ya hagh
Guest
متن شبهه:
این احتمال وجود دارد که در حدیث وصیت تصحیف اتفاق افتاده باشد و آخر آن فلیسلمها الی «ابیه» باشد نه «ابنه»؛ در نتیجه این حدیث به معنای رجعت بعد از امام مهدی(ع) ودوازده امام خواهد بود!
منابع شبهه:
۱. فرقه احمداسماعیل در بوته نمود و نقد، اکبر بیرامی، ص۳۵۸.
پاسخ مختصر:
۱-بیان احتمال تصحیف صحیح نیست؛ زیرا تصحیف نوعی تأویل بوده و خلاف ظاهر است؛ پس مدعی باید برای ادعای تصحیف، ادلهای محکم ارائه کند؛
۲-زمانی میتوانیم احتمال تصحیف را صحیح بدانیم که ثابت شود امام حسین(ع) مستقیماً بعد از امام دوازدهم رجعت میکند؛ در حالی که طبق روایات حق برخلاف این است؛
۳-احتمال تصحیف پذیرفتنی نیست؛ به این دلیل که میدانیم اسامی امام حسین(ع)، احمد، عبدالله و مهدی نیست؛
۴-روایاتِ صریح دلالت بر این دارد که مهدیین بعد از صاحبالزمان(ع) از اولاد ایشان هستند نه اینکه از پدران ایشان باشند.
پاسخ تفصیلی:
تصحیف نوعی تأویل بوده و خلاف ظاهر است
در روایت معروف وصیت شب وفات پیامبر(ص) -که تنها وصیت بهجایمانده از ایشان(ص) است که در آن اسامی اوصیایش تا قیام قائم را ذکر کرده است-، رسولالله(ص) اشاره به دو جایگاه برای اوصیای پس از خود نموده و به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
«یَا عَلِیُّ إِنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً فَأَنْتَ یَا عَلِیُّ أَوَّلُ الِاثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً»
«ای علی بعد از من، دوازده امام است و بعد از آنان دوازده مهدی است و تو ای علی اولینِ دوازده امام هستی… .»
و رسول خدا بعد از ذکر تکتک اسامی ائمۀ دوازدهگانه فرمودند:
«فَذَلِکَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً (فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ) فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمُقَرَّبِینَ لَهُ ثَلَاثَهُ أَسَامِیَ اسْمٌ کَاسْمِی وَ اسْمِ أَبِی وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِیُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِین.» [۱]
«و اینها دوازده امام، سپس بعد از او [امام دوازدهم] دوازده مهدی است، که [اگر زمان وفاتش رسید]، آن را به فرزندش، اول مقربان تسلیم کند، که سه نام دارد، نامی همنام من و نام پدرم و آن عبدالله و احمد است و نام سومش مهدی است. او اولینِ مؤمنان است.»
روایت وصیت شب وفات رسول خدا(ص)، محکمترین دلیل بر حقانیت وصی و فرستادۀ امام مهدی، سید احمدالحسن علیهما السلام است.
قطعاً اینگونه صحیح نیست که هرکس از راه برسد و به حدیثی که دیگری احتجاج میکند با احتمال تصحیف، اشکال کند؛ چراکه در این صورت هرکس میتواند به راحتی روایتی که با هوای نفسش موافق نبوده را با ادعای تصحیف، رد کند. چیزی که مطلوب است این هست که شخصِ مدعیِ تصحیف باید دلیل محکم بر ادعای خویش ارائه دهد.
تصحیف، بحثی در علم درایه و حدیثشناسی است که تعریف، اقسام، قواعد و عوامل خود را دارد؛ لذا در بحث علمی باید با نگاهی جامع و بهدور از تعصب به آن پرداخت نه اینکه بدون انصاف علمی، آن را دستاویزی برای تحریف حقایق قرار داد. اساساً تصحیف به معنی تغییر کلمات یا عبارات در احادیث به دلیل سهو نسخهبردار یا از روی عمد یا هر عامل دیگر است.
روشن است که مبحث تصحیف زمانی قابل طرح است که برداشت ابتدایی از یک دلیل با ادلۀ دیگر متعارض باشد؛ لذا برای رفع تعارض مجبوریم با طرح احتمال تصحیف، تعارض بدوی را حل کرده و بین ادله جمع کنیم. به عبارت بهتر تصحیف خلاف ظاهر بوده و نوعی تأویل است لذا نیاز به ذکر قرائن دارد.
شیخ حر عاملی رحمه الله علیه در شبهۀ فوقالذکر در صدد این بوده که قرینهای برای ادعای خودش (تصحیف ابیه به ابنه) ارائه دهد و به همین سبب میگوید از آنجایی که طبق روایات، رجعت بعد از امام مهدی(ع) صورت خواهد گرفت میتوانیم این قسمت از حدیث وصیت را با احادیثی که دلالت بر وجود رجعت مستقیماً بعد از امام مهدی(ع) دارد جمع کنیم و بگوییم که احتمال دارد تصحیف رخ داده باشد و کلمۀ «ابنه» در اصل «ابیه» باشد و اشاره به امام حسین(ع) دارد.
پاسخ به این استدلالِ حر عاملی بسیار ساده هست به این سبب که چیزی که حر عاملی بهعنوان دلیل به آن استناد کرده در اصل خود همان ادعاست؛ به این صورت که ابتدا باید با دلیل قطعی یعنی یا آیۀ قطعیالدلالهای از قرآن یا روایت متواتر و محکم ثابت شود که رجعت امام حسین(ع) مستقیماً بعد از امام مهدی(ع) است؛
در مرحلۀ بعدی به آن بهعنوان یک قرینه استناد میشود، و از آنجایی که نهتنها دلیلِ قطعی بر این ادعا وجود ندارد؛ بلکه یمانیون دلایلی نیز ارائه میدهند مبنی بر اینکه رجعت بعد از امامی است که فرزند ندارد و میدانیم که با توجه به دلایلی که بارها توسط انصار امام مهدی(ع) در کتابهاشان بیان شده است امام مهدی(ع) قطعاً فرزندانی دارد که وصیِ ایشان هستند؛ در نتیجه رجعت بعد از مهدی دوازدهم است که فرزندی برای ایشان موجود نیست تا خلافت را به او تسلیم کند.
