سید احمد الحسنگفتگوها و تدریس‌ها

دین چگونه کامل شد؟ | تدریس آیه‌ی اِکمال دین توسط سید احمدالحسن

ویدئو‌‌ی تدریس آیه‌ی اکمال دین در دانشکده‌ی عالی پژوهش‌های دینی و زبانشناسی

 

تفسیر آیه‌ی اِکمال دین از کتاب عقاید الاسلام (نوشته‌ی سید احمدالحسن)

خدای تعالی فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ مَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (مائده: ۳ )
(گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتی كه به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه شده، و به زجر كشته‌شده، و آن‌ها كه بر اثر پرت شدن از بلندی بميرند، و آن‌ها كه به ضرب شاخ حيوان ديگری مرده باشند، و باقی‌مانده صيد حيوان درنده مگر آن‌كه آن را سر ببريد و حيواناتی كه روی بت‌ها (يا در برابر آن‌ها) ذبح می‌شوند، بر شما حرام شده‌است؛ و (هم‌چنين) قسمت كردن گوشت حيوان به‌وسيله چوبه‌های تير مخصوص بخت آزمايی؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است. امروز كافران از آيين شما مأيوس شدند؛ بنا‌بر‌اين از آن‌ها نترسيد و از من بترسيد. امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين شما قرار دادم، اما آن‌ها كه در حال گرسنگی، دست‌شان به غذای ديگری نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعی ندارد كه از گوشت‌های ممنوع بخورند) خداوند آمرزنده و مهربان است.)

بر حسب اين آيه آن‌چه كامل شده، دين است و دين همان شريعت و عقيده است؛ و قائل شدن به کامل نبودن هر‌کدام از آن دو، با ظاهر آيه در تعارض است، همان‌گونه كه عدم كامل بودن هر كدام از آن‌ها در واقع و در نگرش هر‌ يک از طوائف اسلامی بدين معناست كه آن طائفه بر حق نيست، چون واقعیت امر آن‌ها با ظاهر روشن قرآن مخالف است.

سلفیّون يا وهابيّون و به طور عموم اهل سنت در گذشته و حال، بدون داشتن نصّی از معصوم در بسياری از حوادث و رويدادهای جديد زندگی كه نياز به حكم تعبّدی دارند از خود حكم شرعی صادر می‌كنند، مانند نماز در مناطق نزديک به قطب. در نهايتِ امر، واقعيت احوال آن‌ها حاكی از آن است كه دين نزد آن‌ها كامل نيست و به همين سبب ناچار شدند به هنگام نبود نص، طبق آراء و نظرات خود تشريع نمايند، همان‌طور كه آن‌ها نيز در عقيده ميان خود اختلاف زيادی دارند؛ مثلاً سلفیّون يا وهابيّون به وجود دو چشم و دو دست و انگشت حقيقی برای خداوند معتقد هستند. و اشاعره، همچون اشاعره اَزْهَر به اين معتقد نيستند، بلكه معتقدند كه اعتقادات سلفیّون يا وهابيون باطل است.

اما نزد آل محمد(ص) دين با تنصيب خليفه الهی كامل می‌شود؛ از آن‌جایی‌که رسول خدا(ص) مکلّف به بيان عقيده درست و تشريع به امر خدا بودند، در نتيجه هيچ شكاف و تناقضی ميان اين عقيده و ظاهر آيه اكمال دين ديده نمی‌شود.

بنا‌براين دين با تنصيب ناطق از طرف خداوند يا خليفه خدا بعد از رسول‌الله(ص) كامل می‌شود و بدين وسيله دين از لحاظ عقيده و تشريع كامل می‌گردد، و هيچ شكافی در چنين دينی يافت نمی‌شود كه فقهای غير معصوم با آراء و هواهای خود آن را كامل كنند؛ درست همانند حال و وضع اعتقاد اهل سنت كه با ظاهر آيه در تعارض است.

اما درباره مسئله غيبت معصوم، ما می‌گوييم كه: غیبت معصوم عبارت است از غایب کردن او، آن هم به دليل عدم وجود قابل نسبت به امام مهدی(ع)؛ و طرح الهی همان‌گونه که هست، می‌باشد نه همان‌گونه كه منتظران نظريه‌پرداز آن را فرض می‌كنند و در خيال خود می‌پرورانند؛ و در نتيجه هيچ تعارضی بين اين عقيده و ظاهر آيه اكمال دين وجود ندارد.

آری، تعارض با آيه اكمال دين نزد كسانی است كه معتقدند معصوم غایب شده و تشريع را رها نموده تا فقهای غير‌معصوم داوطلب شوند و با نظرات خود در دين الهی و در حوادث و رويدادهای زمانه حكم شرعی صادر نمايند، سپس مشكلات را دو چندان كرده و عقيده وجوب تقليد از غير معصوم و نيابت از معصوم را بر مؤمنان تحميل نمايند.

در حقیقت راهی برای عدم تعارض با ظاهر آیه اکمال دین وجود ندارد، مگر آنچه به آن قائل هستیم و اعتقاد داریم که دين با تنصيب خلفای خدا بعد از رسول‌الله(ص) و كسانی‌كه تشريع می‌كنند و آن را از خدا به مردم می‌رسانند كامل گرديد. و اين‌كه امام به علت عدم وجود پذيرنده غيبت كردند و اين كه زمان قبل از ظهور مهدی اول(ع) كه در وصيت رسول‌الله(ص) ذکر شده‌اند، همان بازه‌ی زمانی است كه مردم در آن موقوف به فرمان خدايند و استحقاق دريافت ثواب را ندارند بلكه به واسطه رحمت خداوند پاداش می‌گيرند.

بنابراين، آيه اکمال دین، باطل بودن هر راه و مَنِشی همانند منش سنی يا سلفی وهابی كه قائل به جواز فارغ بودن زمان از خليفه خداست را ثابت می‌كند؛ و هم‌چنين بطلان هر راه و مَنِشی كه قائل به غيبت معصوم بدون تقصير و كوتاهی امت و عدم وجود پذيرنده را نيز ثابت می‌كند. بنابراین آيه با اين روش‌ها از ریشه در تعارض است.

در حقيقت، دين نزد آنان و بر حسب واقعيت عملی آنان، با تنصيب خليفه خدا كه از جانب خدا برگزيده می‌شود و يا افرادی همانند سفراء كه برای ارتباط با مردم انتخاب می‌شوند كامل نشده ‌است، بلكه نزد آنان كامل‌كننده دين، فقهايی غير معصوم هستند كه داوطلبانه و كورکورانه در برهه‌ای از زمان با ظن و گمان به تشريع بپردازند و احكامی را ارائه نمايند كه خود قائل به عدم مطابقت آن‌ها با احكام واقعی خداوند هستند.

و در نهايتِ امر، ناخواسته اقرار می‌کنند كه دين نزد آن‌ها و بر حسب باورهایشان ناقص بوده و كامل نشده ‌است. و متعاقباً خود آنان بدون اين‌كه بدانند اقرار می‌كنند كه باورهای عقائدی آن‌ها با آيه اكمال دين در تعارض است.

در اينجا بايد به امر بسيار مهمی توجه نمود و آن اين‌كه هر دو راه و روش، تقصير را به خدا و خليفه او يا امام معصوم نسبت می‌دهند، چون خيال می‌كنند كه خداوند متعال دين را به آنان واگذار نموده تا در هر رويدادی كه بدان نياز و احتياج دارند احكام شرعی صادر نمايند؛ پس به‌جای اين‌كه اقرار به تقصير خود نمايند ،چرا كه آنان از قبول خليفه خداوند يا (نایب ايشان) امتناع می‌ورزند، فرض را بر اين گذاشته‌اند كه خداوند متعال، دين را برای افرادی غير معصوم و غير منصوب از جانب معصوم، واگذار نموده تا هر‌یک از آن‌ها با رأی و نظر خود و بدون داشتن هر گونه حكم شرعی، تشريع نمايند.

اين امر در حقيقت طعنه زدن آشكار به حكمت الهی است؛ علاوه بر آن، همچنان‌که بيان شد با فرموده خداوند سبحان مبنی بر كامل شدن دين در تعارض است.

بنابراين، در این بحث کوتاه و مختصر به این نتیجه رسیدیم که: در این میان راه و روشی وجود دارد كه به خالی شدن زمين از حجت الهی معتقد است؛ مانند روش سنی يا سلفی، همان‌گونه كه قبلاً بيان شد، این راه و روش با ظاهر نص قرآنی و از جمله آيه اكمال دين تعارض دارد.

اما روش ديگر اقرار می‌كند كه زمان از حجت الهی خالی نمی‌گردد، اما اين حجت با وجود قابل، ممكن است غایب شود؛ بدون اين‌كه كسی را تنصيب و تعيين كند تا عيناً به جای او باشد و اين نایب، حكم واقعی خدا را به مردم برساند؛ و در نتيجه اين نقص در دين را فقهايی پُر می‌كنند كه از طرف حجت خدا تعيين نشده و خودشان داوطلب شده‌اند، كه تعارض اين روش با آيه اكمال دين واضح و روشن است؛ و بر حسب واقع احوال‌شان، خداوند دين را كامل نكرده‌است. به همين دليل راه حل نزد آنان اين است كه فقهایی به ناحق، كه هيچ‌گونه نصی مشخص بر آن‌ها وجود ندارد برای پُر كردن اين نقص با احكام و فتواهايی كه هيچ ارتباطی با حكم واقعی خداوند ندارند داوطلب شوند، كه در حقيقت اين روش با روش قبلی (روش سلفیون) چندان تفاوتی ندارد و هر دو با آيه اكمال دين در تعارض‌اند.

اما روش سوم كه ما آن را مطرح كرديم اين است كه زمان از حجت الهی خالی نمی‌شود و صحيح نيست كه حجت بدون آن‌كه فردی را به نيابت تعيين كند، غایب شود؛ و هنگامی‌كه بدون آن‌كه فردی را به طور علنی تنصيب كند غایب شود، در آن حال همه امت مقصر بوده و از حق منحرف شده‌اند و كسی كه قابليت پذيرش روش الهی صحيح را داشته باشد، وجود ندارد. در اين حال با تعيين فرستاده يا نایب، حجت اقامه می‌شود، اما به دليل عدم وجود قابل از او خواسته نمی‌شود كه مردم را مطلع سازد و با آن‌ها مرتبط شود.

در این حالت، امت مؤمن به خلفای خدا در زمان فترت خواهند بود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَ لَا نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (مائده: ۱۹)
(اى اهل كتاب! بی‌‏ترديد رسول ما پس از روزگار فترت و خلأ پيامبران به سوى شما آمد، براى شما بيان می‌كند كه نگوييد: براى ما هيچ مژده‌دهنده و بيم‌رسانى نيامد، يقيناً مژده‌دهنده و بيم‌رسان به سويتان آمد؛ و خدا بر هر كارى تواناست.)

حال مردم در زمان فترت این‌گونه است که موقوف و منتظر فرمان و تصمیم خدا هستند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه: ۱۶ )
(و گروهى ديگر كارشان موقوف به مشيّت خداست، يا آنان را عذاب می‌كند يا توبه آنان را می‌پذيرد؛ و خدا دانا و حكيم است.)

مانند حال احناف قبل از بعثت رسول‌الله محمد(ص) و حال شیعیان قبل از بعثت مهدی اول(ع) که در وصیت رسول‌الله(ص) ذکر شده‌ است.

در كتاب غيبت نعمانی روایت شده: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ الْخَزَّازِ عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: (دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقُلْتُ لَهُ أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الأَمْرِ؟ فَقَالَ لَا. فَقُلْتُ فَوَلَدُكَ؟ فَقَالَ لَا. فَقُلْتُ فَوَلَدُ وَلَدِكَ؟ فَقَالَ لَا. قُلْتُ فَوَلَدُ وَلَدِ وَلَدِكَ؟ قَالَ لَا. قُلْتُ فَمَنْ هُوَ؟ قَالَ الَّذِي يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً لَعَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الْأَئِمَّة يَأْتِي كَمَا أَنَّ النَّبِيَّ(ص) بُعِثَ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ» [غیبت نعمانی، ص 186]
ابوحمزه می‌گوید: (بر امام صادق(ع) وارد شدم و پرسیدم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ فرمود: نه. عرض کردم: پسر شماست؟ فرمود: نه. عرض کردم: پسر پسر شماست؟ فرمود: نه. عرض کردم: پسر پسر پسر شماست؟ فرمود: نه. عرض کردم: پس او کیست؟ فرمود: آن‌که زمین را پر از عدل می‌کند همان‌طور که پر از ظلم و ستم شده، بعد از فترتی از ائمه می‌آید، همچنان‌که پیامبر(ص) بعد از فترتی از رسولان مبعوث شد.)

خلاصه: هيچ روشی وجود ندارد كه ساحت الهی را از تقصير و كوتاهی منزه بدارد و همچنين با آيه اكمال دين مطابقت داشته و با آن متعارض نباشد، به جز روشی كه ما آن را مطرح كرديم و آن اين است كه زمان خالی نخواهد شد از: حجتی آشكار كه با مردم به‌طور مستقيم، يا در صورت وجود مانع از طريق سفيرانی با آن‌ها در ارتباط باشد، يا حجتی غایب كه با مردم در ارتباط نیست، و در چنین حالتی زمان، همان زمان فترت به سبب عدم وجود عده‌ای كه قابليت پذيرش او را داشته باشند خواهد بود و مؤمنين در اين امر مقصر بوده و حال آن‌ها موکول به فرمان و تصمیم خداست.

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا