بین خدا و عموم (مردم) گشوده شده است؟!» [احمدالحسن(ع)، عقایداسلام، ص163]
این راه تشخیصی در تاریخِ رسالتهای آسمانی ثابت و نمایان بوده و کتب مقدس و سخنان فرستادههای خدا به آن اقرار دارند. اگر قرآن را از نظر بگذرانیم، شهادتهای ملکوتی در تأیید انبیا الهی مختلف را خواهیم دید. برای مثال: یوسف(ع) رؤیایی را که در خصوص رسالت خودش دیده بود برای پدرش بیان کرد و یعقوب(ع) از او خواست که آن را برای برادرانش بازگو نکند؛ چراکه برادران یوسف(ع) رؤیا را شناخته و آن را درک میکردند و از حقانیت رؤیای صادقه اطلاع داشتند. بنابراین ممکن بود بهموجب دانستن رؤیا و خبر موجود در آن یعنی رسالت یوسف(ع)، به او حسادت کرده و با او دشمنی کنند.
رؤیا هم برای بینندۀ آن حجت است و هم برای کسانی که آن رؤیا را میشنوند. همانطور که در قصۀ یوسف(ع)، رؤیای او برای برادرانش هم حجت بود و در واقع به همین دلیل بود که یعقوب(ع) از او خواست تا رؤیایش را برای آنها تعریف نکند.
در رابطه با رؤیا، احتمالاتی نیز مطرح است؛ احتمالاتی مثل: دروغگفتن شخصی که مدعی است رؤیا دیده است، یا اینکه رؤیای دیدهشده از جانب شیطان باشد یا اینکه رؤیا بهواسطۀ تلقین یا خواستۀ نفسانی باشد. این احتمالات در مطلبی مجزا به تفصیل بحث و بررسی میشوند. همچنین شرایط حجیت رؤیا بهطور کلی و چگونگی استناد به آن بهصورت مفصل در مطلبی مجزا بررسی خواهند شد.
نص یا وصیت مستقیم فرستادۀ قبلی بر فرستادۀ بعدی
این نوع نص پس از زمان حضرت آدم(ع) علاوه بر نص مستقیم الهی یعنی «رؤیای صادقه» ایجاد شد. یعنی فرستادۀ الهی قبل از وفاتش، وصی و جانشین پس از خود را که از جانب خداوند معین شده است مشخص کرده و به او وصیت میکند. این وصیت علاوه بر اینکه وصی (فرستادۀ الهی) را موظف به قبول بار رسالت میکند، امت را نیز بر حق فرستاده آگاه مینماید. این نوع نص و حجیت آن، مسئلهای ثابت و بدیهی است که در میان کتب مقدس تمام مذاهب و ادیان ذکر شده است. چه نصی واضحتر از نص مستقیم خلیفۀ گذشته بر خلیفۀ بعدی؟! مثالهایی از وصایای رسولان الهی را در ادامه مرور خواهیم کرد:
وصیت مستقیم موسی(ع) بر یوشع(ع)
(پروردگار به موسی گفت: که این روزگار تو نزدیک است تا به مرگ برسی. یشوع (یوشع بن نون) را در خیمه محل اجتماع بخوان تا او را وصیت کنم. پس موسی و یشوع رفتند و در خیمه اجتماع ایستادند). [تورات، سِفر تثنیه، باب32]
وصیت مستقیم داوود نبی(ع) بر سلیمان(ع)
(و هنگامیکه ایام وفات داود رسید به پسرش سلیمان وصیت کرد و گفت * من همه راههای زمین را رفتم. پس محکم باش و مرد باش * شعارهای پروردگار و خدایت را حفظ کن هنگامیکه در راههای او حرکت میکنی و فرائض و وصایا و احکام و شهادتهای او را پاسداری میکنی؛ همان گونه که در شریعت موسی نوشته شده تا رستگار و پیروز شوی در هر کاری که میکنی و به هر سمتی که رو میکنی * تا پروردگار اقامه کند کلامش را که با آن دربارۀ من سخن گفت، هنگامیکه فرمود: فرزندانت راهشان را پاسداری کردند و پیشاپیش من به امانت از صمیم قلبشان و عمق جانشان سلوک کردند، هیچ مردی برای تو از تخت اسرائیل از دست نمیرود). [سفر پادشاهان، اول، اصحاح 2]
وصیت مستقیم عیسی(ع) به شمعون پطرس(ع)
(21: 15 پس بعد از آنکه غذا خوردند، یسوع (عیسی) به سمعان پطرس فرمود: ای سمعان فرزند یونا، آیا مرا بیش از اینها دوست داری؟ فرمود: بله ای پروردگار، تو میدانی که دوستت دارم. عیسی به او فرمود: گوسفندانم را چرا کن.
21: 16 برای بار دوم عیسی به سمعان گفت: ای سمعان بن یونا، آیا مرا دوست داری؟ گفت: آری ای پروردگار، تو میدانی که دوستت دارم. به او گفت: گوسفندانم را چرا ببر.
17:21 بار سوم به او گفت: ای سمعان بن یونا، آیا مرا دوست داری؟ پس پطرس ناراحت شد، زیرا عیسی سه بار به او گفته بود که آیا مرا دوست داری؟ گفت: آری پروردگار. تو همهچیز را میدانی. تو میدانی که من دوستت دارم. عیسی به او گفت: گوسفندانم را چرا ببر). [إنجيل يوحنا]
وصیت مستقیم رسول خدا محمد(ص) بر علی(ع)
مسند احمد: عبدالرحمن بن ابی لیلی گوید: «شاهد بودیم که علی در رحبه از مردم پرسید: چهکسی شنید که رسول خدا(ص) در روز غدیر خم فرمود: هرکس من مولای او هستم، علی مولای اوست؟ عبدالرحمن گوید: دوازده نفر از اهل بدر را دیدم که برخاستند و گفتند: شهادت میدهیم که رسول خدا(ص) در روز غدیر پرسید: آیا من بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم و زنانم مادرانشان نیستند؟ گفتیم: بلی. فرمود: هرکس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا، کسی که ولایت او را دارد، دوست بدار و کسی که او را دشمن دارد، دشمن بدار.» [مسند أحمد، ج1، ص ۱۱۹]
نص یا وصیت غیرمستقیم فرستاده (یا فرستادههای) قبلی بر رسول بعدی
این نوع نص مانند نصوص دیگر، دلیلی بر حقانیت فرستادۀ جدید است، البته به شرطی که ویژگیها و راهنماییهایی در خود نص یا نصوص دیگر باشد که به بیش از یک نفر منطبق نباشد، تا هنگام ادعا بتوان بدون تردید بر مدعی آن صحه گذاشت. این نص و معرفی بهواسطۀ فرستادههای قبلی به فرستادۀ جدید است با این تفاوت که بین آنها فاصلۀ زمانی وجود دارد و وصیت به شکل مستقیم انجام نمیپذیرد. این نوع وصیت نیز در کتب مقدس و تاریخ رسالت فرستادههای خدا موجود است؛ لذا برای مؤمنان به کتب آسمانی بهراحتی قابل درک است؛ بهعنوان مثال:
وصیت غیرمستقیم انبیاء بنیاسرائیل بر عیسی(ع)
(پس سِفر (کتاب) اشعیای نبی را به او سپرد و هنگامیکه آن سفر را گشود، جایی را یافت که در آن نوشته شده * روح پروردگار بر فراز من است، چون او مرا مسح کرده تا به مسکینان بشارت دهم؛ مرا فرستاده تا دلشکستهها را شفا دهم، تا اسیران را ندای آزادی و کوران را ندای بینایی دهم و ربودهشدهها را در آزادی بفرستم * و پند دهم بهروش مقبول پروردگار * سپس آن سِفر را در هم پیچید و به خادم تسلیم کرد، در حالی که همۀ کسانی که در آن جمع بودند چشمانشان بهسمت او خیره شد * پس شروع کرده و به آنها گفت: امروز این نوشته در گوشهای شما به اتمام رسید * و همه او را مشاهده میکردند و از کلمات نعمت که از دهانش خارج میشد تعجب میکردند و میگفتند: آیا این فرزند یوسف [نجار] نیست؟) [انجیل لوقا، 4، (17 ـ 22)]
وصیت غیرمستقیم عیسی(ع) (و انبیاء بنیاسرائیل) بر رسول خدا محمد(ص)
«وَ إِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رسولالله إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ»
«و هنگامى كه عيسى پسر مريم گفت: اى بنىاسرائيل، به يقين من فرستادۀ خدا بهسوى شمايم، تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم، و به پيامبرى كه بعد از من مىآيد و نامش «احمد» است، مژده مىدهم. پس هنگامى كه دلايل روشن براى آنان آورد، گفتند: اين جادويى است آشكار.» [صف، 6]
«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»
«همان كسانى كه از اين رسول و پيامبر امی كه او را نزد خود در تورات و انجيل نگاشته میيابند، پيروى میكنند؛ پيامبرى كه آنان را به كارهاى شايسته فرمان میدهد، و از اعمال زشت باز میدارد، و پاكيزهها را بر آنان حلال مینمايد، و ناپاکها را بر آنان حرام میکند، و بارهاى تكاليف سنگین و زنجيرهها را كه بر دوش عقل و جان آنان است برمیدارد؛ پس كسانىكه به او ايمان آوردند و او را حمايت كردند و ياریاش دادند و از نورى كه بر او نازل شده پيروى کردند، اينان همان رستگاراناند.» اعراف، 157]
وصیت غیرمستقیم رسول خدا(ص) بر ائمه(ع) و مهدیین(ع) و بر خلیفۀ خدا مهدی(ع)
سنن ابنماجه: ثوبان میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: (نزد گنج شما سه نفر کشته میشوند که همگی فرزند خلیفه هستند. سپس خلافت به هیچیک از آن سه نمیرسد. آنگاه پرچمهای سیاه از مشرق خارج میشوند و به طوری شما را میکشند که هیچ گروهی تاکنون این گونه نکشته است. سپس رسول خدا صلی الله علیه و سلم چیزی فرمود که یادم نیست. سپس فرمود: پس هنگامی که او را دیدید با او بیعت کنید حتی سینهخیز روی برف؛ زیرا او خلیفۀ خدا مهدی است.» [سنن ابنماجة، نوشته محمد بن یزید قزوینی، متوفای ۲۷۳ ه.ق، با تحقیق و شمارهگذاری و پاورقی محمد فؤاد عبدالباقی، چاپ دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع، ج2، ص۱۳۶۷، ح ۴۰۸۴]
شیخ طوسی: ابوعبدالله جعفر بن محمد از پدرش باقر(ع) از پدرش ذیالثفنات سید العابدین از پدرش حسینِ زکی شهید از پدرش امیرالمؤمنین(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در شبی که وفاتش بود، به علی(ع) فرمود: ای ابوالحسن! صحیفه و دواتی حاضر کن. رسول خدا(ص) وصیت خودش را اِملا نمود، تا اینکه فرمود: (ای على! بعد از من دوازده امام هستند و بعد از آنها دوازده مهدى. پس تو يا على اولین دوازده امام هستی. خداى تعالى تو را در آسمانش، على مرتضى، و امیرالمؤمنین، و صديق اكبر، و فاروق اعظم، و مأمون و مهدى ناميده و اين نامها براى غير تو شايسته نيست؛ اى على تو وصی من بر خاندانم، زنده و مرده ايشان هستى؛ و نيز وصى بر زنانم هستى، هر یک را كه تو به همسرى من باقى گذارى، فرداى قيامت مرا ديدار كند و هر یک را تو طلاق دادى، من از وى بيزارم و مرا نخواهد ديد، و من نيز او را در صحراى محشر نخواهم ديد؛ و تو پس از من خليفه و جانشين من بر امتم هستى؛ هرگاه وفاتت رسيد، خلافت را به فرزندم حسن واگذار كن، كه او برّ وصول است؛ چون او وفاتش رسيد آن را به فرزندم حسين زكىّ شهيد مقتول بسپارد؛ چون هنگام وفاتش رسيد، آن را به فرزندش سيد العابدين ذىالثّفنات على بسپارد؛ چون هنگام وفات او رسد، آن را به فرزندش محمد باقر بسپارد؛ و چون وفاتش رسد، آن را به فرزندش جعفر صادق واگذار كند؛ و چون وفاتش فرا رسد، به فرزندش موسى كاظم بسپارد؛ و چون وفات او فرا رسد، به فرزندش على رضا بسپارد؛ و چون وفاتش فرا رسد، به فرزندش محمد ثقه تقى واگذارد؛ و چون هنگام وفات او شود، به فرزندش على ناصح بسپارد؛ و چون وفاتش در رسد، به فرزندش حسن فاضل واگذارد؛ و چون وفات او برسد، آن را به فرزندش م ح م د كه مستحفظ از آل محمد(ع) است، تسليم كند، و ايشان دوازده اماماند. بعد از آنان دوازده مهدى هستند؛ پس وقتی زمان وفاتش فرا رسید، خلافت را به فرزندش كه اولین مهديین است میسپارد، و براى او سه نام است. یک نامش مانند نام من، و نام ديگرش نام پدر من است و آنها عبدالله و احمد، و نام سوم، مهدى است و او اولین مؤمنان است.» [غیبت، طوسی، ص۱۵۰؛ ترجمۀ فارسی، انتشارات مسجد جمکران، ص300]
چگونگی استناد به این نوع نص و قابل اعتمادبودن آن برای مردم و احتمال وجود خطا در تطبیق با مدعی، در مطلبی مجزا به تفصیل بررسی و بحث خواهد شد.
سخن پایانی
«نص و وصیت» اولین و مهمترین رکن قانون شناخت فرستاده است که جای هیچ شک و شبههای را باقی نمیگذارد. در واقع بندگان در زمین مکلف هستند تا در صورت مواجهه با دعوتی که خود را منتسب به خدا میداند، از مدعی آن بخواهند تا نص یا وصیتی تشخیصی ارائه دهد تا ادعای او را تأیید کند. در صورت وجود چنین نصی، با رجوع به دو دلیل دیگر یعنی «علم» و «پرچم حاکمیت خدا» و بررسی آنها، یقین قلبی حاصل شده و بر حقانیتش اقرار کنند.
به نظر شما، با توضیحات بالا حجت الهی در زمانۀ ما (که هزار و اندی سال است حجتی ظاهری بینمان نبوده)، واجد کدامیک از نصوص و وصیتهای مطرحشده خواهد بود؟!