دکتر عبدالرزاق دیراوی در این خصوص چنین مینویسد:
«…اما اینکه حر عاملی احتمال داده است که کلمۀ «ابن = پسر» تصحیف شده باشد و «ابیه = پدرش» صحیح بوده است، نکتهای است که به ما نشان میدهد او متوجه شده است که این پسر، بعد از پدرش حکومت میکند و در نتیجه صاحب نامهای سهگانه خواهد بود؛ بنابراین مجبور شده تصحیف را محتمل بداند؛ زیرا چنین خیال کرده است که این معنا با معتقدبودن به رجعت، تعارض دارد.
ما این مسئله را قبلاً بهتفصیل بحث و بررسی کردیم و دانستیم که تعارضی میان رجعت و مهدیین وجود ندارد؛ زیرا رجعت پس از مرگ آخرین مهدی واقع خواهد شد و آخرین مهدی همان قائمی است که امام حسین بر او رجعت خواهد فرمود.» [پاسخ به نوشتههای معاندان، ص۳۳۵]
قرائنی بر رد ادعای تصحیف
اما با وجود اینکه دلیلی بر اثبات تصحیف وجود ندارد وتنها دلیلی که حر عاملی به آن اشاره کرده (رجعت مستقیماً بعد از امام مهدی(ع) است) پاسخ داده شد ما در خود متن حدیث وصیت قرینهای مشاهده میکنیم که دلالت بر این دارد که امکان منطبقشدن آن بر امام حسین(ع) ممکن نیست؛ چراکه میدانیم اسامی امام حسین(ع) اصلاً احمد، عبدالله و مهدی نیست، و کسی که میگوید این نامها میتواند اسامی امام حسین(ع) باشد قطعاً باید قرینهای جداگانه مبنی بر اینکه این سه اسم بر امام حسین(ع) منطبق میشود ارائه دهد.
اما باز هم یمانیون در پاسخدادن پیشقدم شده و قرینهای ارائه میدهند که نشان از این دارد که احمد، عبدالله و مهدی نمیتواند بر امام حسین(ع) منطبق شود؛ زیرا همان طور که در روایت حذیفه ابن یمان[۲] مشاهده میکنیم «احمد، عبدلله، مهدی» کسی است که وظیفۀ بیعتگرفتن دربین رکنومقام را برعهده دارد؛ در حالی که امام حسین(ع) (بر اساس اعتقاد مخالفین دعوت یمانی) قرار است بعد از وفات امام مهدی(ع) تشریف بیاورند؛ پس این چگونه ممکن است که امام حسین(ع) همان بیعتگیرنده بین رکنومقام باشد؟
دکتر عبدالعالی منصوری مینویسد:
«… اشکال ششم: احتمال تصحیف در کلمۀ اِبنِهِ (فرزندش).
شیخ حُر عاملی در کلام خود مىگوید: «… احتمال مىرود لفظ اِبنِهِ تصحیف شده باشد و در اصل “ابیه” بوده و مقصود از آن امام حسین(ع) باشد؛ چراکه بسیاری از روایات از رجعت امام حسین(ع) در هنگام وفات امام مهدی(ع) سخن گفتهاند که حضرت را غسل مىدهند… .» [۳]
پاسخ:
اول: ادعای تصحیف، فقط یک احتمال است که ممکن نیست بر آن تکیه کرد، با وجود تصریح روایات به اینکه مهدیین از نسل امام مهدی هستند، و روایات عدم درستبودن آن احتمال را برطرف کردهاند، و آن به تصریحشان به وجود فرزندی برای امام مهدی که در زمان غیبتش از وی اطلاع دارد و ایشان همان مولایی هستند، که مسئول امر ایشان است.
اباعبدالله الصادق(ع) فرمود: «إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین: أحداهما تطول حتى یقول بعضهم: مات، ویقول بعضهم: قتل، ویقول بعضهم: ذهب حتى لا یبقى على أمره من أصحابه إلاّ نفر یسیر لا یطلّع على موضعه أحد من ولده ولا غیره إلاّ المولى الذی یلی أمره.» [۴]
«برای صاحب این امر، دو غیبت است: یکی به حدی طول مىکشد که برخی مىگویند: مرده و برخی مىگویند: کشته شده و برخی مىگویند: رفته است، تا آنجا که از اصحابش بر امرش عدۀ کمى باقی مىمانند و هیچکس از فرزندانش و غیره از موضع و جایگاه ایشان آگاهی ندارد؛ جز آن مولایی که امر ایشان را بر عهده مىگیرد.»
و شیخ نعمانی در غیبت خود، روایت کرده:
«إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین: إحداهما تطول حتى یقول بعضهم: مات، وبعضهم یقول: قتل، وبعضهم یقول: ذهب، فلا یبقى على أمره من أصحابه إلا نفر یسیر، لا یطلع على موضعه أحد من ولی ولا غیره، إلاّ المولى الذی یلی أمره» وعلّق علیه النعمانی بقوله: ولو لم یکن یروى فی الغیبه إلاّ هذا الحدیث، لکان فیه کفایه لمن تأمله.» [۵]
«برای صاحب این امر، دو غیبت است: یکی به حدی طول مىکشد، که برخی مىگویند: مرده و برخی مىگویند: کشته شده و برخی مىگویند: رفته است؛ تا آنجا که از اصحابش بر امرش عدۀ کمى باقی مىمانند و هیچ ولی و غیره از موضع و جایگاه ایشان آگاهی ندارد؛ جز آن ولی که امر ایشان را برعهده مىگیرد.»
و نعمانی در خصوص آن، مىگوید: و اگر در خصوص غیبت ایشان، حدیثی روایت نشود؛ مگر این حدیث، آن کفایت میکند، برای کسی که تأمل کند.
امام باقر(ع) در حدیثی طولانی فرمود:
«… ثم قام إلیه رجل من صلب أبیه وهو من أشد الناس ببدنه وأشجعهم بقلبه ما خلا صاحب هذا الأمر، فیقول: یا هذا ما تصنع، فوالله إنک لتجفل الناس إجفال النعم أفبعهد من رسول الله أم بماذا؟! فیقول الم ولى الذی ولی البیعه: والله لتسکتن أو لأضربن الذی فیه عیناک. فیقول القائم: أسکت یا فلان، أی والله إنّ معی عهد من رسول الله هات لی العیبه، فیأتیه فیقرأ العهد من رسول الله فیقول: جعلنی الله فداک أعطنی رأسک اقبله، فیعطیه رأسه فیقبل بین عینیه، ثم یقول: جعلنی الله فداک جدد لنا البیعه، فیجدد لهم البیعه… .» [۶]
«سپس مردی از نسل پدرش، بر او بر مىخیزد که قویترین مردم در جسم و شجاعترین آنان در قلب است؛ و آن غیر از صاحب امر است و مىگوید: شما چکار مىکنید؟! به خدا سوگند که دارید مردم را همان گونه که چهارپایان فرار میکنند فراری میدهید؛ آیا طبق عهد رسولالله عمل مىکنید یا به چیز دیگر؟!
و مولایی که مسئولیت گرفتن امر بیعت را برعهده گرفته، مىگوید: به خدا سوگند، ساکت مى شوی یا سرت را قطع کنم. و قائم مىفرماید: فلانی آرام باش، آری به خدا سوگند، عهدی از رسولالله دارم و صندوقچه را برایم بیاورید، و آن را برایش مىآورند و عهدی را میخواند که از رسولالله(ص) دارد،
و آن فرد میگوید: فدایتان شوم، بگذارید سرتان را ببوسم؛ سپس پیشانی حضرت را مىبوسد و سپس مىگوید: فدایتان شوم، بگذارید تجدیدبیعت کنیم؛ پس تجدیدبیعت میکنند... .»
ابیجعفر، محمد بن علی فرمود:
«یکون لصاحب هذا الأمر غیبه فی بعض هذه الشعاب وأومى بیده إلى ناحیه ذی طوی – حتى إذا کان قبل خروجه أتى المولى الذی کان معه حتى یلقى بعض أصحابه فیقول: کم انتم هاهُنا؟ فیقولون: نحو من أربعین رجلاً. فیقول: کیف انتم ولو رأیتم صاحبکم؟ فیقولون: والله لو ناوى بنا الجبال لناویناها معه، ثم یأتیهم من القابله ویقول: أشیروا إلى رؤسائکم أو خیارکم عشره فیشیرون إلیهم فینطلق بهم حتى یلقوا صاحبهم ویعدهم اللیله التی تلیها... .» [۷]
«برای صاحب این امر، غیبتی در یکی از این درههاست –حضرت با دست خویش به منطقۀ ذو طوی، اشاره کردند- تا آنکه قبل از خروجش، خدمتکار [مولا] مخصوص او که پیوسته با اوست بیاید که با برخی اصحابش دیدار کند و مىفرماید: شما چند نفر هستید؟ مىگویند: حدود چهل نفر. مىفرماید: اگر شما صاحب خود را ببینید، چه خواهید کرد؟ مىگویند: به خدا سوگند اگر ما را دستور فرماید که کوهها را از جا بر کنیم، در رکاب او خواهیم کَند. سپس سال بعد، نزد آنان مىآید و مىفرماید: ده نفر از خودتان را انتخاب کنید. آنان نیز انتخاب میکنند؛ پس مولا به همراه آنان، بهسوی صاحبشان مىرود، تا اینکه صاحبشان را ببینند و او ایشان را وعدۀ فرداشب مىدهد... .»
و شیخ مفید در ارشاد از امام رضا(ع) روایت میکند و مىفرماید: «کأنی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتى تأتی الشامات فتُهدى إلى ابن صاحب الوصیات.» [۸]
«گویا مىبینیم که درفشهای سبز، از مصر بهسوی شامات حرکت میکنند و به فرزند صاحبوصایا هدایت مىشوند.»
با وجود تمام روایات که بر فرزند امام مهدی(ع) دلالت میکنند، احتمال تصحیف که حر عاملی ذکر کرده، باطل میشود.
دوم: بعد از اینکه احتمال تصحیف، وجود دارد و عبارت (فلیسلمها إلی ابیه) -به پدرش تسلیم کند-، بهجای (فرزندش) –ابنه-، خواهد بود، در اینجا، حر عاملی مىگوید: مقصود از پدرش، امام حسین است؛ چراکه اوست که غسل و کفن فرزندش، مهدی را برعهده مىگیرد.
این اعتقاد او، بهسبب روایتی است که شیخ نعمانی در کتاب غیبت خود ذکر کرده است: محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری از پدرش از علی بن سلیمان بن رشید، از حسن بن علی خزاز، مىگوید: «دخل علی بن أبی حمزه، على أبی الحسن الرضا فقال له: انت إمام؟ قال: نعم، فقال له: إنی سمعت جدک جعفر بن محمد، یقول: لا یکون الإمام إلاّ وله عقب. فقال: أنسیت یا شیخ أو تناسیت؟ لیس هکذا قال جعفر، إنما قال جعفر: لا یکون الإمام إلاّ وله عقب، إلاّ الإمام الذی یخرج علیه الحسین بن علی، فإنه لا عقب له، فقال له: صدقت؛ جعلت فداک، هکذا سمعت جدّک یقول.» [۹]
«علی بن ابی حمزه، بر ابوالحسن الرضا وارد شد و عرض کرد: شما امام هستید؟ حضرت فرمود: آری. عرض کرد: از جدتان جعفر بن محمد شنیدم که فرمود: امامى نیست؛ مگر اینکه جانشینی (فرزند) داشته باشد.
حضرت فرمود: ای شیخ، فراموش کردی یا خود را به فراموشی مىزنی؟! جعفر(ع) این چنین نفرمود؛ بلکه فرمود: کسی امام نمیشود؛ مگر اینکه جانشینی (فرزند) داشته باشد، به جز امامى که امام حسین بر وی خروج کند و او جانشینی (فرزندی) ندارد. علی بن ابی حمزه عرض کرد: فدایتان شوم، شما درست فرمودید، به همین ترتیب از جد شما شنیدم.»
و آن هنگامى که روایت، بیان میکند به اینکه امامى که امام حسین بن علی، بر ایشان خروج مىکند، جانشینی (فرزند) ندارد و آن هنگامى که مقصود از لفظ امام، در این روایت امام مهدی، محمد بن الحسن عسکری نیست؛ بلکه او دوازدهمین مهدی از ذریۀ امام مهدی است و اینچنین مىتوان بین روایاتی که بر اثبات ذریۀ امام محمد بن الحسن عسکری(ع) دلالت میکند و بین روایتی که مىگوید به اینکه امامى که حسین بن علی(ع) بر او خروج مىکند، جانشینی ندارد؛ و بین روایات مهدیین، نوعی پیوستگی و هماهنگی ایجاد میشود.
در حقیقیت، چیزی که در ذهن حر عاملی و غیره گنجانده شده این است که:
بعد از وفات امام محمد بن الحسن عسکری، زمان رجعت آغاز میشود، و لذا در مقابل روایات مهدیین دیدگاهی منفی داشتند؛ کسانی که این روایات را رد کردند، کسانی که آنها را به مسئلۀ رجعت ربط دادند و از میان کسانی که آنها را به امر رجعت تعبیر کردند، همان حر عاملی بود.
سپس بعد از اینکه حر عاملی، احتمال تصحیف کلمۀ (ابنه) را به (ابیه) –که مقصود از پدرش یعنی امام حسین– مىدهد، در خطای دیگری مىاُفتد و آن احتمال تصحیف، بهسبب ذکر سه نام (احمد و عبدالله و مهدی) اشکال به حساب آید؛ هیچکدام از این نامها بر امام حسین مطابق نیستند، و حتی اگر از باب جدال، تصحیف را قبول کنیم، چیزی که حر عاملی خواسته است، بر اینکه روایات بر رجعت حمل مىشوند، ثابت نمىشود.
در اینجا حر عاملی سعی کرده آنچه را در آن گیر کرده از خود دفع کند و مىگوید: « و بهسبب وجود آن سه اسم منافاتی وجود ندارد به اینکه احتمال تعدد نامها و القاب، برای هر یک از آنها باشد، و اگر یکی از آنها ظاهر شود و بقیه ظاهر نشوند و آن بهسبب احتمالِ قراردادن نامها در آن زمان برای ایشان بوده و آن هم بر اساس حکمت اقتضای الهی باشد.» [۱۰]
و اینچنین توجیه دومى را بر اساس احتمال بنا مىسازد، و ایشان احتمال مىدهد که این تعدد نامها و القاب، برای هر امام از ائمه(ع) است و در اینجا احتمال مىرود که این سه نام (احمد و عبدالله و مهدی) نامهای امام حسین در رجعت هستند؛ آن هم بر اساس وضع نامها در زمان رجعت، به مقتضای حکمت و اقتضای الهی.» [گفتگوی داستانی، ج۳، ص ۴۷الی۵۲]
منابع برای مطالعۀ بیشتر:
منابع:
[۱] الغیبه، شیخ طوسی، ص ۱۵۱.
[۲] عَنْ حُذَیْفَهَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ ذَکَرَ الْمَهْدِیَ فَقَالَ: إِنَّهُ یُبَایَعُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِیُّ فَهَذِهِ أَسْمَاؤُهُ ثَلَاثَتُهَا، حذیفه یمانی نقل میکند: از رسول خدا(ص) شنیدم که مهدی را یاد کرد و فرمود: با او بین رکنومقام بیعت میشود. نامهای او احمد و عبدالله و مهدی است و این سه نامهای او هستند. [الغیبه، شیخ طوسی، ص ۴۵۴]
[۳] الإیقاظ من الهجعه، ص۳۷۰.
[۴] غیبت طوسی، ص۱۶۲.
[۵] غیبت نعمانی، ص۱۷۶.
[۶] بشاره الاسلام، ص۲۲۷ .
[۷] غیبت نعمانی، ص۱۸۷ .
[۸] الارشاد، ص۲۵۰.
[۹] غیبت طوسی، ص۲۲۴؛ دلائل الامامه، ص۴۳۵.
[۱۰] الإیقاظ من الهجعه، ص۳۷۰.
مطلب «احتمال تصحیف “إبنه” در حدیث وصیت» هم اکنون در سایت رسمی دعوت سید احمد الحسن یمانی منتشر شد.
ادامه مطلب...
این احتمال وجود دارد که در حدیث وصیت تصحیف اتفاق افتاده باشد و آخر آن فلیسلمها الی «ابیه» باشد نه «ابنه»؛ در نتیجه این حدیث به معنای رجعت بعد از امام مهدی(ع) ودوازده امام خواهد بود!

منابع شبهه:
۱. فرقه احمداسماعیل در بوته نمود و نقد، اکبر بیرامی، ص۳۵۸.
پاسخ مختصر:
۱-بیان احتمال تصحیف صحیح نیست؛ زیرا تصحیف نوعی تأویل بوده و خلاف ظاهر است؛ پس مدعی باید برای ادعای تصحیف، ادلهای محکم ارائه کند؛
۲-زمانی میتوانیم احتمال تصحیف را صحیح بدانیم که ثابت شود امام حسین(ع) مستقیماً بعد از امام دوازدهم رجعت میکند؛ در حالی که طبق روایات حق برخلاف این است؛
۳-احتمال تصحیف پذیرفتنی نیست؛ به این دلیل که میدانیم اسامی امام حسین(ع)، احمد، عبدالله و مهدی نیست؛
۴-روایاتِ صریح دلالت بر این دارد که مهدیین بعد از صاحبالزمان(ع) از اولاد ایشان هستند نه اینکه از پدران ایشان باشند.
پاسخ تفصیلی:
تصحیف نوعی تأویل بوده و خلاف ظاهر است
در روایت معروف وصیت شب وفات پیامبر(ص) -که تنها وصیت بهجایمانده از ایشان(ص) است که در آن اسامی اوصیایش تا قیام قائم را ذکر کرده است-، رسولالله(ص) اشاره به دو جایگاه برای اوصیای پس از خود نموده و به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
«یَا عَلِیُّ إِنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً فَأَنْتَ یَا عَلِیُّ أَوَّلُ الِاثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً»
«ای علی بعد از من، دوازده امام است و بعد از آنان دوازده مهدی است و تو ای علی اولینِ دوازده امام هستی… .»
و رسول خدا بعد از ذکر تکتک اسامی ائمۀ دوازدهگانه فرمودند:
«فَذَلِکَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً (فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ) فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمُقَرَّبِینَ لَهُ ثَلَاثَهُ أَسَامِیَ اسْمٌ کَاسْمِی وَ اسْمِ أَبِی وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِیُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِین.» [۱]
«و اینها دوازده امام، سپس بعد از او [امام دوازدهم] دوازده مهدی است، که [اگر زمان وفاتش رسید]، آن را به فرزندش، اول مقربان تسلیم کند، که سه نام دارد، نامی همنام من و نام پدرم و آن عبدالله و احمد است و نام سومش مهدی است. او اولینِ مؤمنان است.»
روایت وصیت شب وفات رسول خدا(ص)، محکمترین دلیل بر حقانیت وصی و فرستادۀ امام مهدی، سید احمدالحسن علیهما السلام است.
قطعاً اینگونه صحیح نیست که هرکس از راه برسد و به حدیثی که دیگری احتجاج میکند با احتمال تصحیف، اشکال کند؛ چراکه در این صورت هرکس میتواند به راحتی روایتی که با هوای نفسش موافق نبوده را با ادعای تصحیف، رد کند. چیزی که مطلوب است این هست که شخصِ مدعیِ تصحیف باید دلیل محکم بر ادعای خویش ارائه دهد.
تصحیف، بحثی در علم درایه و حدیثشناسی است که تعریف، اقسام، قواعد و عوامل خود را دارد؛ لذا در بحث علمی باید با نگاهی جامع و بهدور از تعصب به آن پرداخت نه اینکه بدون انصاف علمی، آن را دستاویزی برای تحریف حقایق قرار داد. اساساً تصحیف به معنی تغییر کلمات یا عبارات در احادیث به دلیل سهو نسخهبردار یا از روی عمد یا هر عامل دیگر است.
روشن است که مبحث تصحیف زمانی قابل طرح است که برداشت ابتدایی از یک دلیل با ادلۀ دیگر متعارض باشد؛ لذا برای رفع تعارض مجبوریم با طرح احتمال تصحیف، تعارض بدوی را حل کرده و بین ادله جمع کنیم. به عبارت بهتر تصحیف خلاف ظاهر بوده و نوعی تأویل است لذا نیاز به ذکر قرائن دارد.
شیخ حر عاملی رحمه الله علیه در شبهۀ فوقالذکر در صدد این بوده که قرینهای برای ادعای خودش (تصحیف ابیه به ابنه) ارائه دهد و به همین سبب میگوید از آنجایی که طبق روایات، رجعت بعد از امام مهدی(ع) صورت خواهد گرفت میتوانیم این قسمت از حدیث وصیت را با احادیثی که دلالت بر وجود رجعت مستقیماً بعد از امام مهدی(ع) دارد جمع کنیم و بگوییم که احتمال دارد تصحیف رخ داده باشد و کلمۀ «ابنه» در اصل «ابیه» باشد و اشاره به امام حسین(ع) دارد.
پاسخ به این استدلالِ حر عاملی بسیار ساده هست به این سبب که چیزی که حر عاملی بهعنوان دلیل به آن استناد کرده در اصل خود همان ادعاست؛ به این صورت که ابتدا باید با دلیل قطعی یعنی یا آیۀ قطعیالدلالهای از قرآن یا روایت متواتر و محکم ثابت شود که رجعت امام حسین(ع) مستقیماً بعد از امام مهدی(ع) است؛
در مرحلۀ بعدی به آن بهعنوان یک قرینه استناد میشود، و از آنجایی که نهتنها دلیلِ قطعی بر این ادعا وجود ندارد؛ بلکه یمانیون دلایلی نیز ارائه میدهند مبنی بر اینکه رجعت بعد از امامی است که فرزند ندارد و میدانیم که با توجه به دلایلی که بارها توسط انصار امام مهدی(ع) در کتابهاشان بیان شده است امام مهدی(ع) قطعاً فرزندانی دارد که وصیِ ایشان هستند؛ در نتیجه رجعت بعد از مهدی دوازدهم است که فرزندی برای ایشان موجود نیست تا خلافت را به او تسلیم کند.
دکتر عبدالرزاق دیراوی در این خصوص چنین مینویسد:
«…اما اینکه حر عاملی احتمال داده است که کلمۀ «ابن = پسر» تصحیف شده باشد و «ابیه = پدرش» صحیح بوده است، نکتهای است که به ما نشان میدهد او متوجه شده است که این پسر، بعد از پدرش حکومت میکند و در نتیجه صاحب نامهای سهگانه خواهد بود؛ بنابراین مجبور شده تصحیف را محتمل بداند؛ زیرا چنین خیال کرده است که این معنا با معتقدبودن به رجعت، تعارض دارد.
ما این مسئله را قبلاً بهتفصیل بحث و بررسی کردیم و دانستیم که تعارضی میان رجعت و مهدیین وجود ندارد؛ زیرا رجعت پس از مرگ آخرین مهدی واقع خواهد شد و آخرین مهدی همان قائمی است که امام حسین بر او رجعت خواهد فرمود.» [پاسخ به نوشتههای معاندان، ص۳۳۵]
قرائنی بر رد ادعای تصحیف
اما با وجود اینکه دلیلی بر اثبات تصحیف وجود ندارد وتنها دلیلی که حر عاملی به آن اشاره کرده (رجعت مستقیماً بعد از امام مهدی(ع) است) پاسخ داده شد ما در خود متن حدیث وصیت قرینهای مشاهده میکنیم که دلالت بر این دارد که امکان منطبقشدن آن بر امام حسین(ع) ممکن نیست؛ چراکه میدانیم اسامی امام حسین(ع) اصلاً احمد، عبدالله و مهدی نیست، و کسی که میگوید این نامها میتواند اسامی امام حسین(ع) باشد قطعاً باید قرینهای جداگانه مبنی بر اینکه این سه اسم بر امام حسین(ع) منطبق میشود ارائه دهد.
اما باز هم یمانیون در پاسخدادن پیشقدم شده و قرینهای ارائه میدهند که نشان از این دارد که احمد، عبدالله و مهدی نمیتواند بر امام حسین(ع) منطبق شود؛ زیرا همان طور که در روایت حذیفه ابن یمان[۲] مشاهده میکنیم «احمد، عبدلله، مهدی» کسی است که وظیفۀ بیعتگرفتن دربین رکنومقام را برعهده دارد؛ در حالی که امام حسین(ع) (بر اساس اعتقاد مخالفین دعوت یمانی) قرار است بعد از وفات امام مهدی(ع) تشریف بیاورند؛ پس این چگونه ممکن است که امام حسین(ع) همان بیعتگیرنده بین رکنومقام باشد؟
دکتر عبدالعالی منصوری مینویسد:
«… اشکال ششم: احتمال تصحیف در کلمۀ اِبنِهِ (فرزندش).
شیخ حُر عاملی در کلام خود مىگوید: «… احتمال مىرود لفظ اِبنِهِ تصحیف شده باشد و در اصل “ابیه” بوده و مقصود از آن امام حسین(ع) باشد؛ چراکه بسیاری از روایات از رجعت امام حسین(ع) در هنگام وفات امام مهدی(ع) سخن گفتهاند که حضرت را غسل مىدهند… .» [۳]
پاسخ:
اول: ادعای تصحیف، فقط یک احتمال است که ممکن نیست بر آن تکیه کرد، با وجود تصریح روایات به اینکه مهدیین از نسل امام مهدی هستند، و روایات عدم درستبودن آن احتمال را برطرف کردهاند، و آن به تصریحشان به وجود فرزندی برای امام مهدی که در زمان غیبتش از وی اطلاع دارد و ایشان همان مولایی هستند، که مسئول امر ایشان است.
اباعبدالله الصادق(ع) فرمود: «إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین: أحداهما تطول حتى یقول بعضهم: مات، ویقول بعضهم: قتل، ویقول بعضهم: ذهب حتى لا یبقى على أمره من أصحابه إلاّ نفر یسیر لا یطلّع على موضعه أحد من ولده ولا غیره إلاّ المولى الذی یلی أمره.» [۴]
«برای صاحب این امر، دو غیبت است: یکی به حدی طول مىکشد که برخی مىگویند: مرده و برخی مىگویند: کشته شده و برخی مىگویند: رفته است، تا آنجا که از اصحابش بر امرش عدۀ کمى باقی مىمانند و هیچکس از فرزندانش و غیره از موضع و جایگاه ایشان آگاهی ندارد؛ جز آن مولایی که امر ایشان را بر عهده مىگیرد.»
و شیخ نعمانی در غیبت خود، روایت کرده:
«إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین: إحداهما تطول حتى یقول بعضهم: مات، وبعضهم یقول: قتل، وبعضهم یقول: ذهب، فلا یبقى على أمره من أصحابه إلا نفر یسیر، لا یطلع على موضعه أحد من ولی ولا غیره، إلاّ المولى الذی یلی أمره» وعلّق علیه النعمانی بقوله: ولو لم یکن یروى فی الغیبه إلاّ هذا الحدیث، لکان فیه کفایه لمن تأمله.» [۵]
«برای صاحب این امر، دو غیبت است: یکی به حدی طول مىکشد، که برخی مىگویند: مرده و برخی مىگویند: کشته شده و برخی مىگویند: رفته است؛ تا آنجا که از اصحابش بر امرش عدۀ کمى باقی مىمانند و هیچ ولی و غیره از موضع و جایگاه ایشان آگاهی ندارد؛ جز آن ولی که امر ایشان را برعهده مىگیرد.»
و نعمانی در خصوص آن، مىگوید: و اگر در خصوص غیبت ایشان، حدیثی روایت نشود؛ مگر این حدیث، آن کفایت میکند، برای کسی که تأمل کند.
امام باقر(ع) در حدیثی طولانی فرمود:
«… ثم قام إلیه رجل من صلب أبیه وهو من أشد الناس ببدنه وأشجعهم بقلبه ما خلا صاحب هذا الأمر، فیقول: یا هذا ما تصنع، فوالله إنک لتجفل الناس إجفال النعم أفبعهد من رسول الله أم بماذا؟! فیقول الم ولى الذی ولی البیعه: والله لتسکتن أو لأضربن الذی فیه عیناک. فیقول القائم: أسکت یا فلان، أی والله إنّ معی عهد من رسول الله هات لی العیبه، فیأتیه فیقرأ العهد من رسول الله فیقول: جعلنی الله فداک أعطنی رأسک اقبله، فیعطیه رأسه فیقبل بین عینیه، ثم یقول: جعلنی الله فداک جدد لنا البیعه، فیجدد لهم البیعه… .» [۶]
«سپس مردی از نسل پدرش، بر او بر مىخیزد که قویترین مردم در جسم و شجاعترین آنان در قلب است؛ و آن غیر از صاحب امر است و مىگوید: شما چکار مىکنید؟! به خدا سوگند که دارید مردم را همان گونه که چهارپایان فرار میکنند فراری میدهید؛ آیا طبق عهد رسولالله عمل مىکنید یا به چیز دیگر؟!
و مولایی که مسئولیت گرفتن امر بیعت را برعهده گرفته، مىگوید: به خدا سوگند، ساکت مى شوی یا سرت را قطع کنم. و قائم مىفرماید: فلانی آرام باش، آری به خدا سوگند، عهدی از رسولالله دارم و صندوقچه را برایم بیاورید، و آن را برایش مىآورند و عهدی را میخواند که از رسولالله(ص) دارد،
و آن فرد میگوید: فدایتان شوم، بگذارید سرتان را ببوسم؛ سپس پیشانی حضرت را مىبوسد و سپس مىگوید: فدایتان شوم، بگذارید تجدیدبیعت کنیم؛ پس تجدیدبیعت میکنند... .»
ابیجعفر، محمد بن علی فرمود:
«یکون لصاحب هذا الأمر غیبه فی بعض هذه الشعاب وأومى بیده إلى ناحیه ذی طوی – حتى إذا کان قبل خروجه أتى المولى الذی کان معه حتى یلقى بعض أصحابه فیقول: کم انتم هاهُنا؟ فیقولون: نحو من أربعین رجلاً. فیقول: کیف انتم ولو رأیتم صاحبکم؟ فیقولون: والله لو ناوى بنا الجبال لناویناها معه، ثم یأتیهم من القابله ویقول: أشیروا إلى رؤسائکم أو خیارکم عشره فیشیرون إلیهم فینطلق بهم حتى یلقوا صاحبهم ویعدهم اللیله التی تلیها... .» [۷]
«برای صاحب این امر، غیبتی در یکی از این درههاست –حضرت با دست خویش به منطقۀ ذو طوی، اشاره کردند- تا آنکه قبل از خروجش، خدمتکار [مولا] مخصوص او که پیوسته با اوست بیاید که با برخی اصحابش دیدار کند و مىفرماید: شما چند نفر هستید؟ مىگویند: حدود چهل نفر. مىفرماید: اگر شما صاحب خود را ببینید، چه خواهید کرد؟ مىگویند: به خدا سوگند اگر ما را دستور فرماید که کوهها را از جا بر کنیم، در رکاب او خواهیم کَند. سپس سال بعد، نزد آنان مىآید و مىفرماید: ده نفر از خودتان را انتخاب کنید. آنان نیز انتخاب میکنند؛ پس مولا به همراه آنان، بهسوی صاحبشان مىرود، تا اینکه صاحبشان را ببینند و او ایشان را وعدۀ فرداشب مىدهد... .»
و شیخ مفید در ارشاد از امام رضا(ع) روایت میکند و مىفرماید: «کأنی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتى تأتی الشامات فتُهدى إلى ابن صاحب الوصیات.» [۸]
«گویا مىبینیم که درفشهای سبز، از مصر بهسوی شامات حرکت میکنند و به فرزند صاحبوصایا هدایت مىشوند.»
با وجود تمام روایات که بر فرزند امام مهدی(ع) دلالت میکنند، احتمال تصحیف که حر عاملی ذکر کرده، باطل میشود.
دوم: بعد از اینکه احتمال تصحیف، وجود دارد و عبارت (فلیسلمها إلی ابیه) -به پدرش تسلیم کند-، بهجای (فرزندش) –ابنه-، خواهد بود، در اینجا، حر عاملی مىگوید: مقصود از پدرش، امام حسین است؛ چراکه اوست که غسل و کفن فرزندش، مهدی را برعهده مىگیرد.
این اعتقاد او، بهسبب روایتی است که شیخ نعمانی در کتاب غیبت خود ذکر کرده است: محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری از پدرش از علی بن سلیمان بن رشید، از حسن بن علی خزاز، مىگوید: «دخل علی بن أبی حمزه، على أبی الحسن الرضا فقال له: انت إمام؟ قال: نعم، فقال له: إنی سمعت جدک جعفر بن محمد، یقول: لا یکون الإمام إلاّ وله عقب. فقال: أنسیت یا شیخ أو تناسیت؟ لیس هکذا قال جعفر، إنما قال جعفر: لا یکون الإمام إلاّ وله عقب، إلاّ الإمام الذی یخرج علیه الحسین بن علی، فإنه لا عقب له، فقال له: صدقت؛ جعلت فداک، هکذا سمعت جدّک یقول.» [۹]
«علی بن ابی حمزه، بر ابوالحسن الرضا وارد شد و عرض کرد: شما امام هستید؟ حضرت فرمود: آری. عرض کرد: از جدتان جعفر بن محمد شنیدم که فرمود: امامى نیست؛ مگر اینکه جانشینی (فرزند) داشته باشد.
حضرت فرمود: ای شیخ، فراموش کردی یا خود را به فراموشی مىزنی؟! جعفر(ع) این چنین نفرمود؛ بلکه فرمود: کسی امام نمیشود؛ مگر اینکه جانشینی (فرزند) داشته باشد، به جز امامى که امام حسین بر وی خروج کند و او جانشینی (فرزندی) ندارد. علی بن ابی حمزه عرض کرد: فدایتان شوم، شما درست فرمودید، به همین ترتیب از جد شما شنیدم.»
و آن هنگامى که روایت، بیان میکند به اینکه امامى که امام حسین بن علی، بر ایشان خروج مىکند، جانشینی (فرزند) ندارد و آن هنگامى که مقصود از لفظ امام، در این روایت امام مهدی، محمد بن الحسن عسکری نیست؛ بلکه او دوازدهمین مهدی از ذریۀ امام مهدی است و اینچنین مىتوان بین روایاتی که بر اثبات ذریۀ امام محمد بن الحسن عسکری(ع) دلالت میکند و بین روایتی که مىگوید به اینکه امامى که حسین بن علی(ع) بر او خروج مىکند، جانشینی ندارد؛ و بین روایات مهدیین، نوعی پیوستگی و هماهنگی ایجاد میشود.
در حقیقیت، چیزی که در ذهن حر عاملی و غیره گنجانده شده این است که:
بعد از وفات امام محمد بن الحسن عسکری، زمان رجعت آغاز میشود، و لذا در مقابل روایات مهدیین دیدگاهی منفی داشتند؛ کسانی که این روایات را رد کردند، کسانی که آنها را به مسئلۀ رجعت ربط دادند و از میان کسانی که آنها را به امر رجعت تعبیر کردند، همان حر عاملی بود.
سپس بعد از اینکه حر عاملی، احتمال تصحیف کلمۀ (ابنه) را به (ابیه) –که مقصود از پدرش یعنی امام حسین– مىدهد، در خطای دیگری مىاُفتد و آن احتمال تصحیف، بهسبب ذکر سه نام (احمد و عبدالله و مهدی) اشکال به حساب آید؛ هیچکدام از این نامها بر امام حسین مطابق نیستند، و حتی اگر از باب جدال، تصحیف را قبول کنیم، چیزی که حر عاملی خواسته است، بر اینکه روایات بر رجعت حمل مىشوند، ثابت نمىشود.
در اینجا حر عاملی سعی کرده آنچه را در آن گیر کرده از خود دفع کند و مىگوید: « و بهسبب وجود آن سه اسم منافاتی وجود ندارد به اینکه احتمال تعدد نامها و القاب، برای هر یک از آنها باشد، و اگر یکی از آنها ظاهر شود و بقیه ظاهر نشوند و آن بهسبب احتمالِ قراردادن نامها در آن زمان برای ایشان بوده و آن هم بر اساس حکمت اقتضای الهی باشد.» [۱۰]
و اینچنین توجیه دومى را بر اساس احتمال بنا مىسازد، و ایشان احتمال مىدهد که این تعدد نامها و القاب، برای هر امام از ائمه(ع) است و در اینجا احتمال مىرود که این سه نام (احمد و عبدالله و مهدی) نامهای امام حسین در رجعت هستند؛ آن هم بر اساس وضع نامها در زمان رجعت، به مقتضای حکمت و اقتضای الهی.» [گفتگوی داستانی، ج۳، ص ۴۷الی۵۲]
منابع برای مطالعۀ بیشتر:
- کتاب چهل حدیث دربارۀ ذریۀ امام مهدی(ع)، شیخ ناظم العقیلی.
- کتاب الوصیه والوصی احمد، شیخ ناظم العقیلی.
- کتاب استمرار امامت بعد از صاحبالزمان، شیخ ناظم العقیلی.
- کتاب مهدیین دوازدهگانه فرزندان امام مهدی، دکتر عبدالرزاق دیراوی.
- کتاب اخبار طاهرین دربارۀ مهدی و مهدیین، شیخ اسماعیل موسوی.
منابع:
[۱] الغیبه، شیخ طوسی، ص ۱۵۱.
[۲] عَنْ حُذَیْفَهَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ ذَکَرَ الْمَهْدِیَ فَقَالَ: إِنَّهُ یُبَایَعُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِیُّ فَهَذِهِ أَسْمَاؤُهُ ثَلَاثَتُهَا، حذیفه یمانی نقل میکند: از رسول خدا(ص) شنیدم که مهدی را یاد کرد و فرمود: با او بین رکنومقام بیعت میشود. نامهای او احمد و عبدالله و مهدی است و این سه نامهای او هستند. [الغیبه، شیخ طوسی، ص ۴۵۴]
[۳] الإیقاظ من الهجعه، ص۳۷۰.
[۴] غیبت طوسی، ص۱۶۲.
[۵] غیبت نعمانی، ص۱۷۶.
[۶] بشاره الاسلام، ص۲۲۷ .
[۷] غیبت نعمانی، ص۱۸۷ .
[۸] الارشاد، ص۲۵۰.
[۹] غیبت طوسی، ص۲۲۴؛ دلائل الامامه، ص۴۳۵.
[۱۰] الإیقاظ من الهجعه، ص۳۷۰.
مطلب «احتمال تصحیف “إبنه” در حدیث وصیت» هم اکنون در سایت رسمی دعوت سید احمد الحسن یمانی منتشر شد.
ادامه مطلب...