اشعار احمدی
مدیر بخش
مولا تویی فرمانده و ...
نامت شنیدم ماه من ، آتش به جان من فتاد
اینشور و ایندلبستگی یک لحظه از من کم مباد
احمد تویی ماه من و دردت به جان من فزون
مولا تویی فرمانده و من هم غلام خانه زاد
هر دم زنندم طعنهای ، او را مگر تو دیدهای؟
من عاشق احمد شدم ، این عاشقی فرخنده باد
آن دشمنان بی حیا ، بستند راه خنده را
هر دم دعاشان میکنم ، بازارشان گردد کساد
شیر حلال مادر است این عشق در جانم نهاد
یا رب بیاور احمد و دنیا بکن وفق مراد
@ashaar13
نامت شنیدم ماه من ، آتش به جان من فتاد
اینشور و ایندلبستگی یک لحظه از من کم مباد
احمد تویی ماه من و دردت به جان من فزون
مولا تویی فرمانده و من هم غلام خانه زاد
هر دم زنندم طعنهای ، او را مگر تو دیدهای؟
من عاشق احمد شدم ، این عاشقی فرخنده باد
آن دشمنان بی حیا ، بستند راه خنده را
هر دم دعاشان میکنم ، بازارشان گردد کساد
شیر حلال مادر است این عشق در جانم نهاد
یا رب بیاور احمد و دنیا بکن وفق مراد
@ashaar13