رؤیا، راه رسیدن کلام خدا به ما
یکی از مباحثی که همراه همیشگی دعوتهای الهی بوده است، بحث رؤیا و مکاشفات ملکوتی است. موضوعی که در مسیحیت از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار است. دعوت احمدالحسن نیز از این قاعده مستثنی نیست. به همین دلیل بحث را با این سؤال آغاز میکنیم: آیا رؤیا بر مردم دلیلی متقن است؟
پاسخ این سؤال مثبت است. رؤیا نه تنها برای رؤیتکنندۀ آن، بلکه بر دیگران نیز که رؤیای او را میشنوند حجت است.
رؤیای فرعون را به خاطر بیاورید: «۱۷ و فرعون به یوسف گفت: در خواب خود دیدم که اینک به کنار نهر ایستادهام، ۱۸ و ناگاه هفت گاو فربهگوشت و خوبصورت از نهر برآمده، بر مرغزار میچرند. ۱۹ و اینک هفت گاو دیگر زبون و بسیار زشتصورت و لاغرگوشت، که در تمامی زمین مصر بدان زشتی ندیده بودم، در عقب آنها بر میآیند. ۲۰ و گاوان لاغر زشت، هفت گاو فربۀ اول را میخورند. ۲۱ و چون به شکم آنها فرو رفتند معلوم نشد که به درون آنها شدند، زیراکه صورت آنها مثل اول زشت ماند. پس بیدار شدم. ۲۲ و باز خوابی دیدم که اینک هفت سنبلۀ پر و نیکو بر یک ساق بر میآید. ۲۳ و اینک هفت سنبلۀ خشک باریک و از باد شرقی پژمرده، بعد از آنها میروید. ۲۴ و سنابل لاغر، آن هفت سنبلۀ نیکو را فرو میبرد. و جادوگران را گفتم، لیکن کسی نیست که برای من شرح کند. ۲۵ یوسف به فرعون گفت: خواب فرعون یکی است. خدا از آنچه خواهد کرد، فرعون را خبر داده است. ۲۶ هفت گاو نیکو هفت سال باشد و هفت سنبلۀ نیکو هفت سال. همانا خواب یکی است. ۲۷ و هفت گاو لاغر زشت، که در عقب آنها برآمدند، هفت سال باشد. و هفت سنبلۀ خالی از باد شرقی پژمرده، هفت سال قحط است. ۲۸ سخنی که به فرعون گفتم، این است: آنچه خدا میکند به فرعون ظاهر ساخته است. ۲۹ همانا هفت سال فراوانی بسیار، در تمامی زمین مصر میآید. ۳۰ و بعد از آن، هفت سال قحط پدید آید و تمامی فراوانی در زمین مصر فراموش شود. و قحط، زمین را تباه خواهد ساخت. ۳۱ و فراوانی در زمین معلوم نشود بهسبب قحطی که بعد از آن آید، زیراکه به غایت سخت خواهد بود. ۳۲ و چون خواب به فرعون دو مرتبه مکرر شد، این است که این حادثه از جانب خدا مقرر شده، و خدا آن را بهزودی پدید خواهد آورد. ۳۳ پس اکنون فرعون میباید مردی بصیر و حکیم را پیدا نموده، او را بر زمین مصر بگمارد. ۳۴ فرعون چنین بکند، و ناظران بر زمین برگمارد، و در هفت سال فراوانی، خمس از زمین مصر بگیرد. ۳۵ و همۀ مأکولات این سالهای نیکو را که میآید جمع کنند، و غله را زیر دست فرعون ذخیره نمایند، و خوراک در شهرها نگاه دارند. ۳۶ تا خوراک برای زمین، به جهت هفت سال قحطی که در زمین مصر خواهد بود ذخیره شود، مبادا زمین از قحط تباه گردد. ۳۷ پس این سخن به نظر فرعون و بنظر همۀ بندگانش پسند آمد.» (پیدایش، باب ۴۰)
سید احمدالحسن فرمود: «آیا یوسف، در مدیریت اقتصاد حکومت مصر و فراهم کردن خوردوخوراک مردم به رؤیای فرعون اعتماد نمیکند؟!» [احمدالحسن، خطبۀ محرم]
پس بر اساس کتاب مقدس، رؤیا نه تنها بر بینندۀ آن حجت است، بلکه تحت شرایطی بر سایر مردم نیز دلیلی روشن میشود. اگر به همین مقدار بسنده کنیم برای رسیدن به حقیقت کفایت میکند، اما قصد داریم موضوعات مرتبط به رؤیا را از منظر خدا بیشتر بررسی کنیم.
هدایت کنندۀ مردم بهسوی فرستاده
خدا میتواند از طریق رؤیا مردم را به سوی پیروی از فرستادۀ خود هدایت کند؛ برای نمونه میتوانیم به رؤیای حواریون رجوع کنیم: «۱ و بعد از شش روز، عیسی، پطرس و یعقوب و برادرش یوحنّا را برداشته، ایشان را در خلوت به کوهی بلند برد. ۲ و در نظر ایشان هیئتِ او متبدل گشت و چهرهاش چون خورشید، درخشنده و جامهاش چون نور، سفید گردید. ۳ که ناگاه موسی و الیاس بر ایشان ظاهر شده، با او گفتگو میکردند. ۴ اما پطرس به عیسی متوجه شده، گفت: خداوندا، بودن ما در اینجا نیکوست! اگر بخواهی، سه سایبان در اینجا بسازیم، یکی برای تو و یکی به جهت موسی و دیگری برای الیاس. ۵ و هنوز سخن بر زبانش بود که ناگاه ابری درخشنده بر ایشان سایه افکند و اینک آوازی از ابر در رسید که «این است پسر حبیب من که از وی خشنودم. او را بشنوید! ۶ و چون شاگردان این را شنیدند، به روی در افتاده، بی نهایت ترسان شدند. ۷ عیسی نزدیک آمده، ایشان را لمس نمود و گفت: «برخیزید و ترسان مباشید!» ۸ و چشمان خود را گشوده، هیچکس را جز عیسی تنها ندیدند. ۹ و چون ایشان از کوه به زیر میآمدند، عیسی ایشان را غدغن فرمود که «تا پسر انسان از مردگان برنخیزد، زنهار این رؤیا را به کسی باز نگویید.» (متی، باب ۱۷)
به این نکته هم دقت کنید که موسی صدها سال پیش از شاگردان از دنیا رفت و شاگردان در زمان موسی یا ایلیا نبودند، پس چگونه آن دو را شناختند؟
آیا پاسخی جز این وجود دارد که: کسی که فرستادگان خدا را در رؤیا ببیند، خود آنان را دیده است و شیطان نمیتواند به شکل آنها ظاهر شود؟!
راهی برای یاری فرستادۀ خدا
دیدن هشدار توسط همسر پیلاطس در خصوص مصلوب
«۱۵ و در هر عیدی، رسم والی این بود که یک زندانی، هرکه را میخواستند، برای جماعت آزاد میکرد. ۱۶ و در آن وقت، زندانی مشهور، براَبا نام داشت ۱۷ پس چون مردم جمع شدند، پیلاطُس ایشان را گفت: که را میخواهید برای شما آزاد کنم؟ براَبّا یا عیسی مشهور به مسیح را؟ ۱۸ زیراکه دانست او را از حسد تسلیم کرده بودند. ۱۹ چون بر مسند نشسته بود، زنش نزد او فرستاده، گفت: با این مرد عادل تو را کاری نباشد، زیراکه امروز در خواب دربارۀ او زحمت بسیار بردم. ۲۰ اما رؤسای کهنه و مشایخ، قوم را بر این ترغیب نمودند که براَبا را بخواهند و عیسی را هلاک سازند. ۲۱ پس والی بدیشان متوجه شده، گفت: کدامیک از این دو نفر را میخواهید به جهت شما رها کنم؟ گفتند: برابّا را. ۲۲ پیلاطُس بدیشان گفت: پس با عیسی مشهور به مسیح چه کنم؟ جمیعاً گفتند: مصلوب شود! ۲۳ والی گفت: چرا؟ چه بدی کرده است؟ ایشان بیشتر فریاد زده، گفتند: مصلوب شود! ۲۴ چون پیلاطُس دید که ثمری ندارد بلکه آشوب زیاده میگردد، آب طلبیده، پیش مردم دست خود را شسته گفت: من برّی استم از خون این شخص عادل. شما ببینید.» (متی، باب ۲۷)
در تفسیر کاربردی عهد جدید، حول انجیل مرقس، میخوانیم: (طبق متی ۲۷: ۱۹-۲۱، در همان روز همسر پیلاطس رؤیایی دربارۀ عیسی دید و به شوهرش پیام فرستاد که «با این مرد عادل تو را کاری نباشد». خدا بدین طریق به پیلاطس هشدار خاصی داد؛ وی در رحمت خود همواره به مردم هشدار میدهد تا مبادا گناه ورزند. مسئولیت توجه و اعتنا به چنین هشدارهایی بر عهدۀ انسان است. اما پیلاطس به هشدار اعتنایی نکرد. وی تسلیم خواست مردم شد.)
رؤیای ابیملک در رابطه با ابراهیم و ساره
«۳ و خدا در رؤیای شب، بر اَبیمَلِک ظاهر شده، به وی گفت: اینک تو مردهای به سبب این زن که گرفتی، زیراکه زوجۀ دیگری است. ۴ و ابیملک، هنوز به او نزدیکی نکرده بود. پس گفت: ای خداوند، آیا امتی عادل را هلاک خواهی کرد؟ ۵ مگر او به من نگفت که او خواهر من است، و او نیز خود گفت که او برادر من است؟ به سادهدلی و پاکدستی خود این را کردم. ۶ خدا وی را در رؤیا گفت: من نیز میدانم که این را به سادهدلی خود کردی، و من نیز تو را نگاه داشتم که به من خطا نورزی، و از این سبب نگذاشتم که او را لمس نمایی. ۷ پس الآن زوجۀ این مرد را رد کن، زیراکه او نبی است، و برای تو دعا خواهد کرد تا زنده بمانی، و اگر او را رد نکنی، بدان که تو و هر که از آن تو باشد، هر آینه خواهید مرد. ۸ بامدادان، ابیملک برخاسته، جمیع خادمان خود را طلبیده، همۀ این امور را به سمع ایشان رسانید، و ایشان بسیار ترسان شدند.» (پیدایش، باب ۲۰)
راه دریافت کلام خدا توسط انبیا
در کتاب مقدس آیات فراوانی دربارۀ رسیدن کلام خدا به انبیا از طریق رؤیا به چشم میخورد.
رؤيای اشعيای نبی: «رؤيای اِشعيا پسر آموص، که آن را در زمان عُزّيا، يوتام، آحاز و حِزِقيا، پادشاهان يهودا، دربارۀ يهودا و اورشليم ديد» (اشعيا 1: 1)
رؤياي حزقيال نبی: «در روز پنجمِ ماه چهارم از سال سیام، آنگاه که در ميان تبعيديان بر کنارۀ رود کِبار بودم، آسمان گشوده شد و رؤياهای خدا را ديدم» (حزقيال 1: 1)
رؤیای دانیال نبی: «در سال اول بَلْشصَّر پادشاه بابل، دانیال در بسترش خوابی و رؤیاهای سرش را دید. پس خواب را نوشت و کلیه مطالب را بیان نمود» (دانیال 7: 1)
بنابراین رؤیا در دین خدا جایگاه بسیار بالایی دارد و کسی نمیتواند بگوید که من به خدا و انبیا و کتب آنان ایمان دارم، اما به رؤیا اعتقادی ندارم.
رؤیا و ارتباط آن با منجی
بدونشک موضوع منجی بسیار مهم است، با تمام توضیحاتی که تقدیم شد میتوانیم به این نکته دست پیدا کنیم که خدا میتواند مردم را از طریق رویا به یاری او فرا بخواند، یا به عبارت دیگر حقانیت او را بر آنان آشکار کند و در این هنگام رؤیای مردم نه تنها بر خودشان، بلکه بر دیگران نیز حجت میشود، چنانکه رؤیای پادشاه کافر بابل یا عراق که دربارۀ منجی دید، بر مسیحیان و یهودیان حجت شد و همۀ طوایف به آن اعتقاد دارند: «۲۶ پادشاه دانیال را که به بَلْطَشَصَّر مسمّی بود خطاب کرده، گفت: آیا تو میتوانی خوابی را که دیدهام و تعبیرش را برای من بیان نمایی؟ ۲۷ دانیال به حضور پادشاه جواب داد و گفت: رازی را که پادشاه میطلبد، نه حکیمان و نه جادوگران و نه مجوسیان و نه منجّمان میتوانند آن را برای پادشاه حلّ کنند. ۲۸ لیکن خدایی در آسمان است که کاشف اسرار است و او نَبوْکدْنَصَّر پادشاه را از آنچه در ایام آخر واقع خواهد شد اعلام نموده است. خواب تو و رؤیای سرت که در بِسترت دیدهای این است: ۲۹ ای پادشاه فکرهای تو بر بِسترت درباره آنچه بعد از این واقع خواهد شد به خاطرت آمد و کاشف الاسرار، تو را از آنچه واقع خواهد شد مخبر ساخته است. ۳۰ و امّا این راز بر من از حکمتی که من بیشتر از سایر زندگان دارم مکشوف نشده است، بلکه تا تعبیر بر پادشاه معلوم شود و فکرهای خاطر خود را بدانی. ۳۱ تو ای پادشاه میدیدی و اینک تمثال عظیمی بود و این تمثال بزرگ که درخشندگی آن بینهایت و منظر آن هولناک بود پیش روی تو برپا شد. ۳۲ سر این تمثال از طلای خالص و سینه و بازوهایش از نقره و شکم و رانهایش از برنج بود. ۳۳ و ساقهایش از آهن و پایهایش قدری از آهن و قدری از گِل بود. ۳۴ و مشاهده مینمودی تا سنگی بدون دستها جدا شده، پایهای آهنین و گلین آن تمثال را زد و آنها را خرد ساخت. ۳۵ آنگاه آهن و گِل و برنج و نقره و طلا با هم خرد شد و مثل کاهِ خرمن تابستانی گردیده، باد آنها را چنان برد که جایی به جهت آنها یافت نشد. و آن سنگ که تمثال را زده بود کوه عظیمی گردید و تمامی جهان را پر ساخت. ۳۶ خواب همین است و تعبیرش را برای پادشاه بیان خواهیم نمود.» (دانیال، باب ۲)
نتیجهگیری
بهطور خلاصه رؤیا هدایتکنندۀ انسان و راهی است که خدا از طریق آن فرستادۀ خود را به ما معرفی میکند و در این زمان حساس میتواند ما را از سرگردانی نجات دهد و دست ما را در دستان نجاتدهنده قرار دهد؛ او امروز میتواند به مردمان جهان سوای اینکه در چه کشوری زندگی میکنند و رنگ و نژادشان چگونه است، پیامی از طریق رؤیا ارسال کند و آنان را بهسوی منجی هدایت کند؛ پس رؤیای خود یا دیگران را جدی بگیریم، همان گونه که رؤیای نبوکدنصر را جدی میگیریم.
یا هادی