fadak
Guest
شعار «لا حکم الا لله، حکمی نیست مگر حکم خدا» خاستگاه خوارج اولیه در خروجشان بر خلیفۀ بهحق خدا، امام علی بن ابیطالب(ع) بود و پس از خروجشان بر او، نه عبادت بسیارشان، نه پایداربودن بر عقیدهشان و نه ـبهنوبۀ خودـ برحقبودن شعارشان سودی به حالشان نداشت؛ بلکه آنچه بهعنوان حاکمیت خدا برافراشتند جز تظاهری برای فریب دیگران نبود؛ در غیر این صورت چگونه انسان شعاری سر میدهد و سپس آن را نقض میکند؟!
لازمۀ ایمان آنها به حاکمیت خدا، اطاعت از خلیفه و جانشین خداوند سبحان بود که توسط او منصوب شده بود؛ ولی در حقیقت اینان چنین شعاری سر دادند تا با جانشین خدا به مبارزه برخیزند؛ و این یعنی آنان دین را دستاویزی برای ضربهزدن به خودِ دین قرار دادند و این از خطرناکترین انواع رویارویی است.
آری، برخی افراد نادان که فریب ظواهر را میخورند، با این کار آنها فریب میخورند و این شعار آنها برای برخی، دفاع از دین خدا تلقی میشود؛ ولی در حقیقت، این عمل چیزی فراتر از عملی پلید از ناحیۀ ابلیس نیست. ابلیس که لعنت خدا بر او باد، بهظاهر سجده برای خدا را رد نمیکند؛ بلکه سجده برای جانشین خدا را نمیپذیرد و به همین دلیل برخی از وهابیون ـکه در عمل هم در مناظراتی که با آنها داشتیم به این مطلب اقرار کردهاندـ او را یکتاپرستی میدانند که در عبادت پروردگارش هیچکس را شریک نمیکند! و اما راجع به بیرونشدنش از رحمت خداوند سبحان ـبه نظر آنهاـ تنها به این دلیل بود که در برابر فرمان الهی سرکشی کرد و نه بیشتر!
مانند چنین فهمی، حقیقتی را که خداوند سبحان در کتابش بهروشنی بیان فرموده است از هم میگسلاند؛ آنجا که میفرماید: (إِنَّ اللّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَک بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِک لِمَنْ یشاءُ ومنْ یشْرِک بِاللهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْمًا عَظیمًا) [۱] (مسلماً خدا گناه کسانی را که به او شرک آورند نمیآمرزد و گناهان دیگر را ـبرای هرکه بخواهدـ میآمرزد و هرکس به خدا شرک ورزد، مسلماً گناه بزرگی مرتکب شده است).
و این یعنی فقط «شرک» ـ و نه هیچ گناه دیگری ـ همان گناهی است که طردشدن از رحمت الهی را واجب میگرداند. حال سؤالی مطرح میشود: وهابیها باید برای ما از شرک ابلیس (لعنهالله) به پروردگارش روشنگری کنند؛ اینکه دقیقاً در چه موضوعی بوده است؟
فکر نمیکنم آنها بتوانند انکار کنند که شرک او در نپذیرفتن سجده برای آدم (جانشین منصوبشده از سوی خدا) بود و نیز نپذیرفتن واسطهبودن او بین خودش و پروردگارش؛ و این یعنی هر نظری غیر از این، دروغ و حیلهگری خواهد بود، با هدف پوشانیدن حقیقتِ واضح. حال که وضعیت چنین است پس چرا وهابیهای امروز ـاگر مؤمن هستندـ بهروشنیِ تمام همان راه و روش ابلیس (لعنهالله) را دنبال میکنند؟!
سید احمدالحسن یمانی(ع) میفرماید:
«اکنون فقط میخواهم سه موضعگیری را یادآور شوم:
ابلیس (لعنهالله): از سجده بر آدم(ع) سرباز زد (نپذیرفت که آدم(ع) “خلیفهالله” واسطۀ بین او و خدا شود).
خوارج نپذیرفتند که حاکم، انسانی منصوب از سوی خدا باشد؛ میگفتند “لا حکم الا لله” و قصدشان آن بود که «لا إمره الا لله، فرمانروایی جز از آنِ خدا نیست»؛ یعنی آنها نپذیرفتند که انسان (خلیفه الله) بین آنها و خدا واسطه شود و با این حال ادعای توحید و بهکنارنهادن شرک نیز داشتند!
وهابیت: آنها نمیپذیرند که انسان (خلیفه الله) واسطۀ بین آنها و خدا شود و با این وجود ادعای توحید و بهکنارنهادن شرک نیز دارند!
تفاوت بین این موضعگیریهای سهگانه در چیست؟!
اگر ما در این موضعگیریهای سهگانه دقت کنیم درمییابیم که تطبیق نگرش خوارج با دیدگاه ابلیس شاید به توضیحی که بیان شد نیاز داشته باشد؛ ولی به گمانم مطابقتدادن طرز فکر وهابیها با نگرش ابلیس به چنین چیزی نیاز ندارد؛ زیرا موضعگیری (و اعتقاد) آنها کپی برابر اصل از موضعگیری ابلیس است. پس اگر ما بخواهیم چیزی را توضیح دهیم چهچیز دیگری میتوانیم بگوییم؟!» [۲]
ردکردن بیان ایشان(ع) در وسع و توان هیچکسی نمیگنجد؛ بنابراین نپذیرفتن وهابیها برای وجود واسطهای بین آنها و خداوند نکتهای است که گویی آنها با آن، میخواهند شب را روز جلوه دهند و تصور میکنند که این بالاترین مرتبۀ توحید و بهترین گفتاری است که تاکنون بیان شده است؛ در حالی که پیروان نادان آنها نمیدانند که این گفته، همان گفتۀ ابلیس (لعنهالله) است که نمیپذیرد آدم(ع) واسطۀ میان او و خدا باشد. این راندهشدۀ ملعون خواست آنگونه که خودش میخواهد خدا را عبادت کند، نه آنگونه که مدنظر خداوند بود و این دقیقاً همان موضعگیری وهابیهای امروز است.
(دکتر علاء سالم، کارزار عبادت هبل یا الله، بین سفیانی و یمانی، ص۵۱)
———–
۱٫ نساء، ۴۸٫
۲٫ سید احمدالحسن(ع)، توحید، ص۱۰۶٫
مطالب بیشتر را در اینجا بخوانید…
نوشته یگانگی عقیده خوارج دیروز و امروز اولین بار در یمانی موعود سید احمدالحسن (ع). پدیدار شد.
ادامه مطلب...
لازمۀ ایمان آنها به حاکمیت خدا، اطاعت از خلیفه و جانشین خداوند سبحان بود که توسط او منصوب شده بود؛ ولی در حقیقت اینان چنین شعاری سر دادند تا با جانشین خدا به مبارزه برخیزند؛ و این یعنی آنان دین را دستاویزی برای ضربهزدن به خودِ دین قرار دادند و این از خطرناکترین انواع رویارویی است.
آری، برخی افراد نادان که فریب ظواهر را میخورند، با این کار آنها فریب میخورند و این شعار آنها برای برخی، دفاع از دین خدا تلقی میشود؛ ولی در حقیقت، این عمل چیزی فراتر از عملی پلید از ناحیۀ ابلیس نیست. ابلیس که لعنت خدا بر او باد، بهظاهر سجده برای خدا را رد نمیکند؛ بلکه سجده برای جانشین خدا را نمیپذیرد و به همین دلیل برخی از وهابیون ـکه در عمل هم در مناظراتی که با آنها داشتیم به این مطلب اقرار کردهاندـ او را یکتاپرستی میدانند که در عبادت پروردگارش هیچکس را شریک نمیکند! و اما راجع به بیرونشدنش از رحمت خداوند سبحان ـبه نظر آنهاـ تنها به این دلیل بود که در برابر فرمان الهی سرکشی کرد و نه بیشتر!
مانند چنین فهمی، حقیقتی را که خداوند سبحان در کتابش بهروشنی بیان فرموده است از هم میگسلاند؛ آنجا که میفرماید: (إِنَّ اللّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَک بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِک لِمَنْ یشاءُ ومنْ یشْرِک بِاللهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْمًا عَظیمًا) [۱] (مسلماً خدا گناه کسانی را که به او شرک آورند نمیآمرزد و گناهان دیگر را ـبرای هرکه بخواهدـ میآمرزد و هرکس به خدا شرک ورزد، مسلماً گناه بزرگی مرتکب شده است).
و این یعنی فقط «شرک» ـ و نه هیچ گناه دیگری ـ همان گناهی است که طردشدن از رحمت الهی را واجب میگرداند. حال سؤالی مطرح میشود: وهابیها باید برای ما از شرک ابلیس (لعنهالله) به پروردگارش روشنگری کنند؛ اینکه دقیقاً در چه موضوعی بوده است؟
فکر نمیکنم آنها بتوانند انکار کنند که شرک او در نپذیرفتن سجده برای آدم (جانشین منصوبشده از سوی خدا) بود و نیز نپذیرفتن واسطهبودن او بین خودش و پروردگارش؛ و این یعنی هر نظری غیر از این، دروغ و حیلهگری خواهد بود، با هدف پوشانیدن حقیقتِ واضح. حال که وضعیت چنین است پس چرا وهابیهای امروز ـاگر مؤمن هستندـ بهروشنیِ تمام همان راه و روش ابلیس (لعنهالله) را دنبال میکنند؟!
سید احمدالحسن یمانی(ع) میفرماید:
«اکنون فقط میخواهم سه موضعگیری را یادآور شوم:
ابلیس (لعنهالله): از سجده بر آدم(ع) سرباز زد (نپذیرفت که آدم(ع) “خلیفهالله” واسطۀ بین او و خدا شود).
خوارج نپذیرفتند که حاکم، انسانی منصوب از سوی خدا باشد؛ میگفتند “لا حکم الا لله” و قصدشان آن بود که «لا إمره الا لله، فرمانروایی جز از آنِ خدا نیست»؛ یعنی آنها نپذیرفتند که انسان (خلیفه الله) بین آنها و خدا واسطه شود و با این حال ادعای توحید و بهکنارنهادن شرک نیز داشتند!
وهابیت: آنها نمیپذیرند که انسان (خلیفه الله) واسطۀ بین آنها و خدا شود و با این وجود ادعای توحید و بهکنارنهادن شرک نیز دارند!
تفاوت بین این موضعگیریهای سهگانه در چیست؟!
اگر ما در این موضعگیریهای سهگانه دقت کنیم درمییابیم که تطبیق نگرش خوارج با دیدگاه ابلیس شاید به توضیحی که بیان شد نیاز داشته باشد؛ ولی به گمانم مطابقتدادن طرز فکر وهابیها با نگرش ابلیس به چنین چیزی نیاز ندارد؛ زیرا موضعگیری (و اعتقاد) آنها کپی برابر اصل از موضعگیری ابلیس است. پس اگر ما بخواهیم چیزی را توضیح دهیم چهچیز دیگری میتوانیم بگوییم؟!» [۲]
ردکردن بیان ایشان(ع) در وسع و توان هیچکسی نمیگنجد؛ بنابراین نپذیرفتن وهابیها برای وجود واسطهای بین آنها و خداوند نکتهای است که گویی آنها با آن، میخواهند شب را روز جلوه دهند و تصور میکنند که این بالاترین مرتبۀ توحید و بهترین گفتاری است که تاکنون بیان شده است؛ در حالی که پیروان نادان آنها نمیدانند که این گفته، همان گفتۀ ابلیس (لعنهالله) است که نمیپذیرد آدم(ع) واسطۀ میان او و خدا باشد. این راندهشدۀ ملعون خواست آنگونه که خودش میخواهد خدا را عبادت کند، نه آنگونه که مدنظر خداوند بود و این دقیقاً همان موضعگیری وهابیهای امروز است.
(دکتر علاء سالم، کارزار عبادت هبل یا الله، بین سفیانی و یمانی، ص۵۱)

———–
۱٫ نساء، ۴۸٫
۲٫ سید احمدالحسن(ع)، توحید، ص۱۰۶٫
مطالب بیشتر را در اینجا بخوانید…
نوشته یگانگی عقیده خوارج دیروز و امروز اولین بار در یمانی موعود سید احمدالحسن (ع). پدیدار شد.
ادامه مطلب...