عصمت مهدی(ع) یا تسدید الهی او چگونه ثابت میشود؟
پیش از این راجع به مقام خلافت و اینکه مهدی منتظر خلیفهای است واجبالاطاعه، صحبت کردیم. به متون مختلف قرآنی و روایی مراجعه کرده و ابعاد و زوایای مختلف این شخصیت را بررسی و نهایتاً ویژگیهایی چون امامت و خلافت ایشان را اثبات کردیم. گرچه واضح و مبرهن است که رسولالله(ص) امت را به تبعیت از کسی که معصوم نیست هدایت نمیکند؛ همچنین دانستیم که مقام خلافت با عصمت همراه است، درنتیجه با اثبات خلافت مهدی منتظر عصمت مهدی (ع) نیز ثابت می شود. اما در ذهن بسیاری از انسانها عصمت مفهومی عجیب و فرازمینی ثبت شده که مدعی آن را در زمین غیر قابل درک و پذیرش میدانند. اما بهراستی عصمت به چه معناست؟
عصمت چیست؟
چه بسا مفهوم عصمت بیش از سایر مفاهیم، نادرست عرضه شده و بیشترین سوءبرداشتها، جَوسازیها و درگیریهای لفظی ناشیِ از آن، پیوسته تا حال حاضر پابرجا بوده باشد. عصمت در پوششی نامناسب از غلو و مبالغاتی که از حد خود گذشته است ارائه شده که درک آن را سخت کرده، تا آنجا که فهم آن را برای بسیاری از مردم ناممکن ساخته است. طبق تعریف متداول، معصوم نه فراموش میکند و نه دچار سهو و غفلت میشود، و وِجههاش با امور غیر عادی بسیاری گره خورده است که صورت انسانی وی را از هم میپاشد!
عصمت موازنۀ تسدید و تأیید الهی است؛ یعنی معصوم، کسی است که برای خداوند عز و جل خود را خالص میکند و خداوند نیز این اخلاص او را با تسدید و توفیق میپذیرد و از آنجا که او از سوی خداوند متعال تأیید شده است، مردم را از هدایت خارج نکرده و آنها را در هیچ باطلی وارد نمیکند. به همان اندازه که مفهوم متداول عصمت، با قرآن و احادیث تعارض دارد، به همان اندازه این تعریفی که در این مبحث ارائه میشود، با این دو، انسجام و هماهنگی دارد. آیا هیچ مؤمنی میتواند این عقیده را انکار کند که خداوند سبحان بندۀ مؤمن مخلص را در ایمانش تسدید و استوار میکند؟
و چگونه چنین نباشد در حالی که در حدیث صحیح از ابوهریره آمده است: رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «خداوند فرمود: هرکس با یکی از اولیای من دشمنی کند با او اعلان جنگ کنم، و بندۀ من با هیچچیزی عزیزتر و دوستداشتنیتر از نَوافلی که بر او واجب کردهام به من تقرب نمییابد؛ و بندهام با انجام نافلهها پیوسته به من تقرب جوید تا آنجا که من او را دوست خواهم داشت و اگر او را دوست بدارم گوش او خواهم شد که با آن میشنود و چشم او خواهم شد که با آن مینگرد و دست او خواهم شد که با آن غالب میشود و پای او خواهم شد که با آن راه میرود و اگر از من بخواهد، به او بدهم و اگر به من پناه بَرَد او را پناه دهم و من در انجام دادن هیچ کاری درنگ ندارم، جز در قبض روح بندۀ مؤمن، که او از مرگ کراهت دارد و من اکراهش را ناپسند میدارم.» [صحیح بخاری، ج7، ص190]
پس بنده اگر به خدا نزدیک شود و تقرب جوید، خداوند گوش و چشم و دست و پای او خواهد شد و اگر درخواستی از او کند به او عطا خواهد فرمود و این همان تأیید و تسدید الهی و همان عصمت است. پس بهاندازهای که تمسک میجوید یا به خداوند متعال پناه میبرد، خداوند او را معصوم میدارد یا پناه میدهد.
عصمت مهدی(ع) چگونه روشن میشود؟
احادیث بسیاری وارد شدهاند که میتوانند -در چهارچوبی که بیان کردیم- دلالت بر عصمت مهدی (ع) داشته باشند. منظور از عصمت ایشان این است که او مردم را به باطل وارد نکرده و از حق خارج نمیکند. اگر اینگونه نباشد چگونه زمین را از عدل و داد پر میکند، در حالی که ممکن است گمراه کند و از حق دور سازد بدون اینکه خداوند او را استوار سازد و محفوظ بدارد؟
ابنکثیر میگوید: «مهدی کسی است که خداوند او را بهسوی حق هدایت نموده و آنچنان در اسماء الهی پیچیده شده که تبدیل به نهایت اسماء شده است. مهدی با چنین خصوصیتی شناخته میشود؛ کسی که رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) به او بشارت داده است که در آخرالزمان خواهد آمد.» [النهایة فی غریب الحدیث، المبارک بن محمد ابن الاثیر، ت، طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، دار احیاء الکتب العربیه، عیسی البابی الحلبی، 1383ق/ 1963م، ج5، ص245]
محمد احمد مبیض میگوید: مهمترین صفتی که احادیث در خصوص مهدی صراحت دارند این است که زمین را از عدل و داد پر میکند؛ یعنی مهمترین دستاورد او، پیادهکردن عدالت در زمین است و این خصوصیت -همان طور که این آیه میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (ما یقیناً فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستاديم و با آنها کتاب و ترازو را نيز نازل کرديم تا مردم عدالت را به پا دارند.) (حدید: قسمتی از آیۀ 25)- ، مقصود اولیه از بعثت پیامبران و نزول کتابهای آسمانی است؛ بنابراین در تأکید این احادیث به این مقصود، جای هیچ تعجبی وجود ندارد.
همچنین آیۀ «اولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهِ» (اینان همان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده است؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن.) (انعام: قسمتی از آیۀ 90)، ما را بهسمت ضرورت اقتدا به امامان هدایتگر از انبیا و فرستادگان پیشین فرامیخواند و نیز به ضرورت اقتدا به مهدی که توصیف هدایت را در خود دارد؛ بهطوری که این مشخصه (مهدی) اسم عَلَم (خاص) او میشود. او به عنوان مقتدا در هدایت آنها بهجهت برقراری عدالت در زمین سزاوارتر است.» [الموسوعة فی الفتن و الملاحم و اشراط الساعة، ص650 و 651]
«مبیض» بسیاری از نتایجی را که ممکن است از این مقدمات حاصل شود کم و سبک میشمارد؛ در حالی که میتوانست به نتیجهای برسد که «ابنتومرت» با دلیل به آن رسیده است و عبدالمجید نجار آن را بهصورت زیر بیان کرده است: «وظیفۀ امام، مقاومت در برابر ظلم و باطل و انتشار حق و عدالت است، و ظلم و باطل تنها با حق و عدالت از بین میرود. به همین دلیل امام باید از ظلم و باطل، معصوم باشد تا حق و عدالت را انتشار دهد.» [المهدی بن تومرت، د. عبدالمجید نجار، دار الغرب الاسلامی، چاپ اول، 1403ق/ 1982م، ص252]
به هر حال، اهلسنت به عصمت انبیا و فرستادگان اعتقاد دارند و تردیدی نیست که این اعتقاد آنها بر پایۀ فهمشان از این است که وظیفۀ انبیا و فرستادگانِ اشاره شده در این سخن حقتعالی: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (ما یقیناً فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستاديم و با آنها کتاب و ترازو را نيز نازل کرديم تا مردم عدالت را به پا دارند)، مستلزم عصمت آنان است؛ زیرا هر لغزشی اگر چه کوچک بعد از مدتی، باعث انحرافی بزرگ خواهد شد.
حال که عصمت، به وظیفۀ اساسی حجت خدا یا خلیفهاش وابسته است، پس میتواند به غیر از انبیا و فرستادگان نیز تعمیم داده شود تا هر چیزی را که به این وظیفه مربوط میشود شامل شود و تردیدی نیست که مأموریت مهدی از وظیفۀ بسیاری از انبیا و فرستادگان، اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
محمد احمد مبیض این گفتۀ حق تعالی را بهعنوان شاهد میآورد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» (اگر مردم قريهها ايمان آورده و پرهيزگاری پيشه کرده بودند برکاتی از آسمان و زمين را بهرويشان میگشوديم؛ ولی [فرستادگان] را تکذیب کردند؛ ما نيز به کيفر کردارشان مؤاخذهشان کرديم). سپس چنین توضیح میدهد: «این آیۀ کریمه به سنتی ربانی و نتیجهای حتمی -مبنی بر مقدمات- رهنمون میسازد؛ اینکه ناگزیر بهدنبال ایمان و تقوا، برکت و گشایشِ فراگیر در زمین خواهد بود و این، علت گشایشی را که در عصر مهدی، بعد از برپاداشتن عدالت حاصل میشود برای ما تفسیر میکند. منظور از عدالت در اینجا صفتی اخلاقی نیست؛ بلکه هدفی فراگیر به معنی پیادهسازی تمام و کمال احکام اسلامی است؛ زیرا تمامِ شریعت، عدالت است و هرگونه قصور و کوتاهی در اجرای قسمتی از آن، نوعی ظلم و ستم تلقی میشود که اهل زمین در آن واقع شدهاند.» [الموسوعة فی الفتن و الملاحم و اشراط الساعة، ص651]
آنچه دلالت بر این دارد که مهدی(ع)، شریعت را با تمام جزئیات پیاده خواهد کرد، عبارت وارد شده در حدیث است؛ اینکه اسلام در زمان وی چنان خواهد بود که گویی او «جِران» آن را گرفته است -کنایه از تثبیت اسلام پس از طولانی شدن مسیر و سختیها- و «جران» یعنی جلوی گردن شتر (مهار شتر)؛ وقتی شتر از شدت خستگی برای استراحت مدتی نشسته و گردنش را به زمین چسبانده باشد، با گرفتن مهارش (جران) او را بلند میکنند.
از امسلمه از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) روایت شده است که فرمود: «هنگام مرگ خلیفه، اختلاف ایجاد میشود. پس مردی از اهل مدینه ترسان بهسمت مکه خارج میشود. مردمی از اهل مکه بهسوی او میآیند، او را خارج میکنند و بین رکن و مقام با او بیعت میکنند؛ در حالی که او مایل به این کار نیست… اموال را تقسیم و بین مردم به سنت پیامبرشان عمل میکند. اسلام جرانش را بر زمین میگسترد (بر جایجای زمین استوار میشود) و هفت سال بین مردم میماند. سپس میمیرد و مسلمانان بر وی نماز میگزارند.» [سنن ابوداوود، ج2، ص310 و 311]
و از آنجا که پیامبر(ص) میفرماید مهدی(ع) «به سنت پیامبرشان بین مردم رفتار میکند»، بهطور حتم منظور این است که او به سنت حقیقی عمل میکند.
اخلاق و سیرۀ محمدی مهدی(ع)
ابنحبان از عبدالله روایت کرده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «مردی از امت من قیام میکند که اسم او همانند اسم من و اخلاق او اخلاق من است و آن [زمین] را پر از عدل و داد میکند؛ همان طور که از ظلم و جور پر شده است.» [صحیح، ابنحبان، ج15، ص238]
ابوداوود از ابواسحاق چنین آورده است: علی(رض) در حالی که به پسرش حسن نظاره میکرد، فرمود: «این پسرم -همان طور که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود- آقا و سرور [جوانان بهشت] است و از نسل او کسی خواهد آمد که به نام پیامبرتان نامیده میشود؛ اخلاقش شبیه اوست، ولی خلقتش شبیه وی نیست.» سپس داستان او را در گسترانیدن عدالت در زمین بیان فرمود. [سنن ابوداوود، ج2، ص311]
از این دو حدیث چنین دانسته میشود که اخلاق مهدی معادل یا مشابه اخلاق رسول خدا(ص) است و این در حالی است که اخلاق پیامبر(ص) چنان است که خداوند در قرآن کریم توصیف میفرماید: «وَ اِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيم» (و یقیناً تو بر اخلاقی والا و عظیم هستی .) (قلم: ۴)
از سعد بن هشام بن عامر روایت شده است که گفت: «نزد عایشه آمدم و عرض کردم: ای امالمؤمنین! از اخلاق رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) برایم بگو. گفت: اخلاقش، قرآن بود؛ مگر گفتار خدای عز و جل را در قرآن نخواندهای که تو بر اخلاقی والا و عظیم هستی!» [مسند احمد، ج6، ص91]
از آنجا که اخلاق وی شبیه اخلاق رسول خدا(ص) است، پس او به سیره و روش پیامبر عمل میکند؛ یعنی مردم را در هیچ باطلی وارد نمیکند و از هیچ حقی خارج نمیسازد؛ و این -همان گونه که قبلاً گفته شد- همان عصمت مهدی یا تأیید و تسدید الهی اوست.
و مشخص است که اگر از پیامبر(ص) چیزی پرسیده میشد پاسخ نمیداد تا وحی نازل شود؛ و این شیوۀ عملکرد، با مهدی از طریق تأیید و تسدید الهی محقق خواهد شد.
از جمله روایاتی که به عصمت مهدی(ع) دلالت میکند روایتی است که از ابیمعبد از ابنعباس نقل شده است: «روزها و شبها به سر نمیآید تا اینکه جوانی از اهلبیت ما بیاید که فتنهها او را به شبهه نمیاندازد و او رنگ فتنه نمیگیرد. گفتیم: ای ابنعباس، پیرانتان از این کار عاجزند؛ جوانانتان به آن دست خواهند یافت! گفت: این امر خداوند است که به هرکه بخواهد میدهد.» دانی و بیهقی اضافه میکنند: «همان گونه که خدا این امر را با ما گشود، امید است آن را با ما به سرانجام برساند.» [مهدی منتظر در پرتو احادیث و آثار صحیح، ص347، و در صفحۀ 349 دربارۀ این حدیث میگوید: «این سند، صحیح و موقوف به علی بن عباس است. ابنکثیر در البدایه و النهایه توضیح دومی برای این حدیث آورده و گفته است: این سند نیکوست و تصریح وی در اینجا بر «از ما اهلبیت» روشن میکند که به این معنا نیست که مهدی از ابنعباس باشد.»]
این گفتۀ او «فتنهها او را به شبهه نمیاندازد و او رنگ فتنه نمیگیرد»؛ یعنی فتنهها او را گرفتار نمیکند و او داخل فتنهها نمیشود؛ و فتنه -طبق فرمایش حقتعالی- یعنی گمراهی: «فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ * بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ * إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (بهزودى خواهى ديد و خواهند ديد * که کدامیک از شما به فتنه در افتاده است* یقیناً پروردگارت بهتر میداند چهکسی از راه او گمراه شده است و او به هدایت یافتگان داناتر است) (قلم: ۵ تا ۷)
پس مهدی(ع) در گمراهی فرو نمیرود و خود نیز گمراهی نمیآورد؛ این یعنی وی مردم را از هدایت خارج و در گمراهی وارد نمیکند و امر آنها تنها بهدست او اصلاح میشود؛ همان طور که در کتاب «عرف الوردی» آمده است. سیوطی میگوید: نعیم بن حماد با سند صحیح -بر اساس شرط مسلم- از علی(رض) چنین روایت کرده است: «چهار فتنه خواهد بود: فتنۀ راحتی و آسایش، فتنۀ تنگنا و سختی، فتنۀ فلان -بعد معدن طلا را بیان کرد- سپس مردی از خاندان پیامبر خروج میکند و خداوند امر آنان را بهدست او اصلاح خواهد فرمود.» تا آنجا که مهدی با آنها پیکار خواهد کرد تا به حق بازگردند. [العرفالوردی، ص86]
ابویعلی با سندش از بشیر بن نهیک نقل کرده است که گفت: «از ابوهریره شنیدم که میگفت: حبیب من ابوالقاسم (صلی الله علیه وسلم) برایم حدیث فرمود: «ساعت برپا نمیشود تا اینکه مردی از اهلبیتم بر آنان قیام کند. پس آنان را در هم خواهد کوبید تا به حق بازگردند.» گفت: به ایشان عرض کردم: چقدر طول میکشد. فرمود: «پنج و دو» گفت: به ایشان عرض کردم: پنج و دو چیست؟ فرمود: «نمیدانم». [مسند ابویعلی موصلی، ج12، ص 19. ابنهیثمی گفته است: «ابویعلی آن را روایت کرده و در رجال آن المرحی بن رجاء است. ابوزرعه را ثقه و ابنمعین را ضعیف دانسته و سایر رجال را ثقه.» مجمعالزوائد، ج7، ص315]
جای تعجب ندارد که مهدی(ع) با آنها پیکار میکند تا به حق بازگردند. از پیامبر(ص) در شأن مهدی(ع) چنین وارد شده است: «او مردی از خاندان من است؛ بر سنت من خواهد جنگید؛ همان طور که من بر وحی جنگیدم.» [عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص16 و 17. عبدالله بن صدیق در کتاب خود «المهدی المنتظر، ص28» در خصوص این حدیث گفته: «این حدیث نیکوست.»]
این حدیث ما را متوجه میسازد که مهدی علم یقینی دارد که آنچه را میشناسد همان سنت حقیقی هست، و اینچنین یقینی قطعاً با اجتهاد به دست نمیآید؛ زیرا اجتهاد، یقینآور نیست و تنها گمان و ظن نتیجه میدهد.
علمای اهلسنت و عصمت مهدی
قوت احادیث دلالتکننده بر عصمت مهدی (ع)، برخی علمای اهلسنت را وادار به اقرار به این مطلب کرده است؛ اگرچه بهشکلی خفیف و گاهی نیز همراه با اندکی بازی با معانی کلمات! برزنجی میگوید: «مهدی حکم نمیکند، مگر اینکه فرشتهای از سوی خدا -که مأمور به تسدید و تأیید وی است- [حکم را] به او ابلاغ کند؛ و این همان شرع حنیف محمدی است که اگر محمد زنده بود و به همین صورت بر وی نازل میشد، حکمی جز حکم این امام صادر نمیفرمود… و به همین دلیل آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) در وصف او (مهدی) فرموده است: او پا جای پای من میگذارد و خطا نمیکند؛ و به این ترتیب به ما میفهماند که وی پیرو [پیامبر] است و قانونگذار و تشریع کننده نیست. او معصوم است و «معصوم در حکومت» معنایی ندارد، جز اینکه از خطا و اشتباه نیز معصوم باشد؛ زیرا نمیتوان به حکم رسول خدا خطا و اشتباه نسبت داد؛ چراکه از سرِ هوای نفس سخن نمیگوید؛ بلکه هرچه میگوید وحی الهی است. پس معنی اینکه او معصوم است چنین خواهد بود که در حکم و حکومت معصوم است؛ ولی در بقیۀ احوالات، حفاظتشده است نه معصوم؛ زیرا عصمت فقط مخصوص انبیاست در حالی که او پیامبر نیست.» [الاشاعة لاشراط الساعة، ص110]
به طور دقیق مشخص نیست که برزنجی از عبارت «حفاظتشده» چه معنایی را مدنظر دارد! اگر معنای این عبارت -بهصورتی که پیداست- چنین باشد که خداوند او را از لغزش و فریب شیطان حفظ میکند، این همان عصمت مهدی خواهد بود؛ اما عقیدۀ اهلسنت که با منتسبدانستن عصمت به غیر از انبیا مخالف است -همان گونه که در سخن خود بیان میدارد- مانع از آن میشود که برزنجی مفاهیم را با اسمهای واقعیشان نام ببرد؛ در غیر این صورت تا هنگامی که فرشتگان، مهدی(ع) را تأیید و تسدید میکنند، چطور او معصوم نباشد؟!
تسدید و یاری ملائکه، غریب نیست. از عبدالله بن مسعود وارد شده است: رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «هیچیک از شما نیست؛ مگر اینکه همراهش همنشینی از جن و همنشینی از ملائکه داشته باشد.» عرضه داشتد: و شما نیز؟! فرمود: «من هم به همین ترتیب؛ ولی خداوند مرا یاری میدهد؛ پس تسلیم میشوم.» ابومحمد از بین مردم گفت: کسی که میگوید تسلیم میشوم با نرمی و فروتنی میپذیرد. [سنن دارمی، عبدالله بن رحمان دارمی، چاپ با همت محمد احمد دهمان، دار احیاء السنة النبویه، دمشق، 1349ق، ج2، ص306]
در صحیح مسلم ج8، ص138، از عبدالله بن مسعود وارد شده است: رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «هیچیک از شما نیست؛ مگر اینکه همراهش همنشینی از جن و همنشینی از ملائکه داشته باشد.» عرضه داشتند: و شما نیز؟! فرمود: «من هم به همین ترتیب؛ ولی خداوند مرا یاری میدهد؛ پس او مرا امر نمیفرماید مگر به خیر و خوبی.» و مسلم در صحیح خود ج8، ص95، آورده است: از رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) روایت است که فرمود: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست که اگر شما به آنچه نزد من و هرآنچه در ذکر [قرآن] هست مداومت داشته باشید، قطعاً فرشتگان شما را بر بسترهایتان و در راههایتان مسح خواهند کرد.»
ابنعربی میگوید: «مهدی حجت خدا بر اهل زمانش است و این مرتبۀ پیامبران است که در آن با آنها شریک است. حقتعالی میفرماید: «أَدْعُو إِلَى اللهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي» (من و پیروانم با بینایی و بصیرت بهسوی خدا دعوت میکنیم.) (یوسف: ۱۰۸) خداوند توسط پیامبرش چنین خبر میدهد که مهدی از جمله کسانی است که او (صلی الله علیه وسلم) را پیروی کردهاند و او (صلی الله علیه وسلم) در دعوت به سوی خداوند خطا نمیکند؛ پس کسی که از او پیروی کرده است نیز خطا نخواهد کرد؛ زیرا پا جای پای ایشان میگذارد؛ همچنین روایتی در وصف مهدی وارد شده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «کسی که پا جای پای من بگذارد خطا نمیکند.» و این همان عصمت در دعوت به خداوند است.» [الفتوحات المکیه، ابنعربی، دار صادر، بیروت، د. ت، ج3، ص332]
هرچند این نظرات، نظر قاطبۀ علمای اهلسنت نیست، ولی برای طالب حقی که خواستار تبعیت از متون روایی و کلمات پیامبر(ص) است کفایت میکند. کسی که به قرآن و کلمات رسول خدا(ص) اعتقاد دارد، هیچگاه از شنیدن حرفهای تازه اما کهن ابایی نخواهد داشت. حتی اگر بزرگان او با تلاش برای کنار زدن حقیقت مهدی(ع) با کلمات بازی کنند و تأویلاتی بیاورند تا مهدی(ع) را فردی خوب و مؤمن اما همراه با خطا معرفی کنند. آن هم در حالی که او را برقرارکنندۀ عدالت معرفی میکنند. بارالها مارا در فهم ارادۀ خود، و شناخت حجتت یاری فرما.
یا حسن (ع)