دلایل دعوت یمانی

چگونه فرستاده الهی با علم و حکمت شناخته می‌شود؟

رسولان الهی برگزیدگان زمان خود هستند. ایشان انسان‌هایی متذکر هستند که با تلاش و اخلاص، جهت تقرب به خداوند کوشیده‌اند و لیاقت به‌دوش‌کشیدن رسالت الهی را به دست آورده‌اند. همانطور که در قوانین و راه شناخت فرستادگان خداوند بیان کردیم، یکی از خصوصیاتی که ایشان را از سایر مردم هم‌عصر خویش متمایز می‌کند، علم و حکمتی است که از جانب خداوند متعال بر ایشان افاضه شده و این دلیل روشنی است برای کسانی که فطرت خود را آلوده نساخته باشند.

وجود علم و حکمت دلیل حجیت و افضلیت ایشان بر سایر مردم و مدعیان است. اختصاص‌دادن علم الهی به  فرستاده‌اش از زمان اولین فرستاده یعنی حضرت آدم(ع) نمایان است. ایشان از جهت علمی عالم‌ترین مردم زمان خود بود؛ تا جایی که از حقیقت اسماء مطلع بود، در حالی که ملائکه نمی‌دانستند.

«وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * قَالُوا سُبْحَانَکَ لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ * قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»
(و [خدا] همۀ [معانى] نام‌ها را به آدم آموخت؛‏ سپس آن‌ها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می‌گوييد از اسامى اين‌ها به من خبر دهيد* گفتند منزهى تو، ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‌اى هيچ دانشى نيست، تويى داناى حكيم* فرمود: اى آدم، ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ايشان را از اسامی‌شان خبر داد فرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمان‌ها و زمين را می‌دانم و آنچه را آشكار می‌كنيد و آنچه را پنهان می‌داشتيد مى‌دانم). [بقره، 31- 33]

علم و حکمت در فرستادۀ الهی معیاری ثابت در دعوت رسولان گذشته

حضرت عیسی(ع) یکی از رسولان الهی است که با علم و حکمت خود را ثابت نمود و این سخن او ملاکی روشن در شناخت حکمت او و هر مدعی رسالت از سوی خداست:

«… عیسی، شیطانی لال را از کسی بیرون می‌کرد. چون شیطان بیرون رفت، مردِ لال توانست سخن بگوید و مردم در شگفت شدند. اما برخی گفتند: او شیطان‌ها را به یاری بَعَلزِبول، رئیس شیاطین، بیرون می‌کند. دیگران نیز به قصد آزمودن او، خواستار آیتی آسمانی شدند. او افکار آنان را درک کرد و به ایشان گفت: هر کشوری که بر ضد خود تجزیه شود، نابود خواهد شد و هر خانه‌ای که بر ضد خود تجزیه شود، فرو‌ خواهد ریخت. اگر شیطان نیز بر ضد خود تجزیه شود، چگونه حکومتش پابرجا بماند؟…» [انجیل لوقا، باب ۱۱]

سید احمد الحسن راجع به معیار علم و حکمت در مدعی رسالت چنین می‌فرمایند:

«آیا لازم نیست مسیحیان این سخن عیسی(ع) را ملاک قرار دهند و مطالب قرآن را مقایسه کنند تا بدانند قرآن از سوی خداوند است؟ آیا این همان مقایسۀ حضرت عیسی (ع) نیست؟ پس چرا (برخی) از آن روی‌گردان هستند؟ جز آنکه به قسمتی از کتاب، ایمان داشته باشند و به قسمتی دیگر کفر ‌ورزند؟

قرآن سرشار از حکمت و دعوت به خوبی و زینت به اخلاق پاک کریمه است. چگونه چنین چیزی می‌تواند از شیطان بی‌خرد باشد که همیشه به بدی و اخلاق مذموم دعوت می‌کند؟ آیا شیطان بر ضد خودش تجزیه می‌شود؟ آیا حکومت شیطان، بر ضد خودش تقسیم می‌شود؟ آیا جز این است که شیطان با این خصوصیت شناخته می‌شود که دعوت به بر ‌پا ‌داشتن حکومت خود می‌کند، نه مُنهدم‌کردن آن؟

فکر می‌کنم مردم اگر بخواهند، این توانایی را دارند که بین حکمت و بی‌خردی تمایز قائل شوند؛ بین خوبی و بدی؛ بین اخلاق خوب و اخلاق مذموم. حکومت شیطان بر ضد خودش تجزیه نمی‌شود. او به خوبی دعوت نمی‌کند؛ بلکه به بدی دعوت می‌کند. به اخلاق کریمه دعوت نمی‌کند؛ بلکه به اخلاق نکوهیده دعوت می‌کند.

حضرت عیسی(ع) می‌فرماید: «هر حکومتی که بر ضد خود تجزیه شود، نابود خواهد شد و هر خانه‌ای که بر ضد خود تجزیه شود، فرو‌ خواهد ریخت. اگر شیطان نیز بر ضد خود تجزیه شود، چگونه حکومتش پا بر جا بماند؟» [سید احمد الحسن(ع)، عقاید اسلام، ص237]

برای شناخت مدعیان حقیقی از مدعیان دروغین می‌توان در حکمت موجود در کلام آن‌ها دقت کرد تا حق از باطل تشخیص داده شود. می‌توان به قطعیت گفت: این موضوع نشانه‌ای آشکار برای شناخت مدعی حق از دروغین است؛ چراکه با استناد به کلام حضرت عیسی(ع) مدعی دروغین برای پنهان‌کردن چهرۀ واقعی خود نمی‌تواند دائماً امر به خوبی کند و حکیمانه سخن بگوید؛ زیرا خوبی در نقطۀ مقابل او و دعوت شیطانی‌اش است و هر عمل و حرف نیک او دعوت باطل وی را ضعیف و ضعیف‌تر می‌سازد.

آیا همۀ انسان‌ها وجود علم و حکمت در فرستادۀ الهی را تشخیص می‌دهند؟

سید احمدالحسن در رابطه با این موضوع می‌فرمایند: «بیشتر مردم بین حکمت الهی که فرستادگان از آن سخن می‌گویند و سفسطه‌ای که علمای گمراهی ـ‌راهزنان راه خداوند سبحان‌ومتعال‌ـ به‌واسطۀ آن، با ایشان مخالفت می‌کنند، تمایزی قائل نمی‌شوند. این عدم تمایز، آن‌گونه که برخی مردم ادعا می‌کنند یا متوهّم شده‌اند، به‌دلیل سخت‌بودن تشخیص حکمت نیست؛ بلکه مهم‌ترین دلیل عدمِ تشخیص این است که مردم، فطرت خود را آلوده کرده و مانند نابینایی شده‌اند که بین شراب و شیر یا بین بی‌خردی شیطان و حکمت خداوند سبحان‌ومتعال تمایزی قائل نمی‌شوند و با کمال تأسف وضعیت بیشتر مردم در هر زمان، این‌گونه است!

به‌عنوان مثال، وضعیتی که مسلمانان به آن رسیده‌اند، توضیح داده می‌شود: محمد(ص) قرآن را به‌عنوان معجزه آورد و همۀ مسلمانان این را پذیرفته‌اند؛ ولی چه کسی می‌تواند تشخیص دهد که قرآن، آیه و نشانه‌ای معجزه‌گونه است؟ اگر امروز محمد بن عبدالله(ص) بیاید و به زمین فرود آید و همراه او سورۀ قرآنیِ جدیدی باشد که از سوی خداوند سبحان‌ومتعال آورده است، آیا مسلمانان می‌توانند این سوره را تشخیص دهند و یقین کنند که از سوی خداوند سبحان‌ومتعال است؟ و در نتیجه برایشان ثابت شود که شخصی که آن را آورده، همان محمد(ص) است؟ بی‌هیچ تردیدی می‌گویم: بیشتر مسلمانان از چنین تمایزدادنی، ناتوان هستند؛ چه علما باشند و چه جاهلان؛ مگر مسلمان‌هایی که فطرت خودشان را آلوده نکرده باشند؛ آن‌ها این توانایی را دارند که این سوره را تشخیص بدهند و بفهمند که آیه‌ای از جانب خداوند سبحان است و در نتیجه فردی که این سوره را آورده، فردی عادی و معمولی نیست.

بنابراین نتیجه‌ای که حاصل می‌شود این است که اگر امروز محمد بن عبدالله(ص) قرآن را بیاورد، بیشتر مسلمانان به ایشان کافر می‌شوند و به او ایمان نمی‌آورند و می‌گویند: جادوگر و دروغ‌گوست.» [سید احمد الحسن(ع)، روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان، ج2، ص47]

علم فرستادۀ الهی از چه جنسی است؟

آیا فرستادۀ الهی نسبت به همه علوم باید آگاه‌ترین فرد باشد؟ علم مدنظر در رسولان چه علمی است؟ بعضی افراد گمان می‌کنند که فرستادۀ خدا باید به تمام علوم مادی عالِم باشد؛ در حالی که این علم نیازِ رسالت او نیست؛ بلکه واجب است آنچه را بداند که به رسالتش مرتبط است.

سید احمدالحسن در این رابطه می‌فرمایند: «خلیفۀ خدا همان عالِمی است که می‌تواند از غیر خودش بی‌نیاز باشد و هیچ‌یک از مردم از او و علمش بی‌نیاز نیست؛ چراکه خداوند هرچه در دین حادث شود و هرچه اهل زمانش در امور دین نیاز دارند را به او وحی می‌کند. (بنابراین) منظور از علمی که باید همراه خلیفۀ خدا باشد در اینجا همان علم دین (و همان راه کمال و رسیدن به هدف انسان از خلقت) است که خلیفۀ خدا مکلف به تبلیغ آن برای مردم است؛ بنابراین خلیفۀ خدا باید به پروردگار متصل باشد و خداوند به او بیاموزد آنچه را در تبلیغ رسالتش و رساندن دین حق مورد رضای خدا و احکام جدید الهی و فصل‌الخطاب و رفع اختلافات مردم نیاز دارد.

همین امر -علم به امور جدید و فصل‌الخطاب و رفع اختلافات علمی مردم- می‌تواند برای شخص طالب حق، دلیلی بر معرفت خلیفۀ خدا باشد که دلیل نص و وصیت را تأیید کند.»

«لازم نیست خلیفۀ خدا به علوم استقرائی یا تجربی یا حتی علوم دینی گذشته مثل رسالت‌های خلفای گذشته آگاه باشد؛ بلکه فقط علم لازم برای خلیفۀ خدا این است که متصل به خدا بوده و پروردگار متعال نخستین چیزی را که او در رسالتش به آن نیاز دارد به او بیاموزد. نه به این معنا که باید لزوماً به رسالت‌های خلفای گذشته یا علوم تجربی و استقرائی جاهل باشد، اما دانستن آن امور و تفاصیل آن‌ها برایش واجب نیست؛ پس ممکن است او گاهی آن‌ها را از طریق تحصیلات یا حتی با الهام الهی یا از هر دو طریق بداند؛ یعنی مانند بقیه مردم آن‌ها را مثلاً با خواندن فرا ‌بگیرد. اما خداوند بر او منت می‌گذارد به این معنا که چون او خلیفۀ خداست به او الهام می‌کند، مخصوصاً اگر قضیه متعلق به امر دین باشد؛ مانند اثبات وجود خداوند سبحان یا به‌طور کلی دفاع از دین باشد.» [سید احمدالحسن(ع)، عقاید اسلام ص 129-130]

تصورات ما غالباً نسبت به علم الهی در انبیا و اوصیا، سیطره‌ای وسیع از علوم متعدد دنیوی و اخروی بوده است. در حالی که همانطور که پیش از این گفتیم رسولان الهی انسان‌هایی از جنس مردم هم‌عصر خود هستند. آن‌ها ممکن است مثل مردم عصر خود دانش‌اندوزی کنند، همان طور که عیسی(ع) نجاری یاد گرفت، یا همچون حضرت محمد(ص) حتی خواندن و نوشتن را ندانند.

این تفاوت جدی می‌تواند مؤید این مطلب باشد که در واقع علمی که لازم است حجت الهی همراه خود داشته باشد، آگاهی از علوم مادی نیست؛ حتی علوم ضروری برای زندگی مردم؛ مانند پزشکی نیز لازم نیست. درخواستِ پزشک، توسط امام حسن (ع) و امام حسین (ع) برای درمان امیرالمؤمنین(ع) مهر تأییدی بر این نکته است.

احادیثی در خصوص علم و حکمت در فرستادۀ الهی

به برخی از احادیث اهل‌بیت(ع) که به علم خلیفۀ خداوند در زمین اشاره می‌نمایند، توجه فرمایید: این روایات در کتاب کافی، جلد اول، باب (امامان، علم پیامبر و همۀ پیامبران و اوصیای پیشین خودشان را به ارث می‌برند) وارد شده است.

  • امام صادق (ع) فرمود: «سلیمان از داوود و محمد از سلیمان به ارث برد؛ و ما از محمد به ارث می‌بریم و علم تورات و انجیل و زبور و توضیح آنچه در الواح است، نزد ماست». راوی می‌گوید: عرض کردم: (این همان علم است). فرمود: «این همان علم نیست. همانا علم چیزی است که روز‌به‌روز و لحظه‌‌به‌‌لحظه ایجاد می‌شود.»
  • ضریس کناسی گوید: نزد امام صادق (ع) بودم و ابوبصیر نزد ایشان بود. امام صادق (ع) فرمود: «داوود علم پیامبران را به ارث برد و سلیمان از داوود به ارث برد و محمد(ص) از سلیمان به ارث برد و صحیفه‌های ابراهیم و الواح موسی نزد ماست». ابوبصیر عرض کرد: (این همان علم است). فرمود: «ای ابومحمد، این همان علم نیست. علم چیزی است که در شب و روز به وجود می‌آید؛ روز‌به‌روز و لحظه‌‌به‌لحظه.»
  • در کتاب (بصائرالدرجات) از صفار، صفحه 344، باب (آنچه روزبه‌روز و لحظه ‌به‌‌لحظه یکی پس از دیگری، به وجود می‌آید)، آمده است: ضریس گوید: از امام صادق(ص) شنیدم که فرمود: «علم چیزی است که در شب و روز اتفاق می‌افتد؛ روز‌به‌روز و لحظه‌‌به‌‌لحظه.»
  • ضریس گوید: با ابوبصیر نزد امام باقر(ع) بودیم. ابوبصیر به ایشان عرض کرد: (فدایتان شوم، عالم شما به چه علمی آگاهی دارد؟) ایشان فرمود: «ای ابومحمد! عالِم ما غیب را نمی‌داند؛ اگر خداوند عالمِ ما را به خودش واگذارد، مانند برخی از شما می‌شود. ولی لحظه ‌به‌‌لحظه برایش ایجاد می‌شود.»
  • ابوبصیر می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: (فدایتان شوم، علم نزد شما چیست؟) ایشان فرمود: «آنچه در روز و شب و امری پس از امری و چیزی پس از چیزی تا روز قیامت ایجاد می‌شود.»
  • ابوبصیر گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: «صحف اولیه، صحف ابراهیم و الواح موسی نزد ماست». ضریس به ایشان عرض کرد: (آیا آن، همان الواح نیست؟) فرمود: «بله». ضریس عرض کرد: (این همان علم است). فرمود: «این علم نیست. این روایت است. علم، چیزی است که در شب و روز به وجود می‌آید؛ روزبه‌روز و لحظه ‌به‌لحظه.»

با اندیشیدن در کلام معصومین علیهم السلام، حقیقت علم را درک خواهیم کرد و تمایزی جدی میان علم و حرفه و آگاهی مشاهده خواهیم کرد.

سخن پایانی
آنچه مرور کردیم، مجموعه‌ای است از نکات پیرامون قانون دوم الهی «علم و حکمت» در تشخیص رسول الهی، که انسان را متقاعد می‌سازد تا قبل از مواجهه‌های هیجانی و احساسی با دعوت رسولان، به مطالعۀ دعوت ایشان بپردازد. کلام و توصیه‌های ایشان را بررسی کرده و در بستر تعقل و تفکر بر علوم صادر شده از کلام انبیا و رسولان پیشین عرضه کند. امید که با درک کلمات حکمت‌آمیز فرستادگان الهی، از جرگۀ یاران و پا در رکابان آستان قدسی آنان باشیم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا