meysam1986
مدیر بخش
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً
سلام خدمت تمامی جویندگان راه حق و حقیقت
بنده از سال 83 تا چند روز پیش یعنی شب عید غدیر خم 5 رویا دیدم که به نوعی مسیر زندگی ام را تغییر داد...
در سال 83 در شب شهادت بی بی فاطمه زهرا(س) تا دیر وقت از تلویزیون مراسم عزاداری را تماشا می کردم بعد از پایان برنامه خوابیدم و حضرت زهرا به خوابم اومدند و در حالیکه روی زمین افتاده بودم برگه ای به دستم دادند و رفتند و من گریه می کردم...
تا مدتها ذهنم مشغول این رویا بود اما برای کسی بازگو نکردم.
سال بعد در شب شهادت امام حسن عسکری(ع) در عالم رؤیا دیدم که در مسجدی در حال عزاداری هستم و امام مهدی(ع) در صدر مجلس با اشاراتی به من فهماندند که از رفتارم ناراضی اند! از فردای آن روز تصمیم گرفتم در رفتارم تجدید نظر کنم و تا حد توانم خودم را اصلاح کردم و حتی ارتباطم با تعدادی از دوستانم هم قطع شد...
مدتها ذهنم مشغول این 2 رویا بود و همیشه منتظر بودم که مولایم بار دیگر به خوابم بیایند و باز مرا مورد لطفشون قرار بدن...
تو این مدت در مورد ظهور امام مهدی(ع) مطالعاتی داشتم.
گذشت و من بی خبر از ظهور امام احمد الحسن (ع) هر شب و روز چشم به راه رویای مولایم بودم که در سال 89 رویاهای بعدی را دیدم....
در رویای اول دیدم که در پی دعوت از دوستان و اطرافیانم برای قیام امام مهدی(ع) بودم و در کمال ناباوری از افرادیکه در زندگی روزمره افراد مومنی هستند جواب نه و مخالفت صریح می شنیدم... ناراحت و غمگین به سمت امام مهدی(ع) می رفتم که ایشان را در جریان این موضوع قرار دهم که از خواب بیدار شدم...
چند ماه بعد در رویای دیگری دیدم در کنار ساحل دریا و روی صخره ای پیامبر(ص) در حال نماز بودند و من هم داشتم به ایشان اقتدا می کردم...
گیج شده بودم و نمی دانستم چه کار باید بکنم...
تا اینکه برای یکی از آشنایان که در حوزه علمیه قم تدریس می کردند تعریف کردم و ایشان گفتند اینها نظر لطف خدا به توست و برای کسی بازگو نکن...
در این مدت با اینکه مطالعات و فعالیت هایی داشتم اما همچنان در بی خبری از ظهور امام احمد الحسن(ع) بودم تا اینکه چند ماه پیش با سایت انصار امام مهدی(ع) آشنا شدم و از بی خبری ام در این مدت ناراحت بودم و غمگین از اینکه چه باید بکنم...
شب عید غدیر هنگام خواب وضو گرفتم و گفتم خدایا راهنماییم کن و گفتم اگر احمد الحسن(ع) حقیقتا وصی امام مهدی(ع) هست و بر من ثابت شود, تا پای جان در جهت دعوت ایشان تبلیغ خواهم کرد و به مولایم مهدی(ع) متوسل شدم . همان شب دوستی را در خواب دیدم که نامه ای به دستم داد و گفت امام مهدی پیغام فرستادند و فرمودند:چرا بیکار نشستی و کاری نمی کنی؟و چند لحظه بعد امام مهدی(ع) و امام احمد الحسن(ع) را در کنار هم دیدم که مرا به تبلیغ دعوت فرا خواندند...
این خواب برایم یقین شد که امام احمد الحسن(ع) بر حق است و به ایشان ایمان آوردم...
و تصمیم گرفتم تمام وجودم را وقف مولایم کنم.انشاله که لایق باشم....
میثم
شیعه
ایران
و الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً
سلام خدمت تمامی جویندگان راه حق و حقیقت
بنده از سال 83 تا چند روز پیش یعنی شب عید غدیر خم 5 رویا دیدم که به نوعی مسیر زندگی ام را تغییر داد...
در سال 83 در شب شهادت بی بی فاطمه زهرا(س) تا دیر وقت از تلویزیون مراسم عزاداری را تماشا می کردم بعد از پایان برنامه خوابیدم و حضرت زهرا به خوابم اومدند و در حالیکه روی زمین افتاده بودم برگه ای به دستم دادند و رفتند و من گریه می کردم...
تا مدتها ذهنم مشغول این رویا بود اما برای کسی بازگو نکردم.
سال بعد در شب شهادت امام حسن عسکری(ع) در عالم رؤیا دیدم که در مسجدی در حال عزاداری هستم و امام مهدی(ع) در صدر مجلس با اشاراتی به من فهماندند که از رفتارم ناراضی اند! از فردای آن روز تصمیم گرفتم در رفتارم تجدید نظر کنم و تا حد توانم خودم را اصلاح کردم و حتی ارتباطم با تعدادی از دوستانم هم قطع شد...
مدتها ذهنم مشغول این 2 رویا بود و همیشه منتظر بودم که مولایم بار دیگر به خوابم بیایند و باز مرا مورد لطفشون قرار بدن...
تو این مدت در مورد ظهور امام مهدی(ع) مطالعاتی داشتم.
گذشت و من بی خبر از ظهور امام احمد الحسن (ع) هر شب و روز چشم به راه رویای مولایم بودم که در سال 89 رویاهای بعدی را دیدم....
در رویای اول دیدم که در پی دعوت از دوستان و اطرافیانم برای قیام امام مهدی(ع) بودم و در کمال ناباوری از افرادیکه در زندگی روزمره افراد مومنی هستند جواب نه و مخالفت صریح می شنیدم... ناراحت و غمگین به سمت امام مهدی(ع) می رفتم که ایشان را در جریان این موضوع قرار دهم که از خواب بیدار شدم...
چند ماه بعد در رویای دیگری دیدم در کنار ساحل دریا و روی صخره ای پیامبر(ص) در حال نماز بودند و من هم داشتم به ایشان اقتدا می کردم...
گیج شده بودم و نمی دانستم چه کار باید بکنم...
تا اینکه برای یکی از آشنایان که در حوزه علمیه قم تدریس می کردند تعریف کردم و ایشان گفتند اینها نظر لطف خدا به توست و برای کسی بازگو نکن...
در این مدت با اینکه مطالعات و فعالیت هایی داشتم اما همچنان در بی خبری از ظهور امام احمد الحسن(ع) بودم تا اینکه چند ماه پیش با سایت انصار امام مهدی(ع) آشنا شدم و از بی خبری ام در این مدت ناراحت بودم و غمگین از اینکه چه باید بکنم...
شب عید غدیر هنگام خواب وضو گرفتم و گفتم خدایا راهنماییم کن و گفتم اگر احمد الحسن(ع) حقیقتا وصی امام مهدی(ع) هست و بر من ثابت شود, تا پای جان در جهت دعوت ایشان تبلیغ خواهم کرد و به مولایم مهدی(ع) متوسل شدم . همان شب دوستی را در خواب دیدم که نامه ای به دستم داد و گفت امام مهدی پیغام فرستادند و فرمودند:چرا بیکار نشستی و کاری نمی کنی؟و چند لحظه بعد امام مهدی(ع) و امام احمد الحسن(ع) را در کنار هم دیدم که مرا به تبلیغ دعوت فرا خواندند...
این خواب برایم یقین شد که امام احمد الحسن(ع) بر حق است و به ایشان ایمان آوردم...
و تصمیم گرفتم تمام وجودم را وقف مولایم کنم.انشاله که لایق باشم....
میثم
شیعه
ایران