آیا مقابله با الحاد و خداناباوری علمی امکانپذیر است؟
شما با دعوتی الهی به رهبری سید احمدالحسن مواجه هستید. ایشان مدعی است دلایلی دارد که با آن ثابت میکند فرستادۀ بر حق از جانب خداوند است؛ اما کدام خدا؟ آیا اصلاً خدایی وجود دارد که احمدالحسن فرستادۀ او باشد؟ آیا او بهعنوان یک مدعی الهی میتواند با الحاد مقابله کند و وجود خدا را برایمان توضیح دهد؟
این اولین و مهمترین و اساسیترین چالش میان خداباوران و خداناباوران است. چالشی که از دیرباز در میان گروههای مختلف علمی و دینی، موضوعی داغ و بحث برانگیز بوده است. دانشمندان و وفاداران به علم و در رأس آنها معتقدین به داروینیسم با دلایل علمی سعی بر انکار وجود خدا دارند. همچنین مذهبیون یا رجال دینی با انکار ناآگاهانۀ فرگشت و دیگر واقعیتهای علمی سعی بر اثبات وجود خدا دارند.
ضرورت مقابله با الحاد علمی چیست؟
الحاد علمی مسئلهای است که امروزه بسیار فراگیر شده و بسیاری از انسانها که در بین آنها معتقدین به ادیان نیز وجود دارند، بهسمت آن متمایل شده و پیگیر استدلالها و مباحث موجود در آن هستند؛ یعنی این اعتقاد و تعهد به آن بهقدری گسترش پیدا کرده است که لازم باشد با آن رویارو شد و به بحث و مناظره و گفتوگو پرداخت.
سید احمدالحسن در رابطه با ضرورت مقابله با الحاد علمی، اینگونه بیان میکنند: «در حقیقت، ایمان به وجود پروردگار یا عدم آن ـ هر دو ـ به دلیل اثباتکننده نیاز دارند…، منظورم این است که هر دو طرف نسبت به اعتقاد به وجود یا عدمِ وجود پروردگار، که به آن گردن نهادهاند، به دلیل اثباتکننده نیاز دارند. اما اگر انسان ندانمگرا باشد؛ یعنی بگوید نمیدانم خداوندی وجود دارد یا خیر، اینچنین فردی به دلیلی که عقیدهاش را اثبات کند نیاز ندارد؛ زیرا این فرد به ناآگاهی و جهل خود نسبت به واقعیت، باور دارد؛ اما او نیز باید دلایل طرف مقابل را که اثباتکنندۀ ناآگاهی و جهل اوست بررسی و رد کند؛ یعنی باید دلایل اثبات وجود پروردگار را رد کند.
در حقیقت، قبلاً الحاد در سطح ندانمگرایی بود؛ یعنی الحاد علمی نظاممند نبود که طرح و برنامۀ کاملی برای اثبات عدم وجود پروردگار داشته باشد و فقط بر رد دلایل وجود پروردگار متمرکز میشد. و به فراخور حال، این نوع از الحاد با مجموعهای از اشکالات نسبت به عدل و کمال خداوند همراه بود و اشکالاتی مانند آن که بهطور کلی بر دین و کتب آسمانی و پیامبران وارد میشود. به همین دلیل، قبلاً راه و روش ایمانی، به چیزی بیش از اثبات وجود خداوند و پاسخ به اشکالات و شبهات نیاز نداشت.
اما امروزه مسئله کاملاً تغییر کرده است. امروزه ما با یک الحاد علمی نظاممند و بسیار دقیق روبهرو هستیم. آنان پاسخهایی میدهند که آن را برای سؤالات بزرگ [و اساسی] انسانها کافی میدانند. به همین دلیل نیز آنان نه تنها به فرض وجود خداوند نیازی ندارند؛ بلکه این پاسخها -از نگاه آنها طبیعتاً- وجود نداشتن خداوند را نیز اثبات میکند.
یعنی: سؤالاتی از قبیل اینکه مصدر و اصل حیات روی زمین چیست؟
چگونه به وجود آمده است؟
چگونه تکامل پیدا کرده، پیچیده شده و به انواع مختلفی تقسیم شده است؟
علم زیستشناسی تکاملی پاسخ این سؤالات را در اختیار دارد و میتواند پاسخهای علمی دقیقی ارائه دهد؛ مخصوصاً بعد از پیشرفت علم ژنتیک در دوران اخیر. همچنین سؤالاتی از قبیل اینکه: هستی جسمانی که در آن زندگی میکنیم، چگونه و از کجا به وجود آمده است؟
برای چنین سؤالاتی پاسخهایی وجود دارد که علم فیزیک نظری و کیهانی آن را ارائه میدهد. بهعنوان مثال مکانیک کوانتوم در فیزیک و مخصوصاً اصل شک یا عدم قطعیت هایزنبرگ. این اصلِ فیزیکی مشهور و معروفی است و اینشتین در زمان خودش درمقابل آن ایستاد و همان سخن مشهورش را بیان کرد: «خداوند تاس بازی نمیکند». ولی اکنون این اصل فیزیکی از لحاظ تجربی ثابت شده است و مشخص شد که اینشتین در زمان خودش در استدلال خود اشتباه کرده و به واقعیت دست پیدا نکرده بود.
من میگویم: این اصل فیزیکی میگوید: فضا نمیتواند کاملاً از هرگونه ناپایداریهای کوانتومی خالی باشد؛ چون اگر چنین باشد -یعنی از ناپایداریهای کوانتومی خالی باشد- در این صورت مکانی را خواهیم داشت که ارزش و سرعت آن دقیقاً صفر خواهد بود؛ یعنی ما نسبت به وضعیت این مکان در جهان هستی، علم و یقین پیدا کردهایم. این مسئله به معنای زیر سؤالبردن اصل عدم قطعیت هایزنبرگ خواهد بود که میگوید: نمیتوان مکان و سرعت یا اندازۀ ذره و میزان تغییر آن را با هم و با دقت اندازهگیری کنیم.
پس نتیجه این میشود که فضای هستی که در آن زندگی میکنیم پر از ناپایداریهای کوانتومی است و بهدنبال آن ثابت میشود که فضای هستی از ذراتی از هیچ به وجود آمده است (طبیعتاً از لحاظ فیزیکی و نه از لحاظ فلسفی)، بهطور طبیعی این اثبات، از نگاه برخی از دانشمندان فیزیک که الحاد را پایهگذاری کردند، برای استدلال بر اینکه خدایی وجود ندارد کافی است؛ زیرا هستی در اصل از حوادث کوانتومی به وجود آمده است و زمانی که کوانتومها از هیچ به وجود آمده باشند؛ در نتیجه هستی از هیچ و عدم به وجود آمده است.
این همان مسئلهای است که آنان مطرح میکنند (برای اینکه واضح گفته باشم) این مسئله خطرناکترین مسئلهای است که راه و روش ایمانی تا به امروز با آن روبهرو شده است، مخصوصاً که افرادی که این مسائل را مطرح کردهاند، افرادی هستند که در این عرصه معروفند؛ یعنی در فیزیک نظری و فیزیک کیهانی مانند استیون هاوکینگ و استیون واینبرگ و بسیاری دیگر از دانشمندان فیزیک.
طبیعتاً از نگاه آنان این مسئله این را هم تأیید میکند که: این هستی که در آن زندگی میکنیم، تنها با انرژی اولیهاش توانایی گریز از جاذبهاش را دارد؛ یعنی مجموع انرژی کلی آن برابر با صفر است، یعنی انرژی مثبت آن با انرژی منفی آن برابر است و این به آن معناست که چیزی وجود ندارد که از بیرون هستی وارد آن شود. آنان برای تفسیر مسئلۀ اندازهگیری ثابت کیهانی نظریات علمی مطرح کردند؛ مانند اینکه احتمالات زیادی برای پیدایش هستی وجود دارد.
هاوکینگ این نظریه را مطرح کرده است که هستی آغاز نامحدودی دارد؛ همچنین در این خصوص نظریۀ “ام” (M) نیز وجود دارد یا اَبَرریسمانها… بهطور کلی آنان به این نتیجه رسیدند که هستی که در آن زندگی میکنیم، صِرفاً حاصل ناپایداریهای کوانتومی در فضاست.و بدین ترتیب آنان به گمان خودشان پاسخهایی فیزیکی بیان کردند، که توضیح میدهد این هستی از کجا به وجود آمده است، بدون اینکه به درنظرگرفتنِ وجود خدایی نیاز باشد. و این مسئله با دلایل علمی و در برخی موضوعات با نتایج معادلات دقیق تأیید شده است.
همان طور که ملاحظه میکنید، این پاسخهای علمی در مقام ارائۀ یک جایگزین علمی برای بیان علت در سطح زمینی و در سطح جهان هستی است؛ بر شنوندگان گرامی پوشیده نیست که اثبات وجود خداوند حول این محور میچرخد که او علت وجود است، چه علت جهان هستی و چه علت زمینی.
حال، اینکه علم مشخص کند که این علت، الله نیست، بلکه ناپایداریهای کوانتومی یا قانون گرانش در سطح هستی و ترکیبهای شیمیایی در سطح زمینی است، این، به گمان آنها هیچ مجالی برای درنظرگرفتن خداوند باقی نمیگذارَد و وجود نداشتن خداوند را اثبات میکند.» (بخشی از گفتوگوی سید احمدالحسن با دکتر دیراوی در مسنجر پالتاک)
علم، نیاز ما را به خدا تأمین میکند!؟
الحاد علمی تلاش دارد تا بگوید جایی خالی نیست که خدا در آن جای بگیرد. بلکه همۀ آنچه با فرض وجود خدا قابل درک میشد، در بستر علم معنا گرفته و در واقع نیاز ما به وجود اله را تأمین میکند.
سید احمدالحسن در این رابطه میفرمایند: «…این دانشمندانی که الحاد علمی را ایجاد کرده اند (دانشمندانی همچون دانشمند زیستشناسی تکاملی ریچارد داوکینز یا دانشمند فیزیک نظری استیون هاوکینگ) اینها میخواهند بگویند: علم پُرکننده است. علم عرصه را پُر کرده و به این سؤالات بزرگ پاسخ داده و علتهایی را که نامشخص بود، مشخص کرده است و جایی باقی نگذاشته که شما خداوندتان را در آنجا قرار دهید؛ مانند علت حدوث یا آغاز یک چیز.
بهعلاوه، روش دینی تقلیدی اسلامی و مسیحی و یهودی و نیز ادیان شرقی هندو و غیر آن، نسبت به آغاز هستی (چه در سطح جهان هستی و چه در سطح زمینی و انسانی) با حقایق علمی متناقض است. مثلاً روش دینی تقلیدی میگوید: خداوند مجسمهای گِلی ساخت و سپس آن را به جسم انسانی تبدیل کرد که نامش آدم است. طرح این سخن، در تناقض با حقیقتی علمی که امروزه ثابت شده و در تمامی دانشگاههای مطرح جهان تدریس میشود و میگوید: انسان جدید (یعنی هوموساپینس) نتیجۀ تکاملِ چند میلیارد ساله است.
پیدایش با مولکولی آغاز شده است که میتواند خودش را رونویسی کند، سپس سلول، سپس سلولی دارای هستۀ حقیقی و پس از آن جسمهای چند سلولی به وجود آمدند تا جایی که مسئله به انواع مختلف هومو رسید و ما هوموساپینسهایی هستیم که قدمتمان فقط حدود 200 هزار سال است. در حقیقت، در ارتباط با این طرح علمی (چه در سطح زیستشناسی تکاملی و چه در سطح فیزیک نظری و کیهانی) رویارویی و بیان حقیقت بر ما واجب است؛ مخصوصاً که هیچ روش علمی محکمی وجود ندارد که وجود خداوند را ثابت کند.
بیشتر دینداران و مؤمنان به وجود خداوند، نظریۀ تکامل و حقایق علمی ثابتشدۀ دیگر را رد میکنند و این کارشان فقط فرار از حقیقت است. همچنان که اعتقاد به سازگار نبودن متن دینی با نظریۀ تکامل، بزرگترین هدیهای است که به ملحدین تقدیم میشود. چون آنان به راحتیِ تمام میتوانند ثابت کنند که تکامل یک حقیقت علمی و غیر قابل تردید است. معتقدم كه امروزه، رويارويی فكری و علمی با الحاد و خداناباوری علمی به سطحی رسيده كه نياز به دخالت الهی دارد، به همین خاطر بود که این قضیه را بر عهده گرفتم، قضيهای كه امروزه مهمترين مسئله برای دين و ايمان به شمار میرود و معتقدم كتاب توهم بیخدایی تمام موازين الحاد را زيرورو کرد.
تاکنون که مدتی طولانی و بیش از حد کفایت میگذرد، نسبت به آنچه در كتاب توهم بیخدایی براى اثبات وجود خدا مطرح کردم (آن هم از همان مسائل علمی كه خود خداناباوران به آن گردن نهاده بودند) هنوز هيچ پاسخی از سوى ملحدين نیافتم…». (بخشی از گفتوگوی سید احمدالحسن با دکتر دیراوی در مسنجر پالتاک)
سخن پایانی
آنچه سید احمدالحسن را از دیگر مدعیان دینی متمایز میسازد، تعهد و متواضعبودن وی در مقابل علم است. علمی که به قطعیت رسیده باشد و واقعیتهایش در طول حیات زمین قابل مشاهده و لمس است. استدلالهای استفادهشده در بیان سید احمدالحسن از جنس انکار و پشتکردن به حتمیات علمی نیست؛ بلکه او بهعنوان فردی که مسلط به مسائل دقیق علمی است، میتواند روشهایی را ارائه دهد که در کنار علم موجود، با فرضیهها و نظریههای تازهای مواجه شده و تصویری نوین از علم و خدا باوری ارائه دهد.
یا الله