کتاب پیک صفحه (مجموعه پیام‌های صفحه فیس‌بوک سید احمد الحسن)

توقفگاه هشتم: کسانی هستند که در سفر جاودانگی سقوط می‌کنند یا می‌لغزند

توضیح دادم که سفر گیلگمش از جاودانگی روحانی و زندگی جاودان اخروی سخن می‌گوید نه جاودانگی جسم که فانی است و حتی بی‌خردان نیز به فانی‌ بودن آن واقف هستند، چه برسد به گیلگمش که در حماسه، حکیم و دانا به حقایق امور توصیف شده است.

از آنجا که منظور از جاودانگی و مرگ در داستان جاودانگی و مرگ روح است، مرگ انکیدو نیز بر همین منوال است. انکیدو نتوانست سفر جاودانگی‌اش را بدون اینکه سقوط کند یا لغزشی یابد یا مرتکب محرمات شود و وصیت‌های گیلگمش به خودش را زیر پا بگذارد به پایان برساند.

نتیجه این شد که او به تاریکی‌های جهان زیرین سقوط کرد و گیلگمش کوشید وی را از این تاریکی‌های جهان زیرین و باز ایستادن پس از لغزیدن نجاتش دهد:
«انکیدو به جهان زیرین سقوط کرد،
چرا‌ که به سخنان سرورش گوش فرا نداد،
و جامۀ پاکیزه‌ای به تن کرد،
صاحبان قدرت چونان دشمنان بر او هجوم بردند،
و او به تَنَش روغن تازۀ جام مالید،
بر اثر بویش گرد وی جمع شدند،
عصا را چون تیری به جهان زیرین پرتاب کرد،
و کسانی که تیر به آن‌ها اصابت نمود، از هر سو احاطه‌اش نمودند،
عصا را به دست گرفت،
اشباح مردگان پیرامونش به جنب‌ و جوش افتادند،
و نعلین به پا کرد،
و صدایی در جهان زیرین به پا نمود،
و همسری را که دوست می‌داشت بوسید،
و همسری را که ناپسند می‌داشت سیلی بنواخت،
و فرزندی را که دوست می‌داشت بوسید،
و فرزندی را که ناپسند می‌داشت سیلی بنواخت،
صیحه‌ای از عالم زیرین، با نیرو او را گرفت،
او در آوردگاه به جایگاه مردانگی سقوط نکرد،
عالم زیرین بود که او را با قدرت گرفت
[1]

«مرگ انکیدو و دفن‌ شدن او به احتمال قوی ریشۀ بابلی دارد نه سومری. از آنچه در شعری با عنوان “گیلگمش، انکیدو و جهان زیرین” آمده، چنین برمی‌آید که مرگ انکیدو عادی نبوده است؛ بلکه وی از طرف “کور” شیطان جهان زیرین (که به‌شکل اژدهاست) به‌خاطر سرپیچی از آیین‌های آن جهان (که او نسبت به آن‌ها آگاهی داشت) دستگیر شد. مؤلفان بابلیِ “حماسۀ گیلگمش”، داستان مرگ “انکیدو” را ساخته‌اند تا بتوانند شوق و حرارت گیلگمش را در جست‌ و جوی زندگی جاودانی که اوج منظومه است به نحو مؤثرتری توصیف کنند. به هر حال ادیبان بابلی صرفاً کپی‌ برداران و تقلیدکنندگان کور مادۀ اولیۀ سومری نبوده‌اند. شعرای بابلی آن‌چنان مضمون و شیوۀ داستان سومری را بر حسب مقتضیات محیطیِ خود دگرگون کرده‌اند که جز هستۀ سومریِ حکایت چیزی باقی نمانده است[2]

  • تاریخ انتشار پیام در صفحه فیس‌بوک سید احمد الحسن(ع): 23 دسامبر 2012

پی‌نوشت‌ها:
[1]. سومریان، ساموئیل نوح کریمر، ص‌۲۸۸.
[2]. از الواح سومر، ساموئیل نوح کریمر، ص‌۳۲۳ تا ۳۷۳.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